وقتی هم برای اولینبار به پل طبیعت رفتم، برایش از زیباییهای این پل در روز و شب تعریف کردم و باز چشمهایش درخشید و به سفر رفت! او شیفتهی گشتوگذار در شهر بود. اما خیلی زود از پا افتاد و نتوانست به رؤیای سفر در تونلهای شهری رنگ واقعیت بدهد.
اما بیشک پدربزرگها و مادربزرگهای زیادی هستند که ممکن است آنقدرها شیفتهی سفر در شهر نباشند، اما نیازمند حضور در شهرند. بنابراین لازم است شهر و شهروندان برای حضور آنها آماده باشند؛ درست مثل شهر دوستدار کودکان!
شهر دوستدار سالمند برای خودش تعریف دارد؛ شهری است که در همهی بخشهایش نیازهای سالمندان در نظر گرفته شده و شهروندانش نیز فرهنگ احترام و نحوهی برخورد با سالمندان را میدانند و رعایت میکنند.
هر چند تا حالا مدیریت شهری با راهاندازی فرهنگسرای سالمند، اجرای طرح منزلت، راهاندازی کانون سالمندی در سطح شهر و توسعهي بوستانها و فضای سبز، گامهایی در این زمینه برداشته؛ اما جمعیت سالمندکشور هنوز با مشکلاتی در زمینههای مختلف روبهرو است که بخشی از این مشکلات به زیرساختهای شهری مربوط است و برخی از آن به رفتارهای شهروندان.
بد نیست بدانیم جمعیت کشور ما به سمت سالمندی میرود و تا 34 سال دیگر جمعیت نوجوان و سالمند کشور با هم برابر میشود.
سال 1394 رئیس سازمان بهزیستی کشور پیشبینی کرد که تا سال 1429 حدود 25درصد جمعیت کشور سالمند باشند. انوشیروان محسنی بندپی گفت که در سال 1429 شاهد برابری نسبت جمعیت سالمند با جمعیت زیر 15 سال خواهیم بود.
- یک تصویر طنز اما واقعی
ما تفاوت سنی زیادی داریم؛ اما در زمانها و مکانهای زیادی سر راه هم قرار میگیریم و راهمان مشترک میشود. یعنی همیشه در خیابان، در زمان تفریح، در همسایگی و در فامیل، سالمندانی سر راه ما قرار میگیرند و اینجا همانجایی است که میتوانیم فرهنگ خود را نشان بدهیم.
مثلاً در زمینهی رفت وآمد در سطح شهر اعم از پیادهروها و خیابانها، علاوه بر اینکه لازم است رانندههای وسایل نقلیه، حواسشان به سالمندان باشد، عابران پیاده هم نمیتوانند بیتفاوت از کنارشان بگذرند.
آن تصویر قدیمی که از کمک به سالمندان در ذهن داریم و در بسیاری از فیلمهاي طنز دیدهایم واقعیت دارد. همان ماجرای عبور سالمندان از خیابان!
گاهی عبور از خیابان برای آنها بسیار دشوار است. میتوانیم نگاهشان کنیم و بیتفاوت بدویم و از خیابان رد شویم یا میتوانیم یک جمله بگوییم: «بیایید با هم رد شویم» و بعد با هم رد شویم. فرقش فقط چند دقیقه است و نگوییم آنقدر سروقت و دقيق هستیم که دقیقههایمان هم حساب دارد!
- تنه میزنیم!
گاهی ممکن است درست زمانی که عجله داریم و در پیادهروی کوچکی تند وتند میدویم، یکی از آنها سر راه ما قرار بگیرد و به دلیل شرایط جسمیاش نتواند تند راه برود. اینجا برخورد ما با این سالمند بسیار مهم است.
میتوانیم او را پدربزرگ یا مادربزرگ خود بدانیم و یا نه، میتوانیم بیتوجه از کنارش بدویم و به او تنه بزنیم تا سریعتر رد بشویم! و حتی پشت سرمان را هم نگاه نکنیم!
- در مترو بخواب!
این هم یک ماجرای تکراری است در این شهر. آنقدر تکراری که در داخل واگنها تابلوهایی مبنی بر اولویت نشستن نصب شده است.
اما وقتی در اتوبوس یا مترو نشستهایم و یک سالمند در یکی از ایستگاهها سوار میشود میتوانیم خودمان را به خواب بزنیم! میتوانیم سرمان را بیندازیم پایین وسرگرم گوشی موبایل شویم که مثلاً او را ندیدیم و یا حتی بدتر از آن، میتوانیم صندلی مترو و اتوبوس را حق خودمان بدانیم و سرمان را بالا بگیریم و از جایمان تکان نخوریم. میتوانیم حتی به دوستمان رو کنیم و بگوییم: «مترو که جای سالمندان نیست. ما هم خستهایم و نمیتوانیم بلند شویم و...»
اما میتوانیم اجبارشان برای سوارشدن وسیلهي نقلیهي عمومی را درک کنیم و سن فرسودگی استخوانها و ماهیچههایشان را هم در نظر بگیریم و جایمان را به آنها بدهیم تا بنشینند و زانوانشان استراحت کند.
- این دستهای جوان
رفتارهای دیگری هم هست مثلاً وقتی یکی از آنها را میبینیم که از بازار روز برمیگردد و کیسههای سنگین در دست دارد؛ هرچند قدم یکبار کيسهها را زمین میگذارد و هی برمیدارد و... اگر میتوانیم و به مسیرمان میخورد بخشی از راه را کمک کنیم و آن کيسههای سنگین را با قدرت جوانیمان حمل کنیم.
- پارکنشینها
بوستانها محلی برای جمعشدن و وقتگذرانی آنهاست؛ در واقع بسیاری از سالمندان، اجتماعی غیر از نشستن در پارکها ندارند. اگر سری به بوستانها زدیم حواسمان به آرامش آنها باشد.
- فاصلهها
اگر در همسایگی، سالمندی داریم که گاه میتوانیم برای او خرید کنیم و یا برخی از کارهایش را انجام دهیم از این کار دریغ نکنیم و یادمان باشد فاصلهی جوانی و سالمندی آنقدرها هم دور نیست!
و درنهایت، درخانه حواسمان به پدربزرگها و مادربزرگها و دیگر سالمندان باشد؛ نه این که تمام وقت خودمان را برای آنها بگذاریم؛ اما حرمت و احترام را فراموش نکنیم و اگر کاری از دستمان برمیآید دریغ نکنیم.
همین!
نظر شما