برخوردار بودن از نعمت پدری که خود با مکاتب آوازی قدما آشنایی کامل و با آخرین بازمانده آنان، استاد تاج اصفهانی ارتباطی نزدیکی داشت، نوربخش را از هنرجویان بلاواسطه مکتب آوازی تاج قرار داد.
همزمان با تحصیلات دانشگاهی، شاگردی در محضر محمدرضا شجریان از فرصتهای مغتنمی بود که نصیب نوربخش شد. کاست پرده عشاق اثری از استاد فرامرز پایور و کنسرت گروه عارف با آهنگسازی پرویز مشکاتیان، از شاخصترین کارهای منتشر شده نوربخش است. وی چندی پیش به همراه گروه عارف در تالار بزرگ کشور کنسرت داشت که به این مناسبت با او گفتوگو کردیم.
- همانطور که میدانید تصنیف در اوایل قرن حاضر جایگاهی پایینتر از آواز داشت و حتی بزرگان آوازی ما تصنیف خوانی را کار زنان میدانستند. اکنون ملاحظه میکنیم که آواز به حاشیه رفته و تصنیف بسیار فراگیر شده است. این موضوع را قبول دارید؟
کاملاً درست است. اما تصنیف جایگاه رفیع خودش را دارد و به هیچ عنوان نازل نیست. آن موقع هم نگاه بر حقی به تصنیف نداشتهاند. گاهی میشنوم که وقتی صدایی دارای ضعفهایی است، میگویند این صدا به درد تصنیف خوانی میخورد و برای آواز مناسب نیست. ولی بهنظر من کسی که نتواند خوب آواز بخواند، احتمالاً تصنیف را هم نمیتواند خوب بخواند.
- تصنیف خوب چه ویژگیهایی دارد؟
تصانیفی که بهعنوان رپرتوار موسیقی ایرانی محسوب میشوند و ظرافتهای خاص دارند، نمونههای عارف، شیدا و مرتضی محجوبی. به ویژه آنهایی که حالت آوازی بیشتری دارند. خواندن این تصانیف کار هر کسی نیست. برای مثال زمانی افرادی با صدای بنان جاودانه میشوندکه اجراهای دیگری هم داشتهاند.
اما موضوعی که شما اشاره کردید، کاملاً واضح است که تصنیفخوانی در موسیقی نوین ایران حضوری پر رنگ دارد. البته نفس آن بد نیست ولی آفتی دارد که آواز را به حاشیه میبرد. این آفت، موسیقی ما را تهدید میکند و بسیار هم ناخوشایند است. هنرمندان ما باید سعی کنند گرفتار این آفت نشوند.
در عرصه خوانندگی کسانی که آواز خوب میخوانند، معدودند. یک خواننده خوب خیلی باید توانا باشد تا بتواند شنوندگانش را یک ساعت پای آوازش بنشاند. این کار هر کسی نیست. به همین دلیل باید با تمهیداتی مثل ارکستر، پیش درآمد، چهارمضراب و قطعه ضربی این زمان را پر کرد. اما برای کسانی که در آوازخوانی توانا هستند، هر 2 شکل آوازی و تصنیفی جایگاه خود را دارند.
- چه پیشنهادی برای خروج از این وضعیت دارید تا آواز کمی از حاشیه به متن بیاید؟
رسانه در ترویج موسیقی نقش پر رنگی دارد. ذائقه عمومی مردم از طریق رسانههای صوتی و تصویری شکل میگیرد. وقتی موسیقی آوازی و آواز خوب پخش نشود، کم کم گوش مردم از این فضاها فاصله میگیرد و طبیعتاً دیگر آن نوای آشنا نیست. وقتی آواز، با گوش بیگانه شد مردم نمیتوانند مانند گذشته از آن لذت ببرند و رابطه برقرار کنند.
از سویی دیگر با پیشرفتهای فناوری و شتاب گرفتن زندگیها، ملاحظه میکنیم که مردم اصلاً حوصله شنیدن یک آواز کامل را ندارند. چرا که آواز مقدمه و موخرهای دارد و یک متن کامل است. شما نمیتوانید وسط آن را گوش بدهید. یک مجموعه به هم پیوستهای است که حداقل یک ربع ساعت زمان میخواهد تا بیان شود.
در حال حاضر چنین زمانی وجود ندارد یا اگر هست، شنونده طاقت نمیآورد. در حالی که فست فود تصانیف3، 4 یا 5 دقیقهای خیلی راحت هضم میشوند. من از غالب موسیقیهای امروز به این واژه تعبیر میکنم. در واقع کار راه اندازند یا به قولی دیگر موسیقی مصرفی.
- در خانوادهای بزرگ شدهاید که ارادت خاصی به تاج اصفهانی داشتند. از سویی دیگر ملاحظه میکنیم که شیوه آوازخوانی آن بزرگ مرد کم کم به فراموشی سپرده میشود.آیا این علاقه و توان را در خود میبینید که آن شیوه را هم گسترش دهید؟
اینکه گفتید من به مرحوم تاج اصفهانی ارادت دارم کاملاً درست است. از کودکی تا سن 15 و 16 سالگی تنها صدایی که به گوشم میخورد، صدای تاج بود. روانشاد پدرم سبک ایشان را میخواند و حنجره اش هم مثل او بود. در نتیجه من آواز را به آن سبک آموختم.
