به گزارش ایسنا، علیاکبر قاضیزاده، بهروز بهزادی، هوشنگ اعلم، رضا قویفکر و مرتضی شادمانی از اعضای هیات موسس انجمن پیشکوتان مطبوعات هستند که با حضور در میزگرد خبرگزاری دانشجویان ایران، درباره اهمیت موضوعاتی چون انتقال تجربه از پیشکسوتان به نسل جدید روزنامهنگاران، ارتباط پیشکسوتان با دانشکدههای روزنامهنگاری و همچنین کمک به تاریخ روزنامهنگاری سخن گفتند.
اعضای هیات موسس انجمن پیشکسوتان مطبوعات عبارتند از: محمد بلوری، بهروز بهزادی، علیاکبر قاضیزاده، هوشنگ اعلم، رضا قویفکر، ابراهیم رستمیان، مسعود شهامیپور، مسعود مهاجر و مرتضی شادمانی.
*هوشنگ اعلم: متأسفانه در جامعه ما ارزش روزنامهنگاران شناخته نشده است؛ این در حالی است که در تمام جوامع دنیا، خبرنگار و روزنامهنگار جزو طبقات برتر جامعه محسوب میشود و از تسهیلات ویژهای برخوردار هستند؛ به عنوان مثال برای سفرهای کاری، اولویت رزرو هتل و بلیت با خبرنگار است.
*قوی فکر: یادم است برای مصاحبه با ماهتیر محمد (نخست وزیر مالزی) باید به مالزی سفر میکردم که پرواز دوم از کشور سنگاپور بود؛ به طور کلی روال بر این است که از سنگاپور به مالزی هر نیم ساعت یک بار یک هواپیما حرکت میکند و آن روز آنقدر جمعیت زیاد بود که اگر میخواستم بمانم، باید بیش از یک روز در صف منتظر میماندم؛ به همین خاطر به مسئول پذیرش فرودگاه گفتم من خبرنگارم و قرار مصاحبه با دکتر مهاتیر دارم؛ به محض آنکه این موضوع را مطرح کردم، سریعاً خارج از نوبت به من بلیت دادند. منظورم از بیان این خاطره این است که همه جای دنیا قدر و قیمت خبرنگاران بالاست، اما در اینجا با وجود اینکه بخشی از جامعه از اهمیت روزنامهنگاران و خبرنگاران آگاهی دارد، اما خیلی به این قشر بیتوجهی میشود.
*بهزادی: مقصر اصلی این موضوع خود خبرنگارانند. بارها شاهد بودم که خیلی از بچههای مطبوعات به این دلیل در برخی از نشستهای مطبوعاتی شرکت میکنند که کارت هدیه بگیرند. برخی از بچههای خبرنگار خودشان را به خاطر مسائل مالی در اختیار دولت و حکومت قرار دادهاند. تا به حال هیچگاه به خبرنگارانم نگفتم که کارت هدیه نگیرید، ولی فکر میکنم ارزش خبرنگاران خیلی بیشتر از این کارتهای هدیه است. متاسفانه این روزها اهالی مطبوعات ما ارزش خودشان را نمیدانند.
بارها با روابط عمومیهای نهادهای مختلف بحث کردم و گفتم که شما میخواهید ندانمکاریهای روابط عمومی خودتان را از طریق هدیه دادن به خبرنگاران بپوشانید. یک مدیر روابط عمومی، آنقدر باید روابطش با خبرنگاران خوب باشد که اصلاً نیازی به این کارها نباشد؛ البته قبول دارم که مقصر اصلی این شرایط، وضعیت بد اقتصادی است، ولی این هم دلیلی برای توجیه این کار نمیشود. به هر حال معتقدم اگر این فرهنگ راه بیفتد که بدانیم ارزش اهالی مطبوعات و رسانه خیلی بیشتر از این حرفها است، حداقل یک قدم در راستای حفظ شأن خبرنگاران برداشتهایم.
