ساعت 9صبح 29شهريور امسال مردجواني، ساكن يكي از خيابانهاي منطقه گيشا، صداي زني را شنيد كه فرياد ميزد: سوختم؛ سوختم. صدا از خانه همسايه ميآمد و مرد جوان وقتي به پشت پنجره رفت، زن ناشناس را ديد كه درحاليكه ناله ميكرد سوار يك خودروي شاسي بلند شد. راننده خودرو مردي بود كه در همان خانه زندگي ميكرد و وقتي دختر مصدوم سوار ماشين شد، به سرعت از محل دور شد.
- شروع تحقيقات
مرد همسايه كه حدس ميزد اتفاق مرموزي رخ داده، همان موقع با كلانتري تماس گرفت و آنچه را كه شنيده و ديده بود تعريف كرد.
دقايقي از تماس اين مرد با پليس گذشته بود كه اين بار از يكي از بيمارستانها با كلانتري تماس گرفتند و به مأموران اعلام كردند كه زن جواني كه بر اثر اسيدپاشي دچار سوختگي شده به آنجا منتقل شده است.
حالا معما در حال حل شدن بود و اين فرضيه كه قرباني اسيدپاشي همان زني است كه صداي فريادهايش از خانهاي در منطقه گيشا شنيده شده بود، مدنظر قرار گرفت.در چنين شرايطي ماجرا به قاضي محسن مديرروستا، بازپرس شعبه ششم دادسراي جنايي تهران گزارش شد و وي همراه مأموران راهي بيمارستان شد.
زن جوان كه حدودا 24ساله بود به تيم تحقيق گفت: عامل اسيدپاشي پسر موردعلاقهام به نام شهرام است. ما 3سال پيش با هم آشنا شديم. رابطه ما ادامه داشت تا اينكه شب قبل براي صحبت با يكديگر به خانه شهرام رفتم. رفتارهايش مشكوك بهنظر ميرسيد. من حدس زدم كه شايد با دختر ديگري در ارتباط است و موضوعي را از من پنهان ميكند.
بر سر اين مسئله با هم جرو بحث كرديم. دعوايمان صبح روز بعد هم ادامه داشت تا اينكه او ظرفي را از بالكن برداشت و محتويات آن را به روي من پاشيد. وقتي احساس سوختگي شديد كردم متوجه شدم كه او دست به اسيدپاشي زده است. وي ادامه داد: حالم خيلي بد بود و درد داشتم. فرياد ميزدم و در چنين وضعيتي شهرام مرا به بيمارستان برد و فرار كرد. چون وضع جسميام خوب نبود مرا به بيمارستان شهيد مطهري منتقل كردند.
- دستگيري
درحاليكه مشخصات شهرام در اختيار تيمي از مأموران اداره شانزدهم پليس آگاهي تهران قرار گرفته بود، پاتوقهاي احتمالي او زيرنظر گرفته شد تا اينكه وي ساعت 15ديروز در منطقه يافتآباد به دام افتاد. پسرجوان در بازجوييها به اسيدپاشي اقرار كرد و گفت: 3سال پيش در منطقه پونك با دختر جواني به نام مهناز آشنا شدم.
او سوار ماشينم شد و از اين طريق آشنايي ما شكل گرفت. مهناز ميگفت پدري پولدار دارد و محل زندگيشان در شهرك غرب است. من هم به تمام حرفهايش اعتماد كرده بودم تا اينكه چند روز پيش متوجه شدم كه دروغ گفته است. روز حادثه او را به خانهام دعوت كردم و هردو پاي بساط موادمخدر نشستيم.
وقتي حسابي مواد مصرف كرد از او خواستم اعتراف كند و او گفت كه در اين مدت تمام حرفهايي كه از خانوادهاش گفته دروغ است. همين شد كه بهشدت عصبي شدم و به سمت بالكن رفتم. از آنجا ظرف اسيد را برداشتم و به سمت او پاشيدم. در همين حال سرهنگ حميد مكرم، معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي تهران گفت: متهم با قرار قانوني در اختيار مأموران اداره شانزدهم پليس آگاهي تهران قرار گرفته و تحقيقات در اين خصوص ادامه دارد.
نظر شما