اگر به اختیار خود و بهنگام، این انتخاب را انجام ندهند، پیشتر از آنکه مرگشان فرا برسد، ناچار میشوند در یک حادثه قهری، موضع بگیرند و صدالبته آن موضعگیری دیرهنگام، برایشان خطرناک خواهد بود. خاکستریها باید بدانند اگر نجنبند بعضیصحنههای زندگی ناچارشان میکند خودشان را رنگبندی کنند.
آدمهای خاکستری آنهایی هستند که سعی میکنند نه خیلی خوب باشند نه خیلی بد، سعی میکنند جوری عمل کنند که نه سیخ بسوزد نه کباب. برای همین در تمام صحنههای حساس سعی میکنند بیطرف و احتمالا تماشاچی بمانند. عاقبت خاکستریها یا سیاه است یا سفید؛ يا دوزخ است یا بهشت؛ یا شیطان است یا خدا؛ یا لشکر یزید است یا اردوگاه حسین(ع).
عاشورا آدمهای خاکستری را مجبور به انتخاب میکند. هر صحنه از این نبرد خونین و پیکار سخت میان جبهه حق و باطل، فرصت تعیین تکلیف آدمهای بیطرف است. يك مهره انتخاب در کربلای حسین(ع)، علیاصغر اوست. بعدازظهر عاشورا، پیشتر از آنکه حسین تنها به میدان بشتابد و شهادت را در آغوش بکشد، طفل صغیرش را در بغل گرفته و در میانه میدان خطاب به سیاهی لشکر، برای ششماهه آب طلب میکند. اما آنها با تیر سهشعبه او را اجابت میکنند.
علیاصغر نه مرد جنگی بود، نه با کسی دشمنی داشت، نه برای یزید خطرناک بود و نه حتی برای سرش جایزه میدادند! او فقط یک جرم داشت: تشنه بود و داشت از بیآبی جان میداد.آدمهای خاکستری میدان کربلا، در مصاف با علیاصغر کمآوردند؛ حرمله، علی را زد و بقیه خندیدند و هلهله کردند.
علیاصغر در تاریخ زنده است. امرزو هم در دنیا با شیرخوارگان حسینی دعوا دارند. عدهای در دنیا بیانیه میدهند که این آیین عاشورایی، دنیا را به همریخته، مردم را به جهاد تشویق کرده( و از نگاه پر از بلاهت آنان، جهاد یعنی ترور). در خبرها آمده برخی گروههای تندروي مسیحی و یهودی در کشورهای اروپایی اطلاعیه صادر کردهاند که حکومتها باید جلوي گسترش این مراسم را بگیرند.
علیاصغر هنوز دارد خاکستریها را ناچار به رنگبندی میکند. او هنوز زنده است و تشنه اجابت.
نظر شما