قوی فکر: هرگز یادم نمیرود وقتی تازه، کار روزنامهنگاری را شروع کرده بودم، در برنامهای از طرف بانک مرکزی به خبرنگاران سکه هدیه دادند و آنقدر به ما برخورده بود که علیه آنها شوریدیم که مگر ما گدا هستیم؟
هوشنگ اعلم: اول از همه باید ارزش روزنامهنگار از طرف جامعه شناخته شود و جامعه زمانی میتواند این ارزش را بشناسد که به آن گفته شود. ما به عنوان اصحاب رسانه یکی از وظایفمان این است که جایگاه روزنامهنگاران و اصحاب رسانه را از طریق گفتار و عملکرد تبیین کنیم. امروز در تلگرام شاهد هستیم که جملات بزرگان رد و بدل میشود، اما هیچگاه درباره روزنامه و روزنامهنگاری و ارزش این کار گفته نمیشود. این موضوع البته به خود اهالی مطبوعات هم برمیگردد؛ به عنوان مثال وقتی خبرنگاری پیش یک هنرمند میرود که به هر دلیلی چهرهاش، هیجانزده میشود و از او خواهش میکند که مصاحبه کند، در واقع ارزش خودش را زیر پا گذاشته است.
اینکه بگوییم آقا یا خانم فلانی تو را به خدا به این سوال من جواب دهید، برای یک خبرنگار کسر شأن است. آن هنرمند، ورزشکار، سیاستمدار، رییس روابط عمومی و ... وقتی یاد بگیرد که اصحاب رسانه جزو طبقات برتر جامعه است، خودش را جمع و جور میکند و به خودش اجازه نمیدهد که با آنها اینطور برخورد کند یا کارت هدیه بدهد.
ما باید به جامعه نشان دهیم ما روزنامهنگاران ارزشمندیم و چشم بیدار شما هستیم. وقتی شما در خانهتان خوابیدهاید، ما بیداریم که ببینیم چه اتفاقی در حال وقوع است و آیا برای جامعه مفید است یا مضر؟ ما خبرنگاران خبرها را اطلاعرسانی و تحلیل میکنیم و به مسئولان جامعه خط میدهیم که باید چه کاری انجام بدهند. ما چشم بیدار جامعه هستیم و همان قدر که مردم برای چشمشان ارزش قائل هستند، باید برای اصحاب رسانه هم قائل باشند.
اما قبل از آنکه جامعه به ارزش روزنامهنگاران پی ببرد، باید خودمان متوجه این ارزش از لباس پوشیدن گرفته تا مدل برخوردمان با مقامات مسوول باشیم. یادم است قبل از انقلاب ساعت ۱۰ با وزیر کار قرار مصاحبه داشتم و به همین سبب ساعت ۱۰ در دفتر کار او حاضر شدم؛ ساعت که ۱۰ و ۵ دقیقه شد به مدیر مسوول دفتر گفتم «به جناب وزیر بفرمایید وقت من ارزش دارد. قرار ملاقات باشد برای وقت دیگر». یک مصاحبه را از دست دادم، مهم نبود. چون به جای آن ارزش خودم و همکارانم را حفظ کردم. وزیر به من احتیاج دارد، جون منِ روزنامهنگار، نردبان ترقی او هستم. او باید از من بخواهد که بیا با من صحبت کن تا حرفهایم را به گوش مردم برسانم. اگر با او کاری دارم و سوالی میخواهم از او بپرسم، موظف است که پاسخ دهد. امروز دیگر از من گذشته، اما جایگاه روزنامهنگاران این است. خودتان را برتر ببینید، اما با رعایت ادب. چراکه اولین شرط اخلاق روزنامهنگاری، رعایت ادب است.
