بامداد هفتم مهرماه زن جواني درحاليكه پيكر نيمهجان پسربچهاي 6 ساله را در آغوش داشت راهي يكي از بيمارستانهاي مشهد شد. او ميگفت كه طاها كوچولو بهدليل اينكه غذا در گلويش گير كرده از حال رفته است اما وقتي پزشكان او را معاينه كردند، معلوم شد كه پسربچه دچار ضربه و خونريزي مغزي شده است. اين اما همه ماجرا نبود، چراكه وقتي پسربچه روي تخت معاينه قرار گرفت، پزشكان با ديدن آثار كبوديهاي متعدد كه سراسر بدن او را پر كرده بود شوكه شدند.
همهچيز از كودكآزاري حكايت داشت و ساعاتي بعد وقتي پسربچه بيگناه روي تخت بيمارستان جان سپرد ماجرا به قاضي سيدجواد حسيني، بازپرس ويژه قتل مشهد گزارش شد. در همان ابتدا دستور بازداشت زن جوان صادر شد. او نامادري طاها بود كه ميگفت پسربچه زماني كه در حال بازي بوده، زمين خورده و به همين دليل دچار ضربه مغزي شده است.
با اين حال اظهارات او قانعكننده نبود و در ادامه قاضي حسيني دستور بازداشت پدر طاها را نيز صادر كرد. مرد جوان دستگير شد اما او هم مدعي بود كه پسرش بر اثر سقوط دچار ضربهمغزي شده است. اظهارات پدر طاها در حالي بيان ميشد كه كارشناسان پزشكي قانوني اعلام كردند بعضي از آثار كبودي روي بدن پسربچه قديمي است. آنها گفتند كه تمامي كبوديها حالتي دوراني دارد و اين يعني نه بر اثر زمين خوردن، بلكه بهخاطر شكنجه و كودكآزاري بهوجود آمدهاند.
در چنين شرايطي قاضي پرونده دستور تحقيقات ميداني و پرسوجو از همسايهها را صادر كرد و درنهايت معلوم شد كه پسربچه از چند روز پيش از مرگش توسط پدر و نامادرياش مرتب تنبيه ميشد و كتك ميخورد.
- اعتراف تلخ
تحقيقات پليسي چارهاي جز اعتراف براي پدر طاها باقي نگذاشت. درنهايت او اقرار كرد كه از 2هفته قبل از مرگ پسرش، او را كتك ميزده و حتي همسرش نيز در كتكزدن پسربچه با او همكاري ميكرد. اما اتفاقي كه باعث مرگ طاها شد، صبح روز ششم مهرماه رخ داد. اين مرد توضيح داد: آن روز صبح از خواب بيدار شدم و به محل كارم رفتم. شغلم ويزيتوري است و حدود ساعت 9صبح به خانه برگشتم كه صبحانه بخورم. همسر دومم و طاها بيدار شده بودند و سر سفره نشستيم.
دوهفتهاي بود كه طاها سر ناسازگاري گذاشته بود، حدس ميزدم كه مادرش به او آموزش داده بود كه بدرفتاري كند؛ چرا كه من مجددا ازدواج كرده و از همسر دومم يك فرزند 4ماهه داشتم. آن روز طاها بعد از اينكه ليوان شير را سركشيد، آن را به سمت همسرم پرتاب كرد كه خورد به كمرش. من هم عصباني شدم. بار ديگر كمربند را برداشتم و شروع كردم به تنبيه او. طاها گريه ميكرد و عصبانيتم بيشتر شد. او را بلند و به گوشهاي پرتاب كردم اما سرش به دسته چوبي مبل خورد و گريههايش قطع شد.
وقتي بالاي سرش رفتم، حرفي نميزد. 2بار چشمانش را باز و بسته و به من نگاه كرد و بعد چشمهايش را بست. او را به اتاقش بردم و به سر كار رفتم تا 15ساعت بعد وقتي همسرم طاها را به بيمارستان برد، معلوم شد كه او دچار مرگ مغزي شده و در اين مدت به كما رفته بود.
- بازسازي يك تراژدي
با اعترافات مرد جوان، قاضي پرونده براي او به اتهام كودك آزاري و قتل عمد و براي همسرش به اتهام كودكآزاري قرار صادر كرد و صبح ديروز هر دو متهم براي بازسازي صحنه قتل راهي محل جنايت شدند. ديروز مرد جوان بار ديگر توضيح داد كه چطور آن روز پسرش را با كمربند كتكزده و بعد هم او را به گوشهاي پرت كرده است.
