ممکن است شما پدر و مادر گرامی با خواندن این مطلب با خود بگویید که امروزه زیاد از حد به نوجونان بهاءداده می شود، مگر ما این! دوران را نداشتیم، چراما اینگونه نبودیم؟چرا بچه های این دوران بی قرار، مغرور، لجباز و گاهی پرخاشگر شدهاند؟
یک پاسخ این است؛ اولا ًکسی به نوجوان این زمانه خیلی بهاء نداده است، درثانی باور کنید که شما هم این دوران راداشتیدوحالافراموش کردهاید، ولی کمی که فکرکنید میبینید دوران امروز با گذشته خیلی فرق کرده است، از لحاظ اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی، چراکه باپیشرفت و رسیدن به عصر توسعه و تکنولوژی مشکلات برای همه ازجمله نوجوانان دوچندان شده است، پس کمی واقع بین باشیم.
امروز نوجوان مابه آرامش ،آزادی، استقلال و دررأس همه به امکان بروز احساسات نیاز دارد. آنهاوارد اجتماع بزگسالان شده اند؛ اجتماعی که هنوز آنها را به چشم بچه مینگرد و هیچ تفاوتی در این امر برای 2جنسیت قائل نیست.
تحرک، نشاط، جنبش و احساسات همه در وجود نوجوان خلاصه شده است. کسی که تا دیروز صفت بچه را با خود یدک میکشید حالا به ناگاه وارد دنیای بزرگترها شده است، دنیایی که هنوز او را باور ندارند. وارد دورانی شده است مملو از تغییرات جسمی، روحی که درابتدا او را دچار سردرگمی و دوگانگی شخصیتی کرده است و نمیداند آیا واقعاً بزرگ شده است یا هنوز در دوران خوش بچگی سیر میکند جامعه که او را هنوز بچه می بیند، ولی خود تغییرات جسمی و نوع نگاهش به اطراف را حس کرده و می بیند.
هم می خواهد مانند بزرگترها رفتار کند وهم دوست دارد شیطنت دوران بچگی خود را داشته باشد. حال ما چگونه می توانیم به او کمک کنیم تاراه درست برایش هموارشود. اگر کمی نوع نگرش خودرا نسبت به نوجوانان باز کنیم می توانیم به وضوح آشفتگی درونیاشان راببینم که چگونه درحال مبارزه با حالت متغییرخودهستند.
ما باید مشکلات آنهارارفع کنیم اماچگونه؟ آیافکرکرده ایم که آنهاوارددوران رشدوتکامل شدهاند؟ آیااصلابه وجود آنها اهمیت میدهیم؟ یا فقط می بینیم و اعتنا نمیکنیم؟
اگر پسر نوجوانی را با ظاهر آراسته و مرتب درحال خنده و شوخی بادوستانش ببینید اخمهایتان درهم فرومیرود وبا اکراه سرتاپای آنها را برانداز میکنید و پیش خود جملاتی می گویید نظیر: شکل و شمایلش را نگاه کن، هنوز پشت لبش سبز نشده است آنوقت عرض اندام میکند یه الف بچه چه کارهایی میکند و...و یا در نهایت سری از تأسف تکان میدهید و با پیشداوریهای ناعادلانه به راه خودادامه می دهید.
درمورددختران نوجوان نیزهمین جملات درنوع مونث گفته می شود. البته خیلی شدیدتر، بعد بحث چند روزخانه ودرنهایت محافل میشود که بچههای این دوران عوض شدهاند و خیلی باگذشته فرق دارند. البته درست فکر کردهاید این تفاوت وجود دارد، آن موقع که شما درحال انتقاد از آنها هستید، باور کنید حتی شما را حس نمی کنند و متوجه حضور و نگاه پراز شماتت و سرتکان دادن تأسفبارشما نیستند، چرا که درحال و هوای خود هستند و متوجه خوب وبدکارهای خودواطرافیان نمی شوند.
آنهامثل یک گیاه تازه درآمده ازخاک هستندکه احتیاج به مراقبت دارندتا قوی وبزرگ شوند، امااین مراقبت نبایدتا حدی باشدکه باعث لطمه زدن به آنان شود. محدودیت و گاه تعصبات بی جا وایرادهای بیربط این اجازه رابه والدین می دهدکه شکوفه های تازه شکفته را پرپرکنند و اعتنایی به احساسات پاک وغرورهای شکسته شده نکنندوهرآنچه راکه فکرمی کنند عقلانی است میگویند و به عمق گفتهها و عواقب آن توجه نمی کنند چرا؟...آخر چرا ما نباید سن و دوران آنها را درک کنیم؟چرا اجازه نمی دهیم و نمیگذاریم خواسته هایشان را از خانواده و جامعه بخواهند؟
همه دست به دست هم دادهایم وناخواسته راهی را می رویم که احساس می کنیم درست است و ازگذشتگان به ما ارث رسیده است، همه فقط شعار میدهیم که نوجوان انسانی مملو از شادی و نشاط و عشق و احساسات است ولی کدام یک از ما به آنها ارزش دادهایم، خانواده یا جامعه؟! اگر نگاهی به رفتارهای خود بیندازیم می بینیم حتی به آنها اجازه نظردهی نمیدهیم و اگر هم بدهیم سطحی است و ارزشی ندارد.
در جامعه مثل برخی مدارس متأسفانه برخورد مسئولان با دانشآموزان نوجوان جالب نیست. در مدارس دخترانه مدام به دانشآموز گوشزد میشود چرا می خندی؟ چراصدایت بلنداست؟چراحجابت درست نیست؟ چرا اینگونه راه می روی؟ چرا اینگونه میپوشی؟ و چراهای دیگرکه ازضوابط و قانونهای مدرسه است و هیچ تغییری درآن جایز نیست.
درمدارس پسرانه نیزبه شیوه خاص خود تذکر داده می شودوحتی گاهی کار به توبیخ و تنبیه هم می رسد. این همه خشم وجذبه برای چیست؟ آیافکرمی کنید برای تربیت لازم است؟ آیاجامعه مانسلی خشک وعاری از احساس میخواهد؟ یا قراراست افرادی را عقدهای و یا منزوی و بیمار تحویل جامعه دهیم؟!
آنوقت می گوییم چراجوانان افسرده شدند؟، چراآنها بیحوصله وخشمگین هستند؟ چرازندگیهای مشترک به شکست برمی خورند؟مسلماًجواب کامل وواضح است. همه جوابها برمی گرددبه همین دوران طلایی نوجوانی که حال بایدمشکل حل شودتا نتیجهاش آینده ای سالم باشد.
اگرامروزمابتوانیم آنهاراباورکنیم به علایق آنهااهمیت دهیم واوقات بیشتری را برایشان درنظربگیریم و از راه درست و منطقی به راهنمایی و ارشاد آنها بپردازیم و بتوانیم ریشه های مذهبی و اخلاقی آنها را پرورش دهیم، آنوقت مطمئن می شویم که درآینده افرادی بانشاط و پرتحرک و مملو از احساس داریم.
اگر امروز سرگرمی نوجوانان وجوانان طرزلباس و مدل مو و تقلید از الگوهای نادرست است، بایدچاره کار را پیدا کنیم به طور مثال مشکل بزرگی که به تازگی گریبانگیر جامعه شده است انواع گوشیهای همراه است که دردست اغلب نوجوانان وجوانان به عنوان سرگرمی دیده می شود smsهای بی ربط وبی معنی که فقط جنبه طنزداردو عکسها و فیلمهای غیراخلاقی که جز فساد اخلاقی چیزی دربرندارد، همه جز سرگرمی به حساب می آید، چرا نباید سرگرمی آنها در جامعه فراهم باشد و ما نتوانیم از سرگرمیهای سازنده به نفع جامعه و توسعه و پیشرفت کشور کمک بگیریم؟
چرا نباید خلاقیتهای آنها مورد تمجید قرارگیرد نوجوانان و جوانان این کشورکم نیستند و باید برای آنها وقت گذاشته شود. بهتر است ابتدا ریشه را ترمیم کنیم تا بتوانیم به مراقبت بپردازیم نوجوان امروز احتیاج به رشد و شکوفایی دارد، احتیاج به تفریحات سالم وفضایی برای آرامش دارد، آنهاراجدی بگیریم ونگذاریم به حال خودرهاشوندکه به ناگاه چشم بازکنیم وآنهارابزرگ شده ببینیم وافسوس بخوریم که هیچ رابطه دوستانه ای بین ماوآنهاوجودنداردودیگرنتوانیم این ارتباط رابرقرارکنیم.
آن موقع متوجه می شویم که چقدردیرشده است دراین میان نسلی ازبین رفته وسوخته است .گاهی رفتارهای غلط ما باعث آزارروح لطیف وشکننده نوجوان می شود.
به طورمثال فرزندهمسایه رابه رخ نوجوان خودمی کشیم که این کارهم اشتباه است شایدخواسته ماروشن کردن حس حسادت ورقابت اوست ولی شماکه نمیدانید فرزندهمسایه که مایه سربلندی و افتخار والدینش شده واقعا خوشحال است که اگر باشد والدین راه درست را انتخاب کردند و فرزندشان موفق است، ولی شاید او هم برای فرار از کمبودها، خود را به درس خواندن مشغول کرده است و اینگونه مایه دلخوشی پدر و مادرش شده است اما از درون فنا شده و ویران است، پس مقایسه بی جا نکنیم در همه قشری ممکن است مشکل وجود داشته باشد که یادمان رفته باشد فرزندمان وارد سن نوجوانی «یعنی آغاز رشد و تکامل» شده است.