قاضیزاده: من به عنوان خادم این حرفه شرمندهام که این حرفها را میشنوم و با این حرفها بیگانه نیستم. فکر میکنم یکی از علل این اتفاقات این است که مدل و شیوه روزنامهنگاری در کشور ما عوض شده است و قریب به ۹۰ و چند درصد از امور مملکتی ما دست دولت است؛ بنابراین شرکتها، موسسات، وزارتخانهها و ... بیشتر از آنکه نگران تولید و محصول کاریشان در رسانهها باشند، نگران میزشان هستند که نتیجه این طرز تفکر هم این میشود.
سؤال این است که امروز مطبوعات را چه کسی منتشر میکند؟ اگر ادعا کنیم که سطح و مجموعه روزنامهنگاری مملکت ما از لحاظ گسترش کیفیت از گذشته عقب رفته، بیانصافی است. نقصها و مشکلاتی وجود دارد که بخشی از آنها واقعاً بر عهده ماست که این نسل را پروردهایم و بخشی هم به دلایل دیگری برمیگردد. من خیلی با تحقیر جوانهایمان موافق نیستم. بچهها کار میکنند و خیلی اوقات روی سایتها، مجلات و روزنامهها که گاهی اتفاقاً خیلی گمنام هم هستند، گزارشها و مصاحبههای خوبی میبینم که شگفتزدهام میکند.
در بحث کارتهای هدیه هم خودم بارها شاهد بودم که برخی از خبرنگاران در این صفها نایستادهاند. این موضوع کمی جنبه شخصیتی و تربیتی دارد، ولی خوشبختانه عمومیت ندارد. این عیبها را باید برطرف کرد که با گفتههای ما هم حل نمیشود. خیلی مسائل باید از ریشه حل شود.
روزنامهنگاری در محیطی که بخش اعظم آن دولتی است، مشکلاتی اینچنین هم زیاد دارد. در جوامعی از این دست، رسانهها و مطبوعات را بیشتر یک بولتن خبری میپندارند و آنها را صرفاً به امر اطلاعرسانی میشناسند. آمریکاییها و انگلیسیها در همان بندهای اول قانون اساسیشان موضوعی به نام آزادی اطلاعرسانی را تضمین کردهاند، آن هم نه به این دلیل که بخواهند پُز آن را بدهند، بلکه به این خاطر که باور داشتهاند اگر این نوع آزادی نباشد، جامعه دوام و قوام نخواهد داشت.
مشکلات خیلی زیاد وجود دارد و اگر بخواهیم درباره آنها صحبت کنیم، سالها میتوان حرف زد ولی فعلاً اوضاع همین است و ما هستیم و این جامعه و مدیران روابطعمومی و روزنامهنگاران جوان. باید این نکته را در نظر داشت که قرار نیست ما روزنامهنگاران موضوعی را انقلابی عوض کنیم. هیچجای دنیا رسانهها موجب انقلاب نشدهاند، رسانهها انقلاب را تقویت میکنند و اثر میگذارند، اما هیچوقت همچنین وظیفهای بر عهدهشان گذاشته نشده است؛ به نظرم آنقدر موضوعی را بزرگ نکنیم که در برابر آن زانو بزنیم.
بهزادی: موافقم که هدیه دادن به خبرنگاران هرقدر کمتر گفته شود بهتر است؛ چراکه با مطرح کردنهای زیاد قبح آن میریزد. به هر حال نسل ما به گونهای مسؤول این موضوعات است. رشتههای روابطعمومی و ارتباطات از هم جدا نیستند و استادانی که سرکلاس این رشتهها مینشینند، این این موضوعات را به دانشجویان آموزش دهند. ما نیز در این زمینهها مقصریم و باید به یاد روزنامهنگاران بیاوریم که شما چه ارزشهایی دارید.
بچههای این دوره را خیلی باسوادتر از بچههای قدیم میدانم و حتی باسوادتر از خودم در سن امروز آنها. من شاید یک بُعد داشتم، اما بچههای امروز بُعدهای متعددی دارند، نوشتارشان پختهای است و باهوشترند که همین باهوشی ممکن است گاهی باعث برخی همین فسادهای موجود هم بشود. به هر حال باید هر دو طرف موضوع را گفت.
