روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش با تيتر«حق دارند نگران باشند!» در رابطه با نتيجه انتخابات آمريكا نوشت:
پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بسیاری را در سراسر دنیا نگران و وحشتزده کرده است. از مردم عادی و جریانهای سیاسی در آمریکا و اروپا بگیر تا همین لیبرالهای وطنی خودمان. این نگرانیها را به خوبی میتوان در میان پیامهای تبریک رهبران کشورهای مختلف که به مناسبت پیروزی ترامپ منتشر میشود مشاهده کرد. شورشهای خیابانی که اکنون دهها شهر آمریکا را فرا گرفته نیز موید وجود این ترس و نگرانی است. تیترها و مواضعی که مدعیان اصلاحات در رسانههای زنجیرهای خود منتشر کرده و میکنند نیز وجود این ترس و نگرانی را تایید میکند.
علت همه این نگرانیها نیز به دلیل شعارهای عجیب و غریب و خطرناک انتخاباتی است که ترامپ در جریان مبارزات خود سر داده است. از کشیدن سیفون در کاخ سفید بگیر تا اخراج مسلمانان و مهاجران آمریکا، توقف حمایتهای مفت و مجانی از شیوخ عرب، کشتن رنگینپوستان در خیابانهای نیویورک و پاره کردن برجام همه و همه جزو شعارهای انتخاباتی ترامپ هستند. میزان این نگرانیها هم بسته به اینکه این جریانها چقدر روی پیروزی هر یک از کاندیداها حساب باز کرده بودند و یا سرنوشتشان را به پیروزی کدام یک از این دو گره زده بودند، متفاوت است. در این بین طبیعی است جریانی باید بیش از همه نگران باشد که روی پیروزی کلینتونِ دموکرات شرطبندی کرده باشد؛ آن هم همه داشتههایش را!
در داخل کشور هستند جریاناتی که همه داشتههایشان را روی پیروزی الاغها شرطبندی کردند چرا که اصولا به این حقیقت که تفاوتی بین دموکرات و جمهوریخواه-الا در روش کار- وجود ندارد اعتقادی ندارند و کلینتون را فقط -تاکید میشود- فقط به این خاطر که طرفدار برجام است، میستایند! این عده جز برجام هیچ دستاورد دیگری ندارند از این روی طبیعی است برای حفظ آن دستاورد ناچیزشان، روی پیروزی شخصی سرمایهگذاری کنند که در میان تمام مشخصات وحشتناکی که دارد مشخصه «هوادار برجام بودن» را هم داشته باشد، حتی اگر آن فرد مادر داعش و عامل همه آن تحریمهای ظالمانه باشد. تردید نکنید که اگر ترامپ هم از برجام دفاع میکرد، این قماش از همین فردا شروع به حمایت از وی و پرستیدنش میکردند، اگرچه برجام برای آمریکا یک سند گرانبهاست که در آن منافع ایران نادیده گرفته شده است بنابراین بسیار بعید است که ترامپ این سند گرانبها را کنار بگذارد.
امروز فقط دموکراتها بازنده انتخابات آمریکا نیستند، مدعیان اصلاحات را هم میتوان جزو شکستخوردگان دانست. آنها جزو «نگرانترین» جریانها از پیروزی ترامپ هستند و مانند همه آن کسانی که اشاره کردیم، به وحشت افتادهاند. تلاش مضحک زنجیرهایها برای منتسب کردن ترامپ به اصولگرایان یک روز پس از آن گافهای عجیب و غریب و تیترهای شرمآورشان راجع به پیروزی کلینتون، برای فرار از همین رسوایی و حاصل همان وحشت و نگرانی است. کسانی که با وقت و بیوقت با مناسبت و بیمناسبت اقدام به انتشار تصاویر تمام قد از اوباما و کلینتون کرده و آرزو میکردند این طیف در انتخابات آمریکا پیروز شوند، آیا شکست نخوردهاند؟ برای این جریان حتی انتخاب معاون فرضی! کلینتون هم خبر شیرینی بود و در حد تیتر و عکس یکِ روزنامه، مهم مینمود؛ فقط به این دلیل که کلینتون طرفدار برجامی است که به گفته مقامات همین دولت دستاورد آن «تقریبا هیچ» بوده است. روز چهارشنبه دیدیم در حالی که هنوز نتایج انتخابات اعلام نشده بود، ذوقزدهها تیتر زدند: کلینتون، اولین رئیس جمهور زن آمریکا شد! و این گونه آرزوی خود را به خبر تبدیل کردند.
«ولید فارِس» از اعضای تیم مشاوران سیاست خارجی ترامپ همین دیروز گفت رئیس جمهور جدید آمریکا به زودی خواستار ایجاد تغییراتی در توافق منعقد شده بین ایران و 1+5 خواهد شد. آنطور که این سیاستمدار لبنانیالاصل گفته، ترامپ معتقد است ایران در برجام بیش از آنچه که داده گرفته! و میبایست این مسئله اصلاح شود. طی روزهای بعد از پیروزی ترامپ حتی این خبر هم منتشر شده که جمهوریخواهان در کنگره آمریکا که اکثریت را در دست دارند، خطاب به ترامپ گفتهاند آماده همکاری با وی علیه ایران و برجام هستند. احتمالا مستاجران جدید کاخ سفید اظهارات دیگری نیز علیه ایران و برجام خواهند داشت که باعث نگرانی بیشتر این جریان در داخل خواهد شد...اما ماجرا هنوز تمام نشده است. دلیل این نگرانیها هم بسیار مهم است.