بارها و بارها آواز تاج را حضوری شنیدهام و یاد گرفتم. از سن 17 و 18 سالگی با شنیدن ردیفهای دوامی از روی نوار و گوش دادن به آواز استاد بنان و استاد شجریان، کم کم سبک و سیاق خوانندگی من عوض شد، اما چیزی که در اینجا مهم است نزدیک بودن جنس صدا به حنجره مورد نظر است. اگر صدای کسی از جنس الگوی مورد نظرش نباشد، حتی اگر پیروی هم بکند، موفق نخواهد شد.
برای مثال کسی که میخواهد از سبک اقبال پیروی کند باید صدایی مثل او داشته باشد. به همین دلیل بنده هیچ وقت نمیتوانم مثل اقبال بخوانم. من فکر میکردم صدایم بیشتر به سبک ظلی و طاهرزاده متمایل است. پس این سبک را دنبال کردم. گرچه الان هم میتوانم به شیوه تاج آواز بخوانم.
- یک دعوای قدیمی پیرامون شعر و موسیقی و اولویت یکی بر دیگری وجود دارد. شما در خوانندگی جانب کدام طرف را میگیرید؟
شعر در موسیقی آوازی یک رکن اساسی است. اصلاً نمیشود آن را فدای دیگری کرد. من معتقدم که باید همه عوامل در خدمت شعر باشند و به این موضوع اعتقاد راسخ دارم. اگرغیراز این باشد آن را اثر موفقی نمیدانم.
این حساسیت را در کلاس درسم نیز به شاگردان منتقل میکنم و میگویم وقتی کسی در آوازخوانی کلام را فدای چیز دیگری میکند مانند کسی است که حرف میزند ولی خودش نمیداند که چه میگوید. مثل بچهها که یک جمله را ممکن است از بزرگترها یاد بگیرند و بیان کنند ولی معنی آن را ندانند.
خواننده وقتی آواز میخواند در واقع با شنونده اش حرف میزند. منتهی حرف را در قالب موسیقایی بیان میکند. این بیان نباید آنقدر دکلمه گونه باشد که فقط در حد ادای واژگان باشد.دراین صورت فقط کار یک گوینده را کردهایم. دیگر چه لزومی دارد که آواز بخوانیم؟
ما به این دلیل آواز میخوانیم تا با پوشاندن یک لباس آهنگین به کلام، تأثیر گذاری آن را افزایش دهیم. پس هدف، بیان مؤثر کلام است. در نتیجه باید به زیباترین شکل با موسیقی عجین شود. اما اگر خواننده بخواهد فقط موسیقی تحویل شنونده بدهد، آنگاه معلوم نیست که این شعر اصلاً چیست و چه میخواهد بگوید.
- وقتی خواننده طبق الگوی ردیف دستگاهی پله پله گوشهها را میخواند و جلو میرود، گاه ممکن است بیت میانی یک غزل به لحاظ مفهومی هیچ تناسبی برای مثال با گوشه اوج یا عشاق نداشته باشد. در این گونه موارد چه باید کرد؟
خواننده خوب کسی است که طرح خوبی برای آواز آماده کند. یکی از مختصات آواز خوب این است. در دوره عالی آواز، ما بحث تولید آن را پیش میکشیم. هر بیتی باید مناسب گوشه مورد اجرا باشد.
نمیتوان هر بیتی را در هر گوشهای خواند. وقتی ماهور میخوانیم، گوشه درآمد یک پیام دارد و گوشه شکسته یک پیام دیگر. شکسته یک مقدار محزون است، دلکش نیز همین طور. فواصل شور را دارد. لذا انتخاب شعر خیلی مهم است. خواننده باید خیلی دقت کند. اگر انتخاب درست نباشد، اصلاً آن آواز به درد نمیخورد و تأثیر نمیگذارد. ما نمیتوانیم دشتی بخوانیم و مژده بهار بدهیم، یا در شوشتری و همایون همین طور. مثل آن است که شما با لبخند یک خبر تأسفبار را منتقل کنید. یا برعکس قیافهای محزون به خود بگیرید و خبر مسرت بخشی را بدهید.
- تا کنون با 2 آهنگساز نامی ایران کار کرده اید. کار با کدام یک سختتر بود؟
نخستین بار افتخار همکاری با استاد پایور را داشتم که امیدوارم سلامتی خود را بازیابند. دیگر بار با استاد مشکاتیان کار کردم و هر دوی این بزرگواران سلیقه خاص خود را داشتند. نمیتوانم بگویم کدام سختتر بود.
- با شیوه کار کدام یک احساس نزدیکی بیشتری دارید؟
طبیعتاً با جناب مشکاتیان که درخصوص ادبیات صاحبنظر و اندیشه اند، این همگرایی را بیشتر حس میکنم. نگاه من درخصوص شعر و موسیقی به نظرات ایشان نزدیکتر است.