- باید نشان داد که خبرنگاران از اقشار مهم جامعه هستند
اعلم: انتقال تجارب، اتصال روزنامهنگاری از زمان میرزا صالح تا افق آینده و بازیابی و حفظ شأن و حرمت اجتماعی روزنامهنگار و اصحاب رسانه آنچنان که شایسته آنها است، بخشی از اهداف انجمن پیشسکوتان مطبوعات است. همچنین این نکته هم خیلی مهم است که ما انجمن صنفی نیستیم، یعنی کاری به مسائل حقوق، مسکن و درمان روزنامهنگاران نداریم؛ چون معتقدیم که باید انجمنهای دیگری باشند که این کارها را دنبال کنند که متأسفانه هم انجمن صنفی مطبوعات بلاتکلیف است و هم سندیکای روزنامهنگاری که قبل از انقلاب تشکیل شده و امروز نه تعطیل است و نه فعال، در واقع معلق است و این در حالی است که سندیکا عضو انجمن جهانی قلم است.
بنابراین دوستانی که برای احیای انجمن صنفی یا تشکیل انجمنهای جدید، تلاش میکنند، توجه داشته باشند که ما در این امور دخالتی نداریم. اما وقتی میگوییم شأن اجتماعی روزنامهنگاران باید حفظ شود، اگر انجمنی بر فرض بگوید که روزنامهنگار نباید مستأجر باشد، ما از آن حمایت میکنیم، چرا که این موضوع بخشی از شأن یک روزنامهنگار است. اگر صنفی بگوید به عنوان مثال حقوق روزنامهنگاران کم است و ناچار است برای به دست آوردن زمینه زندگی دست به کارهایی بزند که شأن او نیست، ما وظیفه داریم که از او دفاع کنیم.
از دیگر موضوعاتی که تلاش داریم در انجمن پیشکسوتان به آن بپردازیم، تاریخ مطبوعات ایران است که به آن شکلی که باید مدون نشده است. اتفاقاتی که روزنامهنگاران قدیمی دیدهاند یا موضوعاتی که ما از روزنامهنگاران پیش از خودمان به روایت شنیدهایم، هیچجایی ثبت و ضبط نشده است. شاید فقط چند کتاب از خاطرات روزنامهنگاران پیشکسوت ما وجود دارد. آقای فرید قاسمی هم تاریخ مطبوعاتی در حال نگارش دارند که بیشتر ناظر بر خود ابزار رسانهای است، ولی تاریخ مطبوعاتی با نگاه تحلیلی که چه بر سر روزنامهنگاری ایران آمده است، وجود ندارد.
قرار است سایتی داشته باشیم که در واقع پیوندی صمیمانه بین نسل گذشته با نسل جوان محسوب میشود. وقتی انتقال تجربه باشد، جریانی که از جایی در تاریخ شروع شده است و ادامه خواهد داشت، دیگر قطع نمیشود. وقتی این جریان قطع نشود و تجربهها همواره منتقل شود، یقیناً روزنامهنگارانی که پس از این نسل روی کار میآیند با انبوه دانایی مواجهاند و خیلی سریعتر میتوانند به داشتههایی که لازم کارشان است، دست پیدا کنند. بنابراین یکی دیگر از وظایف انجمن این است که حلقه وصلی بین گذشته، امروز و آینده مطبوعات که در واقع ما به اصطلاح میگوییم از میرزا صالح تا فراسوی آینده. بارها گفتهام که ما پای میکروفن نیستیم و پرسشگریم؛ بنابراین باید آگاهی داشته باشیم. وقتی میگوییم ما جزو طبقات برتر جامعهایم، پس باید بتوانیم این برتری را در عمل نشان دهیم.
