اين جنايت ساعت22:30بيست و چهارم مهرماه در يكي از پاركهاي شرق تهران رخ داد. قرباني مردي 38ساله بود كه بر اثر ضربات چاقو به قتل رسيده بود. بررسيها حكايت از اين داشت كه قرباني در زمينه خريد و فروش موادمخدر فعاليت داشته و روز حادثه با يكي از مشتريانش درگير شده و به قتل رسيده بود.
به گفته شاهدان علت درگيري آنها بهخاطر گرانفروشي موادمخدر بود كه از همان زمان مأموران جست و جوي خود را براي دستگيري متهم فراري آغاز كردند. عامل جنايت از مجرمان سابقه دار در زمينه سرقت و موادمخدر بود كه مأموران در كمتر از 24ساعت او را درحاليكه كارتن خواب شده بود شناسايي كرده و گير انداختند. متهم ديروز براي انجام تحقيقات به شعبه ششم دادسراي امور جنايي تهران منتقل شد و پس از اقرار به جنايت با دستور قاضي محسن مدير روستا و با قرار قانوني در اختيار مأموران پليس آگاهي پايتخت قرار گرفت.
متهم در گفتوگو با همشهري به بيان جزئيات جنايت پرداخت:
- چرا دست به جنايت زدي؟
مقتول را سالها بود كه ميشناختم. او بچه محلمان بود و اين اواخر از او مواد ميخريدم. روز حادثه سراغش رفتم، خمار بودم و شيشه ميخواستم. هميشه 10هزارتومان پول ميدادم و شيشه ميگرفتم اما اين بار دبه كرد و گفت بايد 15هزارتومان بپردازي. ميگفت گران شده است تصور ميكردم كه ميخواهد سرم را كلاه بگذارد و گرانفروشي كند. از او خواهش كردم با همان قيمت قبلي بفروشد اما زيربار نرفت كه نرفت. همين شد كه با هم درگيرشديم. او با كاتر به سمتم حمله كرد. من هم با چاقو ضربهاي به كتفش زدم. ميخواستم فرار كنم كه داخل چالهاي افتادم. او هم روي من افتاد و ميخواست به من ضربه بزند اما ناگهان ديدم خون آلود شده است. انگار چاقويم به او اصابت كرده و باعث مرگش شده بود. من هم از ترسم فرار كردم.
- كجا رفتي؟
جايي را نداشتم. سالها بود كه به همراه برادرم زندگي ميكردم. پدر و مادرم فوت شده بودند. ميترسيدم به خانه برگردم چون مطمئن بودم پليس در تعقيب من است. به خيابانها رفتم و شب را روي كارتن كنار كوچهاي خوابيدم اما خيلي زود گير افتادم.
- چند سال است كه معتاد شدهاي؟
8سال. همين مواد زندگيام را به نابودي كشاند. من هرگز فكرش را نميكردم كه روزي لب به مواد بزنم اما در زندگيام شكست خوردم كه هنوز زخم هايم خوب نشده است. راستش را بخواهيد عاشق شدم. عاشق و دلباخته دختري كه همه رؤياهايم، زندگي در كنار او بود اما به روياهايم نرسيدم.
دختري كه عاشقش بودم با پسر ديگري ازدواج كرد و هردو به خارج از كشور رفتند. بعد از رفتن او و شكست عشقي، خيلي بههم ريختم.به پيشنهاد دوستم شيشه كشيدم تا آرام شوم اما همين اتفاق زندگيام را تباه كرد. بدشانسي پشت بدشانسي. بعد از شكست عشقي در كارم هم شكست خوردم. مغازه سماورسازي داشتم اما ورشكست شدم. همين شد كه بيشتر شيشه كشيدم و اعتيادم روزبهروز بيشتر شد.
- چرا ترك نكردي؟
پارسال ترك كردم اما بعد از چند روز خبر فوت پدرم را شنيدم.بعد از آن مراسم عزاداري، ندايي درونم ميگفت كه باز هم شيشه بكش تا مغزت آرام شود. همين شد كه دوباره به سمت شيشه رفتم.
- سابقه داري؟
يكبار بهخاطر تأمين هزينه مواد مجبور به سرقت شدم.
- پول مواد را با سرقت تأمين ميكردي؟
نه، فقط يكبار سرقت انجام دادم. شغل اصليام جمع كردن ضايعات بود كه چندرغاز پول گيرم ميآمد و با آن مواد ميخريدم. من حالا يك عاشق شكستخورده ام، از اين بدتر هم ميشود؟
نظر شما