اگر بپذیریم نگرانی و وحشت این عده فقط به خاطر پیروزی یک دیوانه مخالفِ برجام است باید گفت، آنها سخت در اشتباهند. ترامپ دستکم در دشمنی با ایران هیچ اختلافی با کلینتون ندارد مگر در روش این دشمنی. ترامپ میگوید با پاره کردن برجام «باید ایران را مهار کرد»؛ کلینتون میگفت با اجرای برجام «باید ایران را مهار کرد.» به هر تقدیر از نظر این دو باید ایران را مهار کرد. پس نگرانیها به خاطر مشخصات فردی این دو کاملا بیجاست و بعید است این طیف، واقعیت به این روشنی را درک نکنند. این طیف طی همین چند روز باید فهمیده باشند که ترامپ، شاید اجازه داشته باشد در جریان رقابتهای انتخاباتی ساختار حاکمیتی آمریکا را به لجن بکشاند اما، عملا قادر به تمرد از این ساختارها نخواهد بود بنابراین، بزرگتر از ترامپ هم اجازه نخواهد یافت وعدهای مثل «پاره کردن برجام» را عملی کند چرا که این دیوانه هم میفهمد برجام برای آمریکا یک دستاورد بینظیر و برای ایران خسارت محض است لذا ساختار قدرت و لابیها اجازه چنین کاری را به وی نخواهند داد. به قول فرانسیس فوکویاما در «فارین افرز» ساختار نظامی حاکمیتی آمریکا تحت نفوذ لابیهای قدرتمند چنان «فرسوده» شده که با ورود شوکی مثل ترامپ هم ساختار اصلاح نخواهد شد.
بنابر این شاید دولت جدید آمریکا -همانطور که برخی رسانههای آمریکایی هم اشاره کردهاند- خلف وعدهها را با قدرت و سرعت بیشتری ادامه داده و تلاش کند آن «تقریبا هیچ» را هم از ما بگیرد اما، هرگز چنین دستاوردی را پاره نخواهد کرد که اگر هم چنین کند، واکنش کشورمان محرز است.
طی ماههای آتی از سوی ترامپ احتمالا شاهد عقبنشینیهای بیشتری نیز در اجرای وعدهها خواهیم بود. ترامپ برای حفظ ظاهر و هوادارانش هم که شده، مجبور خواهد بود بخشی از وعدهها و تهدیدها را عملی کند اما همه وعدهها عملی نخواهند شد. تا اینجای کار مدعیان اصلاحات نباید نگران باشند.
خوشحالی برخی در داخل از پیروزی یک جریان سیاسی در آمریکا -با این تصور که پیروزی آنها مثلا باعث شکوفایی اقتصاد کشورمان خواهد شد-همانقدر مضحک است که از شکست خوردن جریان سیاسی مقابل آن وحشتزده شویم. اصولا امید بستن به نتایج انتخابات یک کشور ثالث و به وحشت افتادن از شکست آن جریان زمانی رخ میدهد که هیچ طرح و برنامهای نداشته باشیم و تمام امیدمان در باقی ماندن فلان جریان سیاسی آمریکا در قدرت باشد. یا آنچه از حریف در مذاکرات گرفتهایم صرفا «قول» و «وعدههایی» باشند که در فضای دوستانه! یا با ایمیل و نامه به دست آوردهایم و هیچ تضمین کتبی در کار نباشد؛ یا تحریمهایی که تعلیق شدهاند هر شش ماه یک بار با امضای رئیس جمهوری تمدیدِ تعلیق شوند که اکنون رئیس جمهور نیست. در چنین فضایی میتوان به مدعیان اصلاحات حق داد نگران باشند!
اگر «نگرانیهای» مدعیان اصلاحات، از شکوفا نشدن اقتصاد کشور به دلیل روی کار آمدن آن جریان دیگر در آمریکاست باید گفت، اقتصاد و معیشت در یک کشور، با همت و تلاش دولت و مردم رونق میگیرد نه جابجایی مهرهها در یک کشور دیگر. آمریکا اگر قدرت داشت بحرانهایی را حل میکرد که ترامپ با آن خصوصیات شرمآورش توانست با موجسواری بر آنها قدرت را از آن خود کند. با توجه به نحوه برخورد این قماش با فسادهای نجومی، به نظر نمیرسد علت این «نگرانیها» معیشت مردم باشد. نگرانیها بیش از هر چیز به خاطر پریدنِ «تقریبا»ِ آن «هیچ» و در نتیجه دور شدن آنها از قدرت در انتخابات آتی کشورمان است.
