در ادامه گفتگوي همشهري آنلاين با حسن بشير درباره دیپلماسی رسانهای ايران در رابطه با کشورهای منطقه را ميخوانيد.
- بهنظر جنابعالي دیپلماسی رسانهای ايران در رابطه با کشورهای منطقه در چه وضعیتی قرار دارد؟
دیپلماسی رسانهای بخشی از دیپلماسی عمومی هر کشور است که به دلیل گسترش ارتباطات و رسانهها، خود به یک دیپلماسی مستقل و تمامعیار تبدیل شده است ولی به هر حال در جهت تحقق اهداف دیپلماسی هر کشور و در راستای وجههسازی برای آن باید حرکت کند.
در این زمینه باید گفت که علیرغم تلاشهای زیاد و تجربه نسبتاً طولانی در حوزه رسانهای، بهویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، که نوعی از شکوفایی رسانهای در کشور ایجاد شد، اما هنوز کشور اعم از سازمانهای دولتی و نیمهدولتی و خصوصی هنوز به یک جمعبندی مناسب در حوزه دیپلماسی رسانهای نرسیده است و در این زمینه بر اساس نیازهای واقعی و جریانهای مطرح در سطح ملی، منطقهای و جهانی حرکت نمیکند.
دیپلماسی رسانهای، تنها انتشار مطبوعات یا راهاندازی شبکههای رادیویی و تلویزیونی و یا در شرایط کنونی بهرهبرداری از شبکه اینترنت نیست. دیپلماسی رسانهای در عین اینکه یک سیاست تمامعیار است نوعی از سیاستگذاری سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی دینی است.
به عبارت دیگر دیپلماسی رسانهای در شرایط کنونی جهاني، تعیینکننده و شکلدهنده افکار عمومی است. اگرچه تنوع محتوایی را به مخاطبان ارائه میدهد، اما در ایجاد جریانهای فکری تاثیرگذار است که این خود نیازمند نوعی از سیاست رسانهای است.
در شرایط کنونی به نظر میرسد دیپلماسی رسانهای ايران در رابطه با منطقه و نیز در سطح جهانی در سه حوزه سیاسی، نظامی و دینی بیش از همه فعال است. در این سه حوزه بیشترین اخبار و مسائل و تحلیلها شکل گرفتهاند. حوزههای دیگر فرهنگی، اجتماعی، فکری، فکری، ادبی، هنری به شدت ضعیف هستند و ما در شرایط کنونی بهجز آنچه که بتواند در جهت تقویت آن سه حوزه باشد، خبر و یا تحلیل کمتری مشاهده میکنیم.
- با این وضعیت میتوان گفت که در این شرایط ما با یک دیپلماسی رسانهای روبرو نیستیم بلکه با یک فعالیت رسانهای روبرو هستیم که نتوانسته یک دیپلماسی فعال را محقق سازد؟
تا اندازه زیادی آنچه که مطرح کردید، بیانگر وضعیت کنونی است. ما به یک فعل و انفعال رسانهای مشغول هستیم که اهداف و سیاستهای آن در جای دیگر شکل میگیرد و رسانههای ما در تولید محتوای منطقهای و بینالمللی منفعل عمل میکنند. به عبارت دیگر، نقشه راه در جای دیگری خارج از ساختارهای رسانهای طراحی میشوند و رسانهها تنها مشغول تولید محتوایی هستند که بتواند همان نقشه راه را برجستهتر سازد.
متاسفانه این وضعیت در مورد هر دو حوزه رسانههای دولتی و غیردولتی صادق است. اگر یکی از اهداف دیپلماسی رسانهای وجههسازی برای کشور، هر کشور، بدانیم، باید به شدت بر روی مطالعه فرهنگ ملل دیگر که در اینجا بهنظر میرسد مهمترین ملل برای ما به دلیل مجاورت فیزیکی و فرهنگی و دینی، ملل کشورهای جهان اسلام هستند، تمرکز کرده و این هدف مهم در تولید محتوای رسانهای مورد توجه جدی قرار گیرد.
