اما صدام كه خود را فاتح اين جنگ ميدانست و تصور ميكرد به سرعت ميتواند ايران را به زانو دربياورد با مقاومت و حمله تيزپروازان نيروي هوايي متوجه اشتباه بزرگ خود شد. شجاعت تيزپروازان ايران و جواب دندانشكن آنها به عراق باعث شد تا پيشروي دشمن متوقف شده و جنگندههاي ايران به كابوسي براي آنها تبديل شود. عمليات كمان 99 كه تنها يك روز بعد از تجاوز دشمن به خاك ايران با شركت 140فروند جنگنده ايران انجام گرفت پاسخ محكمي بود كه هوانيروز به دشمن داد و باعث شد تا آنها از لحاظ رواني عرصه را ببازند. اين روزها يادآور رشادتهاي خلبانان تيزپروازي است كه با خونشان، اجازه قدرتنمايي به دشمن ندادند و در همان روزهاي ابتدايي جنگ، سيلي محكمي به دشمن زدند. سرتيپ خلبان سيداسماعيل موسوي در آن روزهاي پرحادثه، فرماندهي پايگاه چهارم شكاري دزفول را برعهده داشت. او از آن روزها و شجاعت خلبانان جنگندههاي ايران در برابر دشمن و نبرد جانانه با آنها ميگويد.
- هوانيروز در روزهاي آغاز جنگ و در آن روزهاي پرتب و تاب انقلاب چگونه توانست آن حمله را طراحي و اجرا كند؟
از 31شهريورماه كه صدام با تمام قوا به ايران حمله كرد و تا 3ماه بعد از شروع جنگ اين نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران بود كه با دشمن مواجهه حضوري داشت و با تمام قوا و هرآنچه در توان داشت مقابل اين دشمن تا دندان مسلح ايستادگي كرد تا ساير نيروها بتوانند در موضع دفاعي قرار بگيرند. وقتي جنگ آغاز شد فقط نيروي هوايي بود كه جلوتر از همه نيروها پاي كار آمد. كمتر از 2ساعت از تجاوز دشمن به خاك ايران نگذشته بود كه عمليات انتقام توسط تيزپروازان نيروي هوايي در 2پايگاه كورت و شعيبه عراق انجام شد و با انجام اين عمليات دشمن متوجه شد كه نيرويهوايي ارتش ايران بسيار آماده است. اين عمليات توسط خلبانان پايگاههاي بوشهر و همدان انجام گرفت و ضربه و سيلي محكمي بود كه به عراق زده شد. در 3ماه اول جنگ به اندازه تمام طول جنگ ما سانحه ديديم و خلبان از دست داديم، براي اينكه فقط نيروي هوايي بود كه بايد براي كمك ميرفت. اما ماموريت اصلي نيروي هوايي از فرداي حمله دشمن به خاك ايران آغاز شد و روز اول مهرماه ماموريت اصلي ما در خاك عراق انهدام چرخه هوايي دشمن، ازكارانداختن هواپيماها و متلاشيكردن نيروي هوايي عراق تعيين شد. بحث استراتژيكي كه بسيار براي ما مهم بود از كارانداختن صادرات نفت عراق بود. در يك عمليات مهم كه فرماندهي آن را برعهده داشتم پالايشگاهي كه نفت عراق را از شمال به تركيه و از آنجا به مديترانه صادر ميكرد بمباران كرديم و به اين ترتيب بهمدت 2ماه صدور نفت عراق متوقف شد. از جنوب نيز سكوهاي نفتي البكر و الاميه توسط تيزپروازان ايران مورد حمله قرار گرفت و اجازه داده نشد نفت عراق از طريق دريا صادر شود؛ خلاصه اينكه رؤياي صدام را كابوس كرديم!