*قویفکر: روزنامهنگاری به غیر از دانش یک فن و هنر است. ما زمانی که از رشته روزنامهنگاری فارغالتحصیل شدیم، خود را روزنامهنگار نمیدانستیم. وقتی در تحریریه روزنامه «کیهان» کنار افرادی مثل آقای بلوری آمدیم، تجربیات آنها را یاد گرفتیم. انتقال تجربه از طریق کلاسهای تئوریک حاصل نمیشود. در کلاس فن کار را یاد میدهند، اما برای ابتکار عمل به خرج دادن، باید این کار را از طریق استاد - شاگردی یاد گرفت. امروز خبرنگاران خیلی آگاهی دارند، ولی در علم و فن روزنامهنگاری مشکلاتی دارند. به همین دلیل هم وقتی روزنامهها را نگاه میکنیم، پر از غلط است. روزنامهنگاری یک فن است که فکر میکنم افراد با تجربه به جوانان امروز منتقل نکردهاند. یادم است استادمان، دکتر صدرالدین الهی هم میگفت، ما حتی اگر بمیریم هم سرمان را از قبر بیرون میآوریم که ببینیم آیا روی سنگ قبرمان مطالب را درست نوشتهاند یا نه. این عشق به نسل جوان منتقل نشده است که اگر بشود خیلی از مشکلات حل میشود.
انجمن پیشکسوتان مطبوعات میخواهد کارکشتگان مطبوعات را به روزنامهنگاران جوان امروز وصل کند که این کار از طریق حضورشان در روزنامهها و ارتباط با دانشکدههای روزنامهنگاری امکانپذیر است. در بلندمدت این انجمن قرار است جایی داشته باشد و کلاسهایی برگزار کند که تاریخ شفاهی مطبوعات هم جزو آنهاست. در این کلاسها از پیشکسوتان درخواست میکنیم که برای جوانان خاطرات، تجربیات و ابتکاراتی را که در کار روزنامهنگاری داشتهاند، تعریف کنند.
*اعلم: انجمن پیشکسوتان مطبوعات به هیچ عنوان مشی سیاسی خاصی ندارد و طرفدار هیچ حزب و جناح و گروهی نیست. نه اصلاح طلبیم و نه اصولگرا، نه چپیم و نه راست. تک تک اعضای این انجمن هر کدام عقاید سیاسی خودشان را دارند، اما در قالب انجمن، دستشان زیر ساتور هیچ قدرت سیاسی نیست. ما مستقل و آزادیم، بنابراین شرط عضویت در این انجمن صرفاً روزنامهنگار و رسانهای بودن است. در قالب انجمن، ما فقط یک روزنامهنگار پیشکسوتیم و دوستان میتوانند جداگانه هر کدام فعالیتهای سیاسی خودشان را داشته باشند.
- به چه کسی روزنامهنگار پیشکسوت گفته میشود؟
قویفکر: سالها برای تأسیس این انجمن و اینکه پیشکسوت به چه کسی اطلاق میشود، فکر شده و بحثهای طولانی شده است. مثلاً یکی از موضوعاتی که در انجمن درباره آن بحث کردیم این بود که روزنامهنگار به کسی گفته میشود که از راه خبر ارتزاق میکند. در نهایت به این نتیجه رسیدیم که روزنامهنگار پیشکسوت باید ۳۰ سال سابقه فعالیت روزنامهنگاری و حداقل ۵۰ سال سن داشته باشد. یک شورای احراز صلاحیت که اسم آن را میتوان ریشسفیدان مطبوعات گذاشت، اعضا را تعیین میکنند. در مواقعی که افرادی ثبتنام کنند، ولی مدارکی برای ارائه نداشته باشند، این هیات با توجه به اطلاعاتی که دارند، میتوانند تشخیص دهند آیا این افراد صلاحیت دارند یا نه. آقای قاضیزاده پیشنویس اساسنامهای را برای انجمن طراحی کردند و از همه دوستان خواهش میکنیم اول آن را مطالعه و بعد در صورت داشتن شرایط برای ثبتنام اقدام کنند.