در اين ميان وقتي قاضي حسيني از او دليل ترك همسر اولش را پرسيد، مرد جوان گفت: 2سال پيش بود كه بياطلاع همسرم، دختري از اقوام آنها را ملاقات كردم. وقتي همسرم متوجه شد سر ناسازگاري گذاشت. اختلافاتمان تا جايي پيش رفت كه او خانه را ترك كرد و رفت و گفت كه طلاق ميگيرد. وقتي مطمئن شدم همسرم قصد جدايي دارد، به خواستگاري آن دختر رفتم و با هم ازدواج كرديم. پس از مدتي، چون همسرم نميخواست از طاها نگهداري كند او را به خانه آوردم. همسر دومم با پسرم مشكلي نداشت. اما از مدتي قبل متوجه تغيير رفتار او شديم. حدس ميزدم در روزهايي كه نزد مادرش ميرود، او به پسرم آموزش ميدهد كه ما را اذيت كند.
ناسازگاريهاي طاها از 2هفته قبل از مرگش شروع شد. در اين مدت من و نامادرياش مدام او را تنبيه ميكرديم اما فايدهاي نداشت تا اينكه روز حادثه، چنان عصباني شدم كه او را به گوشهاي پرت كردم و ناخواسته باعث مرگش شدم.
در اين هنگام قاضي پرسيد: چرا همان لحظه كه متوجه شدي پسرت حالش بد است او را به بيمارستان نبردي؟ و مرد جوان پاسخ داد: ترسيده بودم. روي بدنش آثار كبودي بود. گفتم اگر او را به بيمارستان ببريم، حتما متوجه ميشوند و من به جرم كودكآزاري دستگير ميشوم. براي همين او را به اتاقش بردم كه استراحت كند و با خودم گفتم حتما خوب ميشود.
بعدازظهر همان روز وقتي از سر كار برگشتم به اتاقش رفتم. چشمانش بسته بود اما نفس ميكشيد. متوجه شدم كه جايش را خيس كرده است. او را به حمام بردم و خواستم به او غذا بدهم اما لقمهها از گلويش پايين نميرفت. در آن لحظات نميدانستيم كه او به كما رفته است. شب كه شد، طاها را در آغوش گرفتم و نزد دعانويسي كه از قبل ميشناختم بردم. گفتم حتما دعانويس حالش را خوب ميكند.
او پسرم را معاينه كرد و گفت كه بهتر است با قطرهچكان به او سوپ بدهيم. به خانه برگشتم اما با قطره چكان هم سوپ از گلويش پايين نميرفت. دقايقي از نيمهشب گذشته بود كه از همسرم خواستم او را به بيمارستان ببرد تا اينكه متوجه شدم پسرم جانش را از دست داده است.
در جريان بازسازي صحنه جنايت، نامادري طاها نيز حضور داشت. او توضيح داد كه بهخاطر ناسازگاريهاي طاها او را كتك ميزده اما هرگز قصد كشتن او را نداشته است. پس از پايان بازسازي، هر دو متهم به بازداشتگاه منتقل شدند تا تحقيقات درباره پرونده آنها تكميل شود. قاضي حسيني در پايان بازسازي صحنه جنايت به همشهري گفت: متأسفانه اختلافات زن و شوهري، قرباني بيگناهي داشت و جان طاها 6ساله را گرفت. حال آنكه اگر پدر و مادر طاها زماني كه با هم دچار اختلاف شدند به سرنوشت پسرشان هم فكر ميكردند شايد هرگز چنين راهي را نميرفتند.
او به پدر و مادرها توصيه كرد: در هنگام بروز اختلافات خانوادگي، پيش از هر تصميمي حتما به سرنوشت و آينده فرزندانشان فكر كنند تا مبادا آنها را قرباني تصميم خود كنند.
- ناپدري عامل شكنجه ستايش كوچولو
طاها تنها كسي نيست كه اين روزها هدف كودكآزاري قرار گرفته است. در تازهترين تحقيقات درباره كودكآزاري و شكنجه ستايش كوچولو در رفسنجان نيز معلوم شد كه ناپدري معتاد او عامل اين كودكآزاري بوده است. اين دختربچه 3ساله شنبه گذشته در حالي كه مورد شكنجه و كودكآزاري قرار گرفته بود براي مداوا به بيمارستان عليبنابيطالب(ع) شهرستان رفسنجان منتقل شد.
مادر ستايش كه 8ماهه باردار بود دستگير شد اما در تحقيقات مشخص شد كه عامل اصلي كودكآزاري شوهر اوست كه اعتياد به موادمخدر دارد. اين مرد كه ناپدري ستايش است حتي همسرش را نيز مورد ضرب و شتم قرار داده بود كه قاضي دستور بازداشت وي را صادر كرد.
از سوي ديگر مادر كودك آزاد شد و تحقيقات براي دستگيري متهم ادامه دارد. در همين حال حسين رئيسينژاد دادستان عمومي و انقلاب شهرستان رفسنجان گفت: وضعيت عمومي ستايش مطلوب است و اين كودك پس از سلامتي كامل با دستور مقام قضايي براي نگهداري به بهزيستي تحويل داده خواهد شد. وي گفت: با مجرم پرونده ستايش، برخورد قاطع قضايي خواهد شد و مجازات حبس در انتظار وي خواهد بود.
نظر شما