- نيروي زميني عراق در آن روزها وارد خاك ايران شده بود. طرحتان براي پيشگيري از نفوذ دشمن چه بود؟
دشمن با 4لشكر وارد خوزستان شده بود. نيروي هوايي در روزهاي آغاز جنگ علاوه بر اجراي عمليات در عمق خاك دشمن، وظيفه داشت از پيشرفت دشمن جلوگيري كند و ما وظيفه داشتيم از پلها، ترمينالها و جادهها پشتيباني كنيم. با عملياتهايي كه توسط تيزپروازان ارتش انجام گرفت و بمباران مواضع دشمن، رزمندگان ما توانستند كمكم بهخودشان بيايند و در مقابل دشمن آرايش دفاعي بگيرند. صدام اعلام كرده بود طي 3روز خوزستان را فتح خواهد كرد و بعد از يك هفته با فتح تهران، كنفرانس خبري در اين شهر برگزار خواهد كرد. اما بعد از 3روز وقتي با قدرت نيروي هوايي ارتش ايران مواجه شد بلافاصله درخواست كذايي آتشبس را مطرح كرد. او ميگفت ميخواهد عمليات را متوقف كرده و مذاكره كند درحاليكه او تا پشت كرخه نيامده بود تا مذاكره كند؛ او آمده بود تا خوزستان را از خاك ايران جدا كند. اما كمتر از يك هفته بعد در باتلاق فرو رفت.
- نخستين عملياتي كه نيروي هوايي در پاسخ به تجاوز دشمن انجام داد تنها يك روز بعد از حمله به فرودگاه مهرآباد در 31شهريورماه اتفاق افتاد.
بله، موج اول عمليات هوانيروز ايران عليه دشمن كه از آن سيلي محكمي خورد در اول مهرماه سال59 و تنها يك روز بعد از تجاوز دشمن بود. عمليات 140، عملياتي بود كه هيچگاه از خاطر مردم پاك نخواهد شد. البته نام اين عمليات در تاريخ جنگ به نام «كمان 99» ثبت شده است. براي اينكه به عراق و صدام نشان بدهيم كه نيروي هوايي جمهوري اسلامي ايران هرگونه تجاوز به خاك كشور را بهشدت پاسخ خواهد داد 140فروند هواپيماي جنگنده و شكاري اف- 4، اف- 5 و اف- 14 از پايگاههاي تبريز، تهران، دزفول، همدان و بوشهر با طلوع آفتاب همزمان به خاك دشمن حمله و با بمباران اهداف از پيش تعيين شده ضربه مهلكي به عراقيها وارد كردند. من به همراه خلبان شهيد حميد فضيلت حمله موفقيتآميز و كوبندهاي به پايگاه هوايي موصل انجام داديم. صبح روز اول مهرماه حضرت آيتالله خامنهاي كه آن زمان نماينده امام (ره) در شورايعالي دفاع بودند در مجلس گزارشي از حوادث روز گذشته و حمله عراق به ايران ارائه كردند و در بخشي از اين سخنان به نمايندهها گفتند: «همين الان كه من به شما مشغول دادن گزارش هستم 140هواپيماي جنگنده ايران و خلبانان تبريز و از نيروي هوايي در عمق خاك دشمن مشغول عمليات هستند». اين عمليات اثرات رواني بسيار خوبي در خنثيكردن نيروي هوايي عراق داشت بهطوري كه پايگاه موصل تا 2ماه غيرعملياتي شد و عراق از اين پايگاه نميتوانست براي عملياتها استفاده كند. 2ساعت بعد از اين عمليات، ماموريت ديگري به پايگاه دوم شكاري تبريز داده شد و اين بار پالايشگاه كركوك بهعنوان هدف تعيين شد. بلافاصله با 4فروند هواپيماي شكاري بر فراز پالايشگاه كركوك پرواز كرديم. فرمانده پرواز مرحوم ستوان «اسدالله اكبري» بود و من معاون دسته پروازي بودم. عمليات با موفقيت انجام گرفت و پالايشگاه كركوك را به آتش كشيديم بهطوري كه كوهي از آتش فضاي منطقه را گرفته بود. صبح روز بعد ماموريت ديگري به ما محول شد و اين عمليات نيز با موفقيت انجام شد. نيروي هوايي جمهوري اسلامي ايران چند ساعت بعد از تجاوز عراق پاسخ دندانشكني به دشمن داد و اگر شجاعت خلبانان تيزپرواز نيروي هوايي نبود شايد سرنوشت ديگري براي جنگ رقم ميخورد و دشمن بهراحتي به تجاوز خود به خاك ايران ادامه ميداد.