شادمانی: شانسی که ما داشتیم، اما در شرایط فعلی خبرنگاران امروز ندارند، این بود که در محیطهایی کار یاد گرفتیم که افرادی نظیر آقای قاضیزاده، فرقانی، شکرخواه، صدیقی و ... بودند، ولی امروز به سختی میتوان این افراد را پیدا کرد و از آنها بهره برد. هر هفته از مدارس، دانشگاهها و آموزشگاههای روزنامهنگاری برای بازدید از روزنامه «کیهان» میآمدند تا از سیر ابتدایی تا انتهایی انتشار روزنامه را ببیند و با این فرآیند آشنا شوند. اما متأسفانه این آموزشها در نسل امروز وجود ندارد. فاصلهای که بین ما و نسل بعدمان افتاده است، باعث شد تا شیرازه کار کمی از دست برود.
در حال حاضر تنها چند روزنامه مطرح هستند که کارشان را خوب انجام میدهند، اما بیشترشان مطالب تولیدی ندارند. در زمان ما ساعت ۱۰ صبح، خبرنگاری در تحریریه نبود؛ همه دنبال خبر بودند و در واقع تمام اخبار روزنامه تولیدی بودند. ولی امروز عموماً مطالب روزنامهها به نقل از خبرگزاریها، منتشر میشود.
اعلم: ذات کار ما آن زمان در رقابت بود، اینکه یک خبر را من داشته باشم و دیگری نداشته باشد. الان این رقابتها نیست و ۹۰ درصد مطالب روزنامهها به نقل از خبرگزاریها کار میشود.
راجع به این مساله که انجمن پیشکسوتان مطبوعات باشد یا انجمن پیشکسوتان رسانه، خیلی صحبت شده است و گمان شخص من این است که رسانه انتخاب بهتری میتواند باشد؛ البته دوستان در انجمن باید با توجه به تخصصی که دارند، بررسی کنند و من فقط نظر شخصیام را مطرح کردم.
قاضیزاده: با توجه به تجربیات و بررسیهایی که انجام دادیم، تصمیم گرفته شد که عنوان انجمن پیشکسوتان مطبوعات را انتخاب کنیم. به عنوان مثال صداوسیما که یک رسانه محسوب میشود، هیچوقت در این موضوعات شرکت نکرده است و کلاً قوانین متفاوتی دارد؛ به عنوان مثال اعضای این سازمان حق عضویت در انجمنها را ندارند که اگر از بالا به این موضوع نگاه کنیم، به دلیل حساسیتهایی که وجود دارد شاید حق هم همین باشد. اما درباره خبرگزاریها، هیات ریشسفیدان در این مواقع تشخیص میدهد که یک خبرنگار یا روزنامهنگار چقدر فعالیت رسانهای و مطبوعاتی انجام داده است. به طور کلی از نظر شخص بنده، هر کسی که از انواع کار خبر ارتزاق میکند، روزنامهنگار است. در دنیا هم به همین صورت است. هیچگاه خبرنگاران اسوشیتدپرس (Associated Press) یا رویترز (Reuters) قدر و قیمت کمتری از خبرنگار یک روزنامه ندارند.
این نکته را هم باید در نظر داشت که از نظر قوانین جمهوری اسلامی ایران جایگاه اتحادیه، تعاونی، انجمن، کانون و سندیکا با هم متفاوت است. به عنوان مثال، در سال ۵۸، شورای انقلاب تصویب کرد که در ایران چیزی به اسم سندیکا دیگر در ایران نخواهیم داشت یا اینکه نماینده کانون و انجمن نمیتواند از حقوق روزنامهنگاران دفاع کند، ولی اتحادیه میتواند. اینکه ما روی این تشکل اسم «انجمن» گذاشتیم، به همین دلیل است که ما خیال نداریم، بیانیه بدهیم و برای حقوق خبرنگاران پیگیریهای قانون انجام دهیم. بیشتر هدفمان این است که بچههای قدیمی مطبوعات که امروز از هم بیخبر هستند، از هم مطلع شوند. همین الان چند تن از دوستان همکار ما در بستر بیماریهای سخت هستند و خیلی خوب است که ما این افراد را ملاقات و بتوانیم با خانوادههایشان صحبت کنیم. به نطرم این کارها خیلی شأن بهتری دارد تا اینکه دنبال کارهای بیمه و دیگر مشکلات خبرنگاران برویم.
