ابراهيم اجلي، انگار يكتنه ميخواهد به مبارزه با رفتارهاي نادرست ترافيكي كه يكجورهايي براي خيلي از ما نهادينه شده، برود. اجلي معتقد است كه بخش قابلتوجهي از ترافيكهاي سنگين شهري به همين موضوع ساده برميگردد؛ اينكه ما عادت نداريم بين خطوط رانندگي كنيم و به تصور زودتر رسيدن به مقصد حاضريم حتي حقوق ديگران را هم پايمال كنيم. شايد تأثير هر چند اندك اين نوع تبليغ، تا شعاع زاويه ديد اين خودروي خاص باشد اما او ميداند كه حداقل بهعنوان يك شهروند قانونمدار، وظيفهاش را انجام داده است.
- ماشاءالله با اين سن و سال خوب ماندهايد؟
(ميخندد) خدا را شكر. راستش من الان 80سال سن دارم. سال1336 از ميانه به تهران آمدم. همان روز اول يك كارگاه تراشكاري ديدم و از شكل كاركردنش خوشم آمد. رفتم و گفتم شاگرد نميخواهيد؟ همين شد كه بعدها يك تراشكار ماهر شدم. از سال 1340هم يك مغازه جدا گرفتم و براي خودم كار كردم. البته الان ديگر بازنشسته شدهام و اين شغل را كنار گذاشتهام. خانهمان توي خيابان دماوند، ايستگاه فرودگاه است و 5 فرزند دارم كه همهشان ازدواج كردهاند و رفتهاند سر خانه و زندگيشان.
- خب، چه شد كه اين ايده ترويج فرهنگ حركت خودروها بين خطوط به ذهنتان رسيد و آن را بهصورت يك پلاكارد روي شيشه عقب خودرويتان نصب كردهايد؟
من الان 3سالي ميشود كه اين تابلو را پشت ماشينم زدهام. راستش را بخواهيد الان شهر خيلي شلوغ شده و خيليها هم رعايت نميكنند. من الان سنم بالاتر رفته و وقتي ميبينم كه بعضيها با شيوه اشتباه رانندگيشان به ديگران صدمه ميزنند اذيت ميشوم. من خودم هميشه بين خطوط رانندگي ميكنم و حتي از اين خط به آن خط ميخواهم تغيير مسير بدهم حتما راهنما ميزنم و آينه را چك ميكنم.
- حالا اين همه راننده در شهر هست، چرا شما داوطلب شدهايد كه روي نقطه ضعف رانندگي پايتختنشينها دست بگذاريد و بخواهيد آن را اصلاح كنيد؟
دوست دارم حداقل آنهايي كه كنار من رانندگي ميكنند يك مقدار با آرامش و قانونمندتر برانند. اينجوري رانندگي براي ما هم راحتتر ميشود. اما همهاش ميبينم كه بيتوجه و بدون دليل، جلوي من ميپيچند يا وارد مسير من ميشوند، بدون اينكه رعايت قانون يا حتي رعايت حال ما را بكنند. يكبار يك افسر راهنمايي و رانندگي مرا ديد و وقتي متوجه نصب اين تابلو شد خيلي برايش جالب بود و كلي تقدير كرد.
- اين كار فرهنگي شما تأثيري هم روي رانندههاي همجوار شما داشته؟
راستش را بخواهم بگويم زياد تأثيري نگذاشته. من الان 3سال است كه اين تابلو را نصب كردهام و شايد فقط 10نفر مرا ديدهاند و از من بابت اين كار تشكر كردهاند. بقيه حتي متلك هم ميگويند چون وقتي ميبينم كه يك راننده حدود خودش را رعايت نميكند به او تذكر ميدهم و با واكنش منفي آنها مواجه ميشوم.
- مثلا چه ميگويند؟
ميگويند شما راه خودت را برو، به ما چكار داري؟ تازه ناراحت هم ميشوند از اين تذكر بجايي كه به آنها ميدهم. به هر حال خيليها هنوز رعايت نميكنند و راه اشتباه خودشان را ميروند. اما من به همان تذكر بسنده ميكنم و ديگر خودم درگير نميشوم. باور كنيد چند وقت پيش ميخواستم يك تابلو با همين نوشته بسازم و سر يك چوب بزنم و بگيرم جلوي رانندههاي بغلي كه دائما مسيرشان را عوض ميكنند تا شايد با آن شيوه رانندگي مزاحمتي برايم ايجاد نكنند! يكبار به يك راننده جوان تذكر دادم كه داري روي خط رانندگي ميكني، برگشت گفت كه شما خودت روي خط هستي و اصلا نميخواست بپذيرد كه كارش خطاست.
- كساني هم پيدا ميشوند كه شما تذكر بدهيد و بپذيرند؟
بله، يك عذرخواهي ميكنند و بعد راهشان را درست ميروند. اما تعدادشان نسبت به ديگراني كه رعايت نميكنند كمتر است. اگر از يك جهت ديگر هم نگاه كنيم، بالاخره عدمرعايت قوانين راهنمايي و رانندگي خودش باعث سلب حق ديگران ميشود و به لحاظ فقهي هم حقالناس است.
- الان فرهنگ رانندگي در خيلي از كشورها كاملا نهادينه شده، اگر ما هم بخواهيم به آنجا برسيم چكار بايد بكنيم؟
بهنظرم درباره همين يك مسئله-يعني رانندگي بين خطوط- اول از همه مسئولان شهري بايد دست بهكار شوند و اين خطوط بهصورت پررنگ در همه خيابانها و معابر كشيده شود. گاهي اوقات ما وارد خيابانهايي ميشويم كه اصلا خطكشي ندارند يا مثلا خطكشي در جاي نادرستي تمام شده. اول بايد مسئله رعايت قانون حل شود و بعد، از مردم توقع داشته باشيم كه به اين موارد در رانندگيشان دقت كنند. بعد از آن، نوبت كارهاي فرهنگي است و همه نهادهاي مسئول بايد بيايند وسط كار و بدانند كه اگر مسئله رانندگي در شهرهاي بزرگ كشورمان حل شود، بخش قابلتوجهي از آلودگي هوا و آلودگي صوتي برطرف ميشود.
- چندماه پيش شهرداري تهران تابلوهايي تبليغاتي با مضمون «ميان خطوط رانندگي كنيد» را در سطح شهر نصب كرد تا اين فرهنگ نهادينه شود. پس شما معتقديد كه اين اقدامات ميتواند بر اصلاح شيوه رانندگي مؤثر باشد؟
بهنظرم كار خوبي بود اما ميتوان همين حركت فرهنگي را به روشهاي ديگر و با جملات و طرحهاي مختلف براي مردم تبليغ كرد. الان بخش قابل توجهي از ترافيك ما برميگردد به همين موضوع كه خطوط خيابانها را ناديده ميگيريم؛ مثلا يك خيابان 3بانده است اما آن را 4بانده و 5بانده ميكنند و ديگر نميدانند همين مسئله باعث قفلشدن ترافيك و ديررسيدن به مقصد ميشود. تلويزيون و ديگر رسانهها هم خيلي در جريانسازي فرهنگي براي اصلاح رفتارهاي نادرست رانندگي ما نقش دارند. آنها ميتوانند كليپهاي انيميشني و فيلمهاي كوتاه تبليغاتي بسازند و اينجوري يك قدم به سمت جلو بردارند.
- نقش پليس راهنمايي و رانندگي را در اين فرهنگسازيها چطور ميبينيد؟
ببينيد! جريمه كردن متخلفين يكي از ابزارهايي است كه ميتواند جلوي بخش قابلتوجهي از اين بينظميها را بگيرد. بالاخره خيليها ميخواهند قانون را رعايت كنند اما عدهاي كه به فكر زودتر رسيدن خودشان هستند تناسب حركت توي خيابان را از بين ميبرند و به حقوق ديگران متعرض ميشوند. به اعتقاد بنده، تنها جريمه كردن كافي نيست؛ يعني يكبار جريمه براي متخلفين صادر شود و درصورت تكرار بيايند و خودروي آن شخص را به پاركينگ منتقل كنند. وقتي فرد متخلف يك هفته بدون خودرو باشد آن وقت بيشتر قدر قانون و رعايت آن را خواهد دانست.
- الان در بزرگراه دوطبقه صدر دوربينهايي نصب شده كه بهصورت مكانيزه خودروهاي متخلف را جريمه ميكند. براي همين ميبينيم كه رانندهها حداقل در آن بخش شهر خيلي بيشتر رعايت ميكنند تا جريمه نشوند.
بالاخره نقش پليس و استفاده از ابزارهاي قهري مثل جريمهكردن را در اصلاح فرهنگ نميتوانيم ناديده بگيريم. اگر اينجوري نباشد شايد خيليها اصلا به قوانين تن ندهند؛ حتي در همان كشورهاي پيشرفته هم كه از روز اول اينطور نبوده است. پليس آمده و برخورد جدي كرده و همين مسئله باعث رعايت قانون شده. اما در نهايت بايد بدانيم كه اين يك رفتار است و بايد با يك فرهنگ صحيح بهوجود بيايد. قانون هم وجود دارد تا اجراي آن را در شهر ضمانت كند.
- پاركهاي ترافيك در شهرهاي بزرگ راهاندازي شدهاند تا فرهنگ صحيح راهنمايي و رانندگي را به كودكان و نوجوانان آموزش بدهند. اين اقدامها تا چه اندازه جواب ميدهد؟
بهنظرم بايد كتاب ويژه راهنمايي و رانندگي حداقل در يكي از پايههاي آموزشي دوره ابتدايي اجباري شود. وقتي كودك بداند چطور بايد به شكل صحيح از خيابان رد شود، معني رنگهاي چراغ راهنمايي و رانندگي چيست و با خطوط مختلف و نقش پل عابرپياده در ايمني آشنا شود وقتي بزرگتر شد ديگر نميتواند نسبت به آنها بيتفاوت باشد.
- فرزندانتان مثل شما قانونمدار هستند؟
بعضي وقتها كه ميآيند و مثلا چند ساعتي ميخواهند ماشين را به امانت ببرند تا كارشان را راه بيندازند، به آنها ميگويم كه من اين شعار را پشت ماشينم نوشتهام و اگر ميخواهيد از اين خودرو استفاده كنيد بايد آن را حتما رعايت كنيد. همين رعايت قانون باعث شده كه هيچ وقت جريمه نشوم. در ضمن هميشه بهموقع هم براي دريافت كارت معاينه فني اقدام ميكنم.
- خاطرات آقاي اجلي از تهران قديم
خيلي از خيابانها آن موقع سنگفرش بود و توي آنها گاري و درشكه تردد ميكرد. تاكسيهاي قديمي هم بنز 170بودند كه گلگيرهاي سفيدرنگ داشتند. من خودم بالاي 40سال است كه ماشين دارم. آن زمان خيابانها خيلي خلوتتر بود و تقريبا كساني سراغ خريد اتومبيل ميرفتند كه خيلي به آن علاقه داشتند. يادم ميآيد وقتي آمدم تهران مدتي بعد دوچرخه خريدم و اين شد نخستين وسيله نقليه زندگيام. يكبار كه با برادرم براي خريد كتاب رفتهبودم چهارراه سعدي، دوچرخه را جلوي كتابفروشي گذاشتم، اما وقتي برگشتيم ديديم خبري از دوچرخه نيست. نخستين ماشينم يك بنز 190بود كه آن را 11هزار تومان خريده بودم. آن موقع شهر خيلي شلوغ نبود و رانندگي هم خيلي اصول سخت و پيچيدهاي نداشت. اگر هم داشت كسي قانون را خيلي رعايت نميكرد. ما مردمان بافرهنگي هستيم اما بايد بپذيريم كه در زمينه فرهنگ راهنمايي و رانندگي از زماني كه خودرو وارد تهران شده تا الان خيلي پيشرفت نكردهايم. هر چيزي فرهنگ خودش را ميخواهد. قديمها هم وقتي تصادف ميشد گاهي اوقات پياده ميشدند و يقه هم را ميگرفتند. اين نشان ميدهد كه مردم قبول نداشتهاند كه يكيشان مقصر است و تشخيص اين موضوع را بايد به كارشناس بسپارند.
نظر شما