- روزهاي ابتداي جنگ با چه سختيهاي مواجه بوديد و كدام خلباناني در اين عملياتها به شهادت رسيدند؟
اصولا هر نيرويي از ارتش وقتي وارد جنگ و عمليات ميشود نياز به پشتيباني و تجهيزات و قطعات و مهمات دارد. روزهاي جنگ با كمبودهايي در اين زمينهها مواجه ميشديم و مشكلاتي داشتيم اما نيروهاي متعهد فني نيروي هوايي و ارتش سعي ميكردند اين كمبودها را جبران كنند و اجازه ندادند تا پايان جنگ اين مشكلات و كمبودها ما را فلج كند. آمريكاييها تصور ميكردند هواپيماهاي اف - 14 ايران بيش از يك سال نتواند پرواز كند زيرا تأمين قطعات و نگهداري فني آن بسيار مشكل است اما نيروهاي فني و متعهد ايران توانستند اين مشكل را برطرف كنند و سالهاست كه اين هواپيما پرواز ميكند و هر لحظه براي انجام عمليات آماده است. نيروي هوايي علاوه بر عمليات در عمق خاك دشمن وظيفه پشتيباني از رزمندگان و همچنين شناسايي منطقه و دادن اطلاعات به فرماندهان را برعهده داشت و به همين دليل دائما درحال پرواز و انجام ماموريت بوديم. آن روزها خستگي براي هيچكدام از خلبانها معنايي نداشت و همه با تمام وجود پرواز ميكردند. بايد از نيروهاي سپاه و ارتش در عملياتهاي مختلف پشتيباني ميكرديم. در عمليات والفجر8 چند فروند از هواپيماهاي شكاريمان را از دست داديم و 2تن از خلبانان شجاع به نامهاي منصور محمدي و بيك محمدي به شهادت رسيدند. يكي ديگر از خلبانان نيز كه موفق به ترك هواپيما شده بود به اسارت دشمن درآمد. همچنين خلبان اسدزاده در اين عمليات به شهادت رسيد. همه اين خلبانها براي دفاع از كشور و انجام ماموريتهايي كه به آنها محول شده بود به شهادت رسيدند. نيروي هوايي در طول 8سال دفاعمقدس هر آنچه در توان داشت چه در زمينه انجام عمليات در خاك دشمن، سوخترساني به هواپيماهاي جنگنده، شناسايي و... را به بهترين شكل ممكن انجام داد.
- موفقيتهاي متعدد نيروي هوايي ارتش در دوران دفاعمقدس، نشان از صلابت اين نيروها داشت. اگر بخواهيد شرايط آن زمان را توضيح دهيد چه ميگوييد؟
قبل از هر عمليات، ابتدا روي نقشه منطقهاي كه قرار بود در آنجا عمليات انجام بدهيم بررسي ميشد و دسته پروازي براي اين عمليات توجيه ميشدند. براساس دستورالعمل اگر تا نقطهاي مشخص با هواپيماهاي دشمن مواجه ميشديم بمباران را رها ميكرديم و با هواپيماهاي دشمن درگير ميشديم ولي اگر از نقطه مورد نظر عبور ميكرديم اجازه درگيري نداشتيم. شجاعت خلبانهاي ايراني در نبرد هوايي با دشمن زبانزد بود. يكبار وقتي در حال انجام ماموريت پشتيباني از يگانهاي نيروي زميني در منطقه اشنويه بودم با هواپيماهاي دشمن مواجه شدم. از آنجا كه آنجا مقر ضدانقلاب بود بايد با پرواز برفراز منطقه به يگانهاي نيرويزميني پشتيباني ميداديم. درحال پرواز در منطقه بودم كه 2فروند هواپيماي دشمن كه براي شكار هواپيماي من آمده بودند وارد حريم هوايي منطقه شدند. بلافاصله با آنها درگير شدم و با وجود آنكه آنها 2فروند بودند اما به سرعت فرار كردند. آنها را تعقيب كردم ولي از آنجا كه فاصله زيادي داشتم امكان شليك موشك وجود نداشت زيرا احتمال خطا زياد بود. خوشبختانه با فرار هواپيماهاي دشمن، يگان نيروي زميني با موفقيت عمليات را انجام داد. يكبار نيز در منطقه سردشت 2هواپيماي عراقي از پشت به من حمله كردند و لحظهاي كه گلولههاي مسلسل آنها شليك شد متوجه آنها شدم. بلافاصله با مانوري كه دادم به طرف آنها رفتم ولي بلافاصله هر دو هواپيما با انداختن باكهاي اضافي سوخت فرار كردند. نيرويهاي زميني تصور كردند كه هواپيماي دشمن سقوط كرده است اما وقتي به محل سقوط رفتند مشخص شد آنها باكهاي اضافي سوخت هواپيماهاي دشمن است.