درباره این موضوع هم که در انجمن پیشکسوتان مطبوعات چند نفر میتوانند عضو بشوند، طبق برآورد ما، حداکثر افرادی که در تهران شرایط عضویت در انجمن را داشته باشند، حدود ۵۰۰ نفر میشود که اگر از این تعداد، ۲۰۰ نفر عضو انجمن شوند، ما خیلی خوشحال میشویم.
قوی فکر: با وجود اینکه این انجمن، دستوری، دولتی و سیاسی نیست، معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد از این انجمن استقبال کرده است. بعد از پایان عضوگیری و مشخص شدن اعضا، از دوستان دعوت میکنیم برای تشکیل یک مجمع عمومی حاضر شوند. در آن جلسه از ابتدا اساسانامه را به شور میگذاریم تا نهایی شود و بعد افرادی که حاضر هستند و میخواهند به عنوان هیات مدیره با انجمن همکاری داشته باشند، کاندیدا میشوند تا به آنها رای داده شود. اعضای هیات موسس به محض تشکیل هیات مدیره کنار میروند و همانند سایر اعضا در صورت تمایل و حصول رای در هیات مدیره فعالیتشان را ادامه میدهند.
اعلم: یکی از کارهای ما در انجمن پیشکسوتان مطبوعات رفتن به سراغ روزنامهنگارانی است که این روزها در بستر بیماری هستند، حتی چند نفر در خانههای سالمندان ساکنند. این افراد بر گردن نظام رسانهای ما حق دارند.
قاضیزاده: بحث انتقال تجربهها به نسل جوان خیلی موضوع مهمی است؛ بچههایی که امروز در رسانهها کار میکنند، شاید حقایقی را درباره شیوهها و مشکلات کار در گذشته ندانند. روشها امروز عوض شده و شما دیگر از آن گرفتاریها ندارید، نه اینکه گرفتاری نداشته باشید، بلکه نوع گرفتاریتان عوض شده است. به نظرم این تجربهها را میتوان در نشستهایی به خبرنگاران جوان منتقل کرد. در همین جلسات متعددی که در هیات موسس داشتیم، گاهی صحبتهایی پیش میآمد و بچهها خاطراتشان را از آن روزهای بخصوص میگفتند مثل روز اول جنگ و اعتصاب مطبوعات، افتتاح کوی نویسندگان، اگر اینها گفته نشود و آن هم از زبان دست اول، برای همیشه دفن میشود.
اعلم: در زمان ما سختیهای کار بیشتر بود. من هنوز هم بابت روزنامهنگار شدنم مقداری نذری بدهکارم. دبیرستانی که بودم چون انشاء خوب مینوشتم، فکر میکردم میتوانم روزنامهنگار هم باشم. به همین خاطر به دفتر مجله «روشن فکر» رفتم و با بزرگواری به اسم پرویز نقیبی که سردبیر بود، صحبت کردم. او شش موضوع را معرفی کرد و گفت به انتخاب خودت درباره سه موضوع گزارش تهیه کن. یکی از گزارشات درباره دو برادر کور بود که در پیادهروی خیابان ولیعصر ویلن میزدند. بعد از ۱۰ روز گزارش را به دفتر مجله بردم و فکر کردم که دیگر روزنامهنگار شدم، ولی نقیبی فکر کنم حتی به پاراگراف اول هم نرسیده بود که گفت ببر دوباره بنویس. شش ماه تمام من این گزارش را بردم و آوردم تا نهایتاً یک روز زمستانی کمی بیشتر روی گزارش تامل کرد و قبول کرد. اما امروز شرایط متفاوت شده است و اینچنین نیست.
نظر شما