زنها بايد نسبت به ساختار كلامي همسرانشان شناخت كافي داشته باشند تا بتوانند آنها را درك كنند. شايد همين عدمشناخت باعث ميشود كه سادهترين گفتوگوهاي خانوادگي در كمترين زمان ممكن به يك چالش كلامي و جنجال رواني تبديل ميشود. مرد، پشت در خانه ايستاده و 30ثانيه از زنگزدنش گذشته اما خانم خانه هنوز آيفون را جواب نداده است. مرد نگران ميشود اما نميتواند اين نگراني را به درستي منعكس كند و آن را با پرخاشهاي توأم با عصبانيت بروز ميدهد. زن چون اين ساختار معيوب كلامي مردش را نميداند به جاي آرامسازي شرايط، جنگ جهاني سوم راه مياندازد و مرد، در مقابل، با بمبهاي ويرانگر، فضاي خانه را مثل هيروشيماي بعد از بمب اتم، با خاك يكسان ميكند.
حرفزدن مردها استخوانبندي خاصي دارد. جملات را با كلمات ساده شروع ميكنند و كوتاهكوتاه حرف ميزنند. مردها نوعا در گفتوگوهايشان صريح و رك هستند و دوست دارند سريع به نتيجه برسند، براي همين، عموما فهميدن منظورشان پيچيده نيست، مگر آنكه در شرايط خاص احساسي قرار بگيرند و نتوانند براي بيان احساساتشان واژگان مناسبي استخدام كنند؛ درست همانند آن مرد پشت در كه از دير جواب دادن همسرش نگران شده و گمان برده اتفاق خاصي رخ داده است. اما براي بيان اين احساس، كلمات نادرستي بهكار ميگيرد و ظاهر كلامش شكل پرخاش پيدا ميكند. درصورتي كه احتمالا معناي اين عصبانيت آن است كه «عزيزم! چرا دير جواب دادي؟ دلم هزار راه رفت.گفتم نكند اتفاقي برايت رخ داده است».
البته بعضا غرور مردها نيز مزيدبر علت ميشود تا نگرانيهايشان را مخفي كنند. شايد نميخواهند لو بروند كه آنها هم ترسيدهاند يا نگراني، قلبشان را از جا در آورده است. اينجاست كه خانم خانه بايستي به ساختار كلامي مردش آشنا باشد و او را كمك كند تا به شرايط عادي گفتوگو برگردد. زن صبورترين موجود است، پس بايد از اين نيرو براي مديريت سوءتفاهمهاي خانوادگي وام بگيرد. نبايد مردي را كه در آستانه جوشيدن است به درجه حرارت بالاتر رساند. بايد شعله احساسش را خاموش كرد تا از جوش بيفتد. آنوقت ميشود همان مرد هميشگي كه ميتوان مهرباني را در چشمهايش ديد و دوستش داشت. همه اينها برميگردد به شناخت مردها.
نظر شما