- نيروي هوايي چقدر در موفقيت نيروي دريايي در ابتداي جنگ در از بينبردن نيروي دريايي عراق تأثيرگذار بود؟
نيروي دريايي با كمك نيروي هوايي موفق شد كه نيروي دريايي دشمن را در همان روزهاي ابتدايي جنگ از كار بيندازد. نيروي دريايي با حمايت كامل نيروي هوايي و درحاليكه جنگندههاي ما بالاي سر آنها پرواز ميكردند و عمليات پشتيباني را انجام ميدادند ناوچههاي دشمن را در اسكلههاي البكر و الاميه غرق كردند. يكي از ناوهاي بزرگ عراق كه تعداد زيادي نيرو به منطقه آورده بود توسط نيروي هوايي منهدم شد و با شليك چند موشك، ناو را به قعر خليجفارس فرستادند. با غرق شدن اين ناو، نيروهاي دشمن در حال غرقشدن بودند كه تعداد زيادي از آنها توسط نيروي دريايي كشورمان از آب گرفته شدند. اين عملياتها بسيار موفق بود و باعث شد در همان اوايل جنگ نيروي دريايي دشمن بهطور كامل منهدم شود.
- چرا صدام به مهرآباد حمله كرد؟
امير سرتيپ موسوي ميگويد كه عراق از تاكتيك رژيمصهيونيستي استفاده كرد
سال 1967 رژيم صهيونيستي با اردن و سوريه و چند كشور عربي وارد جنگ شد. اين جنگ 6 روزه با حمله هوايي ناگهاني به پايگاههاي هوايي مصر آغاز شد و رژيم صهيونيستي طي ۶ روز موفق شد تا كنترل نوارغزه را به دست بگيرد و صحراي سينا را از مصر، قدس شرقي و كرانه باختري رود اردن را از اردن و بلنديهاي جولان اشغال كند. رژيم صهيونيستي با هدف قرار دادن هواپيماهاي جنگي مصر در فرودگاه عملا نيروي هوايي اين دو كشور را روي زمين از بين برد و آنها را فلج كرد. عراق نيز با همين تاكتيك ميخواست بر ايران غلبه كند زيرا آنها به خوبي ميدانستند اگر دفاع هوايي نباشد ميتوانند هركاري انجام بدهند، به همين دليل فرودگاه مهرآباد را بمباران كردند تا هواپيماهاي جنگي و بمبافكنهاي كشورمان از بين بروند اما صدام مرتكب اشتباهات محاسباتي شده بود و با انداختن چند بمب تصور ميكرد ميتواند نيروي هوايي ارتش ايران را فلج كند. اين بمباران آسيب جدياي به هواپيماهاي جنگي ايران وارد نكرد و بعد از بمباران فرودگاه مهرآباد، بلافاصله با عمليات گسترده نيروي هوايي، ارتش عراق متوجه اشتباه خود شد.