بهنظر میرسد که بسیاری از محتواهای رسانهای کنونی در رابطه با کشورهای منطقه، بدون توجه به اصل همگرایی، همزیستی مسالمتآمیز، هویتسازی مشترک، برجستهسازی منافع منطقهای مشترک و امثالهم بوده و عمدتا در جهت واگرایي حرکت میکند.
تاکید بر جنبههای خالص و خاص سیاسی، نظامی و دینی که در شرایط کنونی با ایجاد جریانهای انحرافی مانند داعش، همه فعالیتهای دینی را تحتالشعاع قرار داده، به جای نوعی از همگرایی، به شدت و یا حداقل به شکل مداوم در جهت واگرایی منطقهای حرکت میکند. این نوع دیپلماسی رسانهای، قطعا در آینده نه چندان دور باعت ایجاد نوعی از نفرت منطقهای، جدایی فرهنگی و خشونت منطقهای میشود.
- با چنین وضعیتی آيا به اين نياز داريم که یک سیاست کلان و مطالعه شده با یک رویکرد عملیاتی درباره دیپلماسی کشور در رابطه با کشورهای منطقه و بخصوص جهان اسلام طراحی شود؟
دقیقاً همین طور است. بهنظر میرسد که زمان آن رسیده است که خارج از انفعال و با مطالعه عمیقتر و به شکل میانرشتهای میان حوزههای مختلف، دست به برنامهریزی و طراحی یک دیپلماسی رسانهای اقدام كرد.
در این زمینه معتقدم که فراتر از دیپلماسی رسانهای، باید به «دیپلماسی گفتمانی» توجه كرد که هدف اصلی آن ایجاد همگرایی میان ملل منطقه با ایران و بهطور کلی در سطح جهان اسلام است.
دیپلماسی گفتمانی، دیپلماسی فراتر از عمومی و رسانهای است که در شرایط کنونی میتواند به شکل جدی، هم در جهت تقویت گفتمان همگرایی حرکت کند و هم در جهت تولید گفتمانهای همگراساز، محتواهای مناسب را تولید کند.
- دیپلماسی گفتمانی شامل چه محورهایی میتواند باشد که در این زمینه بتواند نوعی از همگرایی عملیاتی در رابطه با ایران و منطقه و حتی در سطح جهانی ایجاد کند؟
گفتمان در شرایط کنونی جهان، منعکسکننده فکر، اندیشه، رویکرد، تحلیل و سیاستهای فرهنگی- اجتماعی مسلط در جوامع مختلف است. بدیهی است برای تاثیرگذاری بر ملل مختلف باید در اولین گام، این گفتمانهای مربوط به کشورهای مختلف را شناسایی کنیم و بر اساس آن گفتمانها، ضمن تقویت گفتمانهای مناسب و همجهت، در تولید گفتمانهای مناسب جدید اقدام كنیم. این گفتمانها خود محتواهای رسانهای جدید را تولید خواهند کرد، فرهنگسازی خواهند نمود و سیاستها را تحت تاثیر قرار خواهند داد.
در این زمینه باید تاکید کرد که اولین حرکت برای تحقق چنین دیپلماسی، تجدیدنظر در گفتمان مسلط موجود در راستای تولید محتوای رسانهای و خبری، و بازنگری در شیوهها و زبان و ادبیات خبری است که میتواند به مثابه عوامل بازدارنده در این زمینه عمل کنند و در صدد این باشیم که عوامل تقویتکننده گفتمانهای مناسب و همگرا را تعیین و تبیین و فعال سازیم.
گام دوم در این زمینه، کشف شیوههای گفتمانسازی خبری و رسانهای بر اساس نیازهای فکری و فرهنگی در سطح منطقه و جهان است. گام سوم در این زمینه تولید محتواهای مناسب همگرا با سیاست همگرایی منطقهای در جهت تقویت بنیانهای دینی و فرهنگی است. و گام آخر، ارزیابی مداوم این محتواها و تجدیدنظر در آنها برای تحقق یک دیپلماسی گفتمانی فعال است. بدون این چهار گام ما نمیتوانیم به یک دیپلماسی رسانهای فعال و مؤثر در این زمینه دست یابیم.
نظر شما