- اعتبار حقوقی مستحکم <برجام>
روزنامه ايران در ستون سرمقاله اش به قلم یوسف مولایی استاد حقوق بینالملل نوشت:
برجام یک برنامه عمل اجرایی برای اعتمادسازی و شفافسازی در برنامه هستهای کشورمان است که سال گذشته مورد توافق ایران و 6 کشور بزرگ جهان قرار گرفت. ایران به عنوان یک طرف این توافق، یکسری تعهدات و محدودیتهایی را در زمینه فعالیتهای هستهایاش پذیرفت و در ازای آن امتیازاتی از جمله لغو تحریمهای بانکی و مالی را به دست آورد. این در حالی است که شورای امنیت سازمان ملل با صدور قطعنامه 2231 که در تأیید برنامه جامع اقدام مشترک صادر کرد، محتوای برجام را به صورت یک قطعنامه لازمالاجرای سازمان ملل درآورد. بی اعتبار کردن حقوقی برجام و از دور خارج کردن آن منوط به تصویب یک قطعنامه دیگر است که باید به تأیید 5 عضو ثابت شورای امنیت سازمان ملل به همراه 4 عضو غیر دائم آن برسد. بنابراین صرف خروج امریکای دوره ترامپ از برجام یا هر تصمیم دیگری برای نقض آن، نمیتواند به لحاظ حقوقی به اعتبار آن لطمه بزند و از این منظر وجه حقوقی نقض برجام از سوی امریکا مبهم نیست.
اما دولت جدید امریکا به عنوان طرف اصلی توافق و مدعی شفافسازی فعالیت های هستهای ایران ممکن است از منظر اجرایی مشکلاتی را در روند عملیاتی کردن برجام ایجاد کند. این کشور یکسری تحریمهایی را علیه ایران به اجرا گذاشته که به موجب قطعنامه 2231 موظف به لغو آنها بوده است که جزو تعهدات حقوقی امریکا به حساب میآید اما اگر رئیس جمهوری جدید امریکا نخواهد برجام را اجرایی کند، از نظر حقوقی لطمهای به برجام وارد نمیشود اما مشکلاتی درحوزه اجرایی به وجود میآید که برای آن مشکلات، ضمانت اجرایی خاصی تعبیه نشده است. یعنی نهایتاً ایران تصمیم به بازگشت به نقطه قبل از برجام بگیرد و فعالیتهای پیش از توافق را از سر گیرد. بازگشت به این شرایط هم مستلزم هزینههایی برای کشورمان است زیرا در آن صورت 5 کشور غیر از امریکا هنوز به برجام متعهد هستند و همین مسأله میتواند دشواریهایی را بر سر اجرای برجام به وجود آورد. یعنی ایران بر سر یک دوراهی قرار میگیرد که اگر عمل متقابل انجام دهد، آن 5 کشور هم در برابر ایران قرار میگیرند و اگر هم متعهد به اجرای برجام باقی بماند، با نقض عهد امریکا و در نتیجه یک وضعیت پیچیده سیاسی و فنی روبهرو میشود.
اما نکتهای که نباید از آن غافل شد، آن است که هر دولتی که از یک توافق شفاف و اعتمادساز خارج میشود، باید هزینههای سیاسی آن را هم متقبل شود. برجام نیز یک سند حقوقی الزامآور است که همه طرفها ملزم به رعایت حقوقی آن هستند اما در صورت تصمیمگیری یک کشور برای خروج یکجانبه از آن، باید خود را برای هزینههای سنگین این خروج آماده کند. هزینههایی که به نظر میرسد در دوره ریاست جمهوری ترامپ و موضعی که اروپا در حمایت از برجام دارد، شرایط دشواری را برای کشور خاطی رقم بزند. بویژه که این سوی توافق یعنی ایران تاکنون به همه تعهداتش در چارچوب برجام پایبند بوده است.
- اعتبار حقوقی مستحکم برجام
یوسف مولایی استاد حقوق بینالملل در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:
برجام یک برنامه عمل اجرایی برای اعتمادسازی و شفافسازی در برنامه هستهای کشورمان است که سال گذشته مورد توافق ایران و 6 کشور بزرگ جهان قرار گرفت. ایران به عنوان یک طرف این توافق، یکسری تعهدات و محدودیتهایی را در زمینه فعالیتهای هستهایاش پذیرفت و در ازای آن امتیازاتی از جمله لغو تحریمهای بانکی و مالی را به دست آورد. این در حالی است که شورای امنیت سازمان ملل با صدور قطعنامه 2231 که در تأیید برنامه جامع اقدام مشترک صادر کرد، محتوای برجام را به صورت یک قطعنامه لازمالاجرای سازمان ملل درآورد. بی اعتبار کردن حقوقی برجام و از دور خارج کردن آن منوط به تصویب یک قطعنامه دیگر است که باید به تأیید 5 عضو ثابت شورای امنیت سازمان ملل به همراه 4 عضو غیر دائم آن برسد. بنابراین صرف خروج امریکای دوره ترامپ از برجام یا هر تصمیم دیگری برای نقض آن، نمیتواند به لحاظ