بسیاری از اهالی موسیقی بر این عقیدهاند که آشنایی توده مردم با سه تار، مدیون پایداریها و تلاشهای این آهنگساز بزرگ درعرصه تکنوازی و همنوازی این ساز است.
وی در این سالها در کنار همکاری با بزرگانی چون شهرام ناظری که حاصل آن گل صد برگ و آتشی در نیستان است، با جوانان نیز همکاریهای متعددی را انجام داده است.
وی در حال حاضر گروهی را متشکل از سهیل ذوالفنون (نوازنده تار و همخوان)، سروش قهرمانلو (نوازنده دوم سه تار و همخوان)، مهدی نظام دوست (نوازنده دف)، مرتضی فلاحتی معروف به بامداد (خواننده) را تشکیل داده است که برنامههای متعددی را در شهرستانهای مختلف به اجرا در آوردهاند.
- موسیقی سنتی ایران چگونه میتواند از مشکلات فرا رویش عبور کند؟
تحول کار هنری و فرهنگی در کوتاه مدت پا نمیگیرد و کسانی که مدعی هستند طی2-3سال میتوانند تحول ایجاد کنند، حرف درستی نمیزنند. همه ما در جهت یک تحول کار میکنیم و نمیتوانیم نتیجه آن را امروز و فردا ببینیم.
تأثیرگذاری موسیقی در دراز مدت است که این موضوع به موسیقیدانها و شنوندهها هم بر میگردد.چرا که اگر شنونده آگاهی خودش را بالا نبرد، نمیتواند عادتهای غلط را خود را ترک کند و به چیز تازهای برسد.وقتی ما میخواهیم بنای تازهای بسازیم باید بنای قدیم را یک مقدار خراب کنیم.در حالی که در زمینه موسیقی از سوی برخی موسیقیدانها این اتفاق نمیافتد.
- تابستان سالجاری برنامههای متعدد موسیقایی اجرا شد، این برنامهها را چگونه ارزیابی میکنید؟
به هر حال در این سالها خلأیی در موسیقی ایران به وجود آمده است که برگزاری چنین کنسرتهایی میتواند مقداری از این خلأ را جبران کند. من ارائه موسیقی را به 2 بخش موسیقی گیشه و اندیشه تقسیم کردهام که یکی بر مبنای پولسازی و دیگری بر مبنای فرهنگی است.
بر این اساس به عقیده من کنسرتهایی که طی3 و 4 ماه گذشته برگزار شده هم فرهنگی و هم گیشهای بوده است.البته بخش گیشه ممکن است در سرگرمی و راضی نگه داشتن یک گروه شنونده نقشی داشته باشد اما در زمینه فرهنگی نقش زیادی ندارد.
یعنی موسیقی اندیشه و گیشه نمیتواند توأم باشد؟
تعدادی از گروههای موسیقی فقط با هدف گیشه به اجرای برنامه میپردازند و به همین خاطر انتظاری جز اجرای برنامه با بلیتهای گران قیمت از آنها نمیرود. کسانی که در بخش موسیقی گیشه فعالیت میکنند نباید در مورد موسیقی اندیشه صحبت کنند مثل این است که من بخواهم در مورد سینما که در آن صاحبنظر نیستم اظهار نظر کنم.
عکس این موضوع نیز صادق است.برخی از گروهها تنها در زمینه موسیقی اندیشه فعالیت میکنند بدون آنکه توقع مالی فراوانی داشته باشند.
- منظور شما از راه اندازی مکتب ذوالفنون همین موضوع بود؟
هدف از مکتب ذوالفنونشخص ذوالفنون یا حتی گروه ذوالفنون و بهطور کلی هیچ کانون و انجمن خاصی نیست بلکه مکتب ذوالفنون یک تفکر است که این تفکر بر چند پایه مردم دوستی، پرهیز از شهرت طلبی و مال اندوزی و مبارزه با سنتهای پوسیده و بیفایده در فضای موسیقی ایران است.
از طرفی همکاری مربوط به امور روزمره و فعالیتهای فیزیکی در امور فرهنگی هم به این شکل است که اگر یک تفکر را قبول داشته باشیم به معنی همکاری با آن مکتب و با آن تفکر است و با این مکتب همگام شدهایم. بنابراین در مکتب ذوالفنون همگامی و همراهی مهمتر از همکاری استکسی که تفکر را بپذیرد در هر جای دنیا که باشد با این مکتب همگام و همراه است.
- در این سالها همکاری با هنرمندان شاخص را تا حد زیادی کنار گذاشته و به همراهی با جوانان پرداخته اید، چرا ؟
این جوانان همگی از شاگردان خودم هستند و به همین علت راحتتر مىتوانیم هماهنگ باشیم؛ ولى بخش مهم آن برمىگردد به موضوع خوانندگى، اگر خوانندههایى را که به صورت سنت قدیم شکل گرفتهاند دعوت به همکارى کنیم مىخواهند راه خودشان را بروند. البته تقصیرى هم ندارند چون عادت کردهاند. در حالى که ما بهدنبال انعطاف و حرکت نو و تازه اى هستیم و این مهم با کسى که جوانتر هست به شرط آن که توانمندى لازم را داشته باشد راحتتر میسر مىشود.
بهنظر میرسد که شما در سالهای اخیر تلاش بسیاری برای از بین بردن تسلط آواز بر موسیقی ایرانی انجام دادهاید؟ چرا به این موضوع اصرار دارید؟
ببینید، بخش مهم موسیقى ایرانى در این سالها آواز بوده است. فرهنگ و ذهنیت مردم در سالهاى دور بهطور عمده به گونه اى بوده که محور اصلى موسیقى را در شعر مىدانستند و چون شعرخوانى از سوى خواننده صورت مىگرفته، بالطبع خوانندگى و آواز را محور اصلى موسیقى ایرانی مىدانستند، اما باید بدانیم همه موسیقى شعر و آواز نیست.
البته آواز هم باید باشد ولى بهطور منطقى و در جایگاه خودش؛ متأسفانه آواز به دلایلى در موسیقى ما از جایگاه خودش خارج شده است، ما باید آن را در جاى خود قرار دهیم.
بنابراین نخستین کارى که باید انجام شود این است که خواننده محورى را کمرنگ کنیم اما نه به شکلى که به آواز لطمهاى وارد شود، اصول کار بدین شکل است که آهنگساز اثرى را مىسازد و براساس آن از خواننده دعوت به همکارى مىکند.
سطح مخاطبان موسیقی ایرانی را چگونه ارزیابی میکنید. بهنظر میرسد که شما در آثاری که ارائه میدهید، اهمیت و توجه فراوانی برای مخاطب قائل هستید و هم اکنون با برنامههای گسترده در مناطق مختلف سعی در تربیت مخاطب دارید.
در حال حاضر در بسیاری مواقع انتظار از موسیقی از حد پرکردن اوقات و احیانا شادیهای گذرا فراتر نمیرود، ولی امروز خوشبختانه در مرحلهای از پیشرفت فکری هستیم که مخاطب ما موسیقی خوب و بد را میشناسد و برای موسیقی خوب ارزش و احترام قائل است و به بخش فرهنگسازی موسیقی نیز توجه پیدا کردهاند.
استقبال فرهیختگان و فرهنگ دوستان از کنسرتهایی که ما در گوشه و کنار کشور برگزار میکنیم، نشانهای بر این مدعاست.
من امید فراوان دارم که این روند ادامه پیدا خواهد کرد و در آیندهای نه چندان دور شاهد روزهای روشن تری خواهیم بود.
- چگونه میتوان هنرجویان موسیقی را نسبت به آینده کاری خود امیدوار کرد؟
هنر جو باید عاشق این هنر باشد و در این راه از هیچ سختیای فروگذار نکند. او نباید به فکر ارائه آلبوم و اجراى کنسرت و... باشد، او باید تمام تلاش خود را انجام دهد تا از کلیشهها رها شده و بتواند حرفی نو برای گفتن داشته باشد.
- موسیقی سنتی ما در این سالها در یک سکون شدید قرار گرفته است، برای گذر از این فرآیند چه باید کرد؟
من مسئله را به این شکل نمیبینم، هم اکنون در جریان موسیقی ایران یک حرکت بهطور نهانى در حال انجام است، اما نتایج آن در سالهای آینده مشخص خواهد شد. چرا که در کار فرهنگى سکوت نگرانکننده نیست بلکه سکون است که آسیب مىرساند.
بالطبع ما دراین چند سال اخیر در سکوتى به سر مىبریم که سازنده خواهد بود و این علامت تأمل مخاطب است. نظیر خوانندگان که دیگر چون سالهاى گذشته مهرههاى اصلى به شمار نمىروند بلکه امروزه مخاطب، همه عوامل مؤثر در خلق یک اثر مانند آهنگساز، شاعر و نوازنده را بررسى مىکنند. براى آنها دیگر شخص مهم نیست بلکه ایده را مىشناسند و به آن توجه دارند. خوشبختانه مخاطبان نیز رو به این مسیر حرکت مىکنند، اما متأسفانه اندیشه در هر زمانى با مشکل مواجه بوده است.
مثلاً در یک زمان موسیقى سازى ممنوع بود و موسیقى ما لاجرم در بخش آوازى و زمانى دیگر نیز در دربارها خلاصه مىشده، زمانى نیز وارد رسانهها شد که به خاطر وجود کانالهاى گوناگون، کیفیت فداى کمیت شد.
- شما فعالیتهایی با فعالان موسیقی پاپ داشته اید، هدفتان از این کار چه بود؟
بهنظر من چنین حرکتهایی ضروری است. باید در کنار استفاده درست از محتواى موسیقى کشورمان از مواردى که جوان پسند هم هست در آن بگنجانیم.
بهعنوان نمونه موسیقى که جوان امروزى دنبال مىکند داراى چه شاخصههایى است؟ ریتم و تحرک سبب جذب جوان مىشود. ما باید سعى کنیم ریتم را در موسیقى اصیلمان بگنجانیم و تصنیفها به گونهاى شود که مردم بتوانند بخوانند و آن را زیر لب زمزمه کنند و پیچیدگىهاى گذشته را نداشته باشد.
باید آواز در حد معمول خوانده شود ولى باز تأکید مىکنم کسى باید این کار را انجام دهد که به موسیقى ایرانى اشراف داشته باشد.از طرفی ترکیب موسیقی ایرانی و غربی در دنیا متداول است و یک حرکت خاص از جانب ما محسوب نمىشود. کارهاى ارزنده اى دراین زمینه خلق شده است.
البته کسى که مىخواهد این کار را انجام دهد باید موسیقى را کامل بشناسد. چون نمىشود بهطور افسار گسیخته به آن پرداخت. مثلاً وقتى که ساز گیتار قرار است درکنار سازهاى ایرانى قرارگیرد باید به شکلى کنترل شده و هماهنگ با موسیقى ایرانى باشد و پیام موسیقى ایرانى را القا کند. من از سبک فلامینگو گیتار استفاده کردم چون پیوندى تاریخى با موسیقى ایران دارد.