بله، داوود رشيدي، بزرگمرد هنرهاي نمايشي ايران هم رفت و ستوني ديگر از چند ستون استوار و بزرگ تئاتر اين ملك فروريخت و جامعه تئاتري را سوگوار كرد. ميدانم چند روز ديگر ختمي و بزرگداشتي و... ديگر تمام! زندگي جريان دارد، بله، جريان دارد ولي تئاتر ايران ديگر داوود رشيدي ندارد؛ هنرمندي را ندارد كه در نقشهاي مختلف كارهاي بزرگ كرد و نقشهاي بزرگ را روي صحنه ماندگار و براي هميشه از خود به يادگار گذاشت.
حالا... ديگر او نيست، ولي چه ميتوان كرد كه در دادگاه عدل الهي سزاي هر زيستن، مرگ است و نيك ميدانم كه بايد بپذيريم دير يا زود همه راهي ميشويم... همانگونه كه داوود رشيدي عزيز راهي شد و فقط بايد در فقدانش سوگوار باشيم و باور كنيم كه ديگر تماشاخانه سنگلج، صحنه تئاتر شهر، تالار وحدت و... رشيدي را بر خود نميبينند.
خداوند، سايه چند ستون باقيمانده تئاتر را بر سر ما مستدام دارد. به همه جامعه تئاتري بهويژه خانم برومند و ليلي رشيدي عزيز تسليت ميگويم. زندگي صحنه زيباي هنرمندي ماست، هر كسي نغمه خود خواند و از صحنه رود، صحنه پيوسته بجاست. خرم آن نغمه كه مردم بسپارند به ياد... روحش شاد.
- نويسنده و كارگردان تئاتر
نظر شما