بیش از 70میلیون ایرانی، هر کدام یک جفت کفش پوشیدهاند - البته بگذریم از کسانی که روزی یک جفت کفش میپوشند - اگر میانگین ارزانترین قیمت را هم برای هر جفت کفش در نظر بگیریم، عدد عجیب و غریبی به دست میآید. این جمع عظیم کفشها پدران و پدربزرگانی داشتند که ایرانی بودند.
در شاهنامه فردوسی آمده که در زمان انوشیروان یک کفاش (موزه دوز) ایرانی اعلام کرده که اگر اجازه بدهند فرزندش دورههای آموزشی مخصوص شاهزادگان را بگذراند، حاضر است کمبود بودجه لشکر را که 4میلیون درم (سکه نقره) بوده بپردازد. البته به او چنین اجازه ای ندادند و پولش را پس فرستادند ولی معلوم است که کار کفاشان آن زمان سکه بوده.
بد نیست بدانید
در ایران قدیم از انواع بافتهها، چرم، پوست، چوب و استخوان، پاپوشهای زیبایی میدوختند.
ایرانیان باستان پابرهنه راه رفتن را بد میدانستند و اگر کسی توان مالی داشت و کفش و لباس برای خود و خانواده اش تهیه نمیکرد، مرتکب گناه میشد.
سواران زرینه کفش، یعنی سوارکارانی که در سپاه ایران باستان پرچم (درفش کاویان) را حمل میکردند، کفشهایی طلایی رنگ میپوشیدند که از نخ طلا (گلابتون) بافته میشده.
گیوه دوزی، چارق دوزی، چوموش دوزی و... از صنایع دستی رو به نابودی ایران هستند.
کفاشی قدیم کلمات و اصطلاحات مخصوص به خودش را داشته. کلماتی مثل موزه (کفش)، موزه دوز(کفاش)، نالین یا نعلین (کفش) که هر کدام انواع خودش را داشته؛ مثل موزۀ میکائیلی یا نعلین ساغری و...
ایرانیان معتقد بودند که لنگه کفش پاره در بیابان نعمت خداست. قابل توجه کسانی که خیلی زود کفشهای سالم را دور میاندازند.
پاپوشهای شاد
چوموشدوزی از صنایع دستی قدیم گیلان، با طرحهای شاد و متنوع که هنوز در ماسوله زنده است. چوموش را از چرم گاومیش میدوزند که در هوای رطوبتی گیلان همیشه نرم است و پا را نمیزند.
جشن کفشها
در تخت جمشید دهها کفش جورواجور از همه اقوام پادشاهی هخامنشی دیده میشود. یک گروه از هدیهآورندگان جشن نوروز را میبینید که به خاطر سال نو کفشهای نو پوشیدهاند. هخامنشیها یک جور کفش سهبندی خیلی معروف دارند که ظاهرا مد بوده. راستی میدانید نقش برجستههای تخت جمشید احتمالا رنگی بودهاند.
درزهای سفالی
جام سفالی به شکل یک چکمه خوشدوخت که درزهایش نیز مشخص است و از آثار اورارتویی ایران و ارمنستان به دست آمده.
لنگهای از جام
یک جام سفالی به شکل چکمه از آثار اورارتویی که سوراخها و بندش نیز به خوبی پیداست. البته اندازه این یکی نسبت به قبلی بزرگتر است و ظاهرا پای صاحبش کمی چاقتر بوده و از روی اجبار فاصله بندهای بالایی را کمی گشاد کرده.
دمپایی باستانی
این هم یک لنگه دمپایی لاانگشتی از دوران جانشینان اسکندر در سرزمینهای شرقی ایران باستان یا همان افغانستان.
شهر فرنگ کفشها
این 5 ایرانی دوران صفوی را که میبینید، هر کدام یکجور کفش پوشیدهاند. چکمه سوارکاری، کفش بنددار، کفش بدون بند، کفش پشت باز، پاشنه دار و بیپاشنه، در رنگها و نقشهای مختلف. خب از نقاشی مثل رضا عباسی - که امضایش در وسط کار مشخص است - غیر از این انتظار نداریم. مردی را که چکمه سیاه پوشیده و تیر و کمان به دست دارد، میشناسید؟ شاه عباس است.
رکورد یک جفتی
مرد نمکی شماره 4 که رکورد زمانی بیشترین مدت زمان پوشیدن یک جفت کفش چرمی تاریخ را به خود اختصاص داده و گوی سبقت را از همسایهاش - مرد نمکی شماره یک - ربوده. کفشهای ساقداری که از 5 تکه به هم دوخته تشکیل شده.
رکورد لنگه
مرد نمکی شماره یک که رکورد زمانی بیشترین مدت زمان پوشیدن یک لنگه کفش تاریخ را به خود اختصاص داده و از زمان ساسانی تا حالا پایش را از چکمهاش در نیاورده و در معدن نمک چهرآباد زنجان پیدا شده.
تهکفش چوپان
این هم نقاشی رضا عباسی و یک کفش میخ دار قدیمی. احتمالا قدیمیترین کفش میخ دار ایران و جهان و مناسب کار یک چوپان. به ته کفش با دقت نگاه کنید.
یک جفت دمپایی مخمل زنانه از دوران قاجار با یک طراحی ناز و ظریف.
کفشهایش
ایرانیان هنگام ورود به هر خانه ای کفشها را در میآوردند و با کفش پا روی فرش نمیگذاشتند. خصوصا در خانه خدا؛ مسجد. کفشخانه یا کفشداری مساجد جایگاه خاصی در طراحی مسجد دارد. خداوند در سوره طه خطاب به حضرت موسی میفرماید: «کفشهایت را درآور چون تو در سرزمین مقدس طُوی هستی». با دیدن این نقاشی چشم ناخود آگاه به سمت کفش این مرد میرود و سخت میتوان روی قسمتهای دیگر تمرکز کرد، خوب این هم قلم کمالالملک است دیگر؛ گوشۀ سمت چپ عکس را هم ببینید.
کفشهای کوچک
اگر با دقت نگاه کنید، میرزا کوچک خان و یارانش چوموش پوشیدهاند؛ پاپوشی مناسب راه رفتن در جنگل و کوهستان برای مردان ثابت قدم، با تسمه عریض پارچهای که به دور پا میتابند و به همین خاطر به آن پاتابه میگویند.چوموش در پاییز و زمستان نقش یک کفش ساقدار را هم بازی میکند.
میراث ورکشیدنی
گیوهدوزی از صنایع دستی قدیم ایران است. ابزار گیوه دوزی این مرد کرد را ببینید؛ سندان چوبی، درفش کفاشی، مُشته، تیغ، چکش و...