- يك فرمانده، يك سرباز
سرتيپ موسوي كيست؟
هشتم فروردينماه ۱۳۳۱ در منطقه شميران تهران به دنيا آمدم. سال 50 وارد نيروي هوايي ارتش شدم و از سال 59 كه جنگ آغاز شد با درجه سرواني بهعنوان معاون فرمانده گردان 22 شكاري در پايگاه دوم تبريز مشغول به خدمت شدم. در سال 62 از پايگاه دوم شكاري تبريز به پايگاه چهارم شكاري دزفول منتقل شدم؛ ابتدا بهعنوان فرمانده گردان آموزش و پس از آن بهعنوان معاون عمليات و بعد از آن جانشين و سرانجام بهعنوان فرمانده پايگاه چهارم شكاري مشغول به خدمت شدم. من خلبان هواپيماي جنگي اف- 5 بودم و از ابتداي جنگ در عملياتهاي زيادي شركت داشتم. درعملياتهاي كربلاي 4 و 5 و والفجر 8 كه منجر به فتح فاو شد بهعنوان فرمانده پايگاه چهارم شكاري حضور داشتم. سال 66 به اميديه منتقل شدم و پس از شهادت سرلشكر بابايي مجبور شدم به تهران بيايم و مسئوليت دانشكده خلباني را برعهده بگيرم. در بسياري از عملياتهاي برونمرزي بهعنوان فرمانده دسته پروازي بودم و بايد عمليات را تا پايان پيش ميبردم. شجاعت خلبانان ايراني در طول 8 سال دفاعمقدس زبانزد همه بود. سال60 وقتي قرار شد اجلاس جنبش غيرمتعهدها در بغداد برگزار شود و صدام نيز ادعا كرده بود هيچ هواپيماي ايراني نميتواند از چتر حفاظتي كه در آسمان بغداد، پهن كرده است عبور كند 2 فروند هواپيماي فانتوم ايران با هدايت شهيد عباس دوران به بغداد، حمله و چنان ضربهاي به دشمن وارد كردند كه باعث شد اجلاس جنبش غيرمتعهدها از بغداد به دهلينو منتقل شود. من در عملياتهايي مانند بيتالمقدس، فتحالمبين، طريقالقدس و شكست حصر آبادان حضور داشتم. انجام ماموريتهايي مانند پشتيباني از نيروها و پوشش كامل منطقه و شناسايي دشمن و نقاطي كه در آن حضور داشت و اعلام گزارش اين شناساييها به فرماندهان جهت ترسيم منطقه عمليات از كارهايي بود كه انجام ميدادم. هواپيماهاي اف-14 فضاي منطقه را پوشش ميدادند و از رادارهاي آنها براي پوشش كامل منطقه استفاده ميكرديم. هواپيماهاي شناسايي نيز در منطقه حضور داشتند و با عكسبرداري، تصاوير را در اختيار فرماندهان قرار ميدادند. همچنين بايد مناطق نفتخيز جنوب كه تلمبهخانهها و انبارهاي نفت در آن قرار داشت و دشمن به آنجا چشمداشت راپوشش ميداديم.
- خاطراتي از مخاطرات
3 بار هواپيماي من از ناحيه خروجي موتورها مورد اصابت موشك دوش پرتاب سام-۷ قرار گرفت و هر 3 بار هم موفق شدم هواپيما را در پايگاه تبريز سالم به زمين بنشانم. وقتي براي عمليات بمباران موصل رفته بوديم آتش بار دشمن بهشدت به سوي ما شليك ميكرد ولي خدا كمك كرد و با سلامت به منطقه عملياتي رفتيم و بعد از عمليات نيز سالم بازگشتيم. در عمليات خيبر هواپيماي من روي نيزارهاي هورالعظيم با پرندهاي برخورد كرد و با وجود آنكه تلاش زيادي كردم هواپيما را سالم به پايگاه بازگردانم اما امكان آن وجود نداشت و مجبور شدم هواپيما را ترك كنم. در روز سوم مهرماه در منطقه حاجعمران در نزديكي پيرانشهر هواپيماي من مورد اصابت موشك دشمن قرار گرفت. اين موشك به اگزوز موتور اصابت كرده بود اما خواست خدا بود كه من هواپيما را سالم در پايگاه تبريز فرود بياورم. 2ماه پس از اين واقعه، در صبح يك روز پاييزي ماموريت دادند كه در يك دسته 3 فروندي، نيروهاي عراقي را در منطقه پنجوين بمباران كنيم. پس از توجيهات لازم همگي آماده پرواز شديم. در اين حال خبر رسيد كه يكي از هواپيماهاي شكاري در ماموريت برونمرزي دچار سانحه شده است. ماموريت به حالت تعليق درآمد و تا ظهر آن روز، همهچيز تحتالشعاع رسيدگي به امور اين سانحه قرار گرفت و احتمال لغو ماموريت نيز ميرفت. آن روز براي ناهار در خانه مهمان داشتيم. براي حضور در جمع آنها و صرف ناهار، راهي منزل شدم. وقت صرف غذا، تلفن زنگ زد و براي اجراي ماموريت به فرماندهي فراخوانده شدم. با خونسردي و عذرخواهي از مهمانان، خداحافظي كردم و با حضور در پايگاه آماده اجراي عمليات شدم. دلشوره عجيبي داشتم. با اينكه تصميم به اجراي ماموريت گرفته شده بود اما عمليات در آن روز را به مصلحت نميدانستم. با توكل به خداوند از زمين برخاسته و به سمت هدف به پرواز درآمديم. از فراز جنگلهاي گلابي در منطقه سردشت عبور كرديم، مرز را پشت سر گذاشتيم و به فضاي شرق سليمانيه وارد شديم. تصميم داشتيم دشمن را از غرب به شرق مورد حمله قرار دهيم. از لحظه ورود به خاك عراق با آتش سنگين پدافند هوايي دشمن مواجه شديم. بهنظر ميرسيد كه آنها منتظر ما بودند.
بيتوجه به تهديدها، به مسير خود ادامه داديم و در نزديكي هدف، آرايش تاكتيكي بهخود گرفتيم. نيروهاي دشمن به خوبي قابل رويت بودند. با حملهاي برقآسا بمبها را بر سر دشمن ريختيم. همان لحظه يكي از خلبانها فرياد زد و از من خواست مراقب هواپيماي دشمن كه پشت سرم بود باشم. شروع به چرخيدن كردم اما ديگر دير شده بود. موشك به هواپيما اصابت كرد و آن را با تكان بسيار شديدي به بالا پرتاب كرد. براي چند لحظه كنترل هواپيما از دستم خارج شد، اما خونسرديام را حفظ كردم و هواپيما را تحت كنترل درآوردم. به طرف شهر مريوان ادامه مسير دادم و با عبور از مرز و ورود به خاك كشورمان، هواپيما را به ارتفاع بالاتر هدايت و از هواپيماي هم پروازم درخواست كردم كه به من ملحق شده و هواپيمايم را بررسي كند. مطمئن بودم كه هواپيما خسارت زيادي ديده است. خودم را به خدا سپردم و به پرواز به طرف پايگاه ادامه دادم و به هر شكل ممكن هواپيما را در باند پروازي فرود آوردم. پس از تخليه باند متوجه شدم هواپيما قابل تاكسيكردن نيست و چرخ دماغه هواپيما كار نميكند. هواپيما را در محل خاموش كرده و از كابين خارج شدم. موشك دشمن هر 2 موتور هواپيما را هدف قرار داده و باعث صدمه كلي به اگزوز موتورها شده بود. محفظه چتر دم منهدم و چتر نيز به بيرون پرتاب شده بود. همچنين سكانهاي عمودي و افقي زير بال و بدنه هواپيما بر اثر تركشهاي متعدد سوراخ سوراخ شده و سكان عمودي هواپيما بهدليل خسارات زياد از كار افتاده و قابليت آن براي كنترل هواپيما از بين رفته بود. وضعيت عجيب و غريبي بود. اين هواپيما با هر حساب و كتاب و معياري بايد سقوط ميكرد و تنها لطف بيپايان ذات احديت باعث نجات من شده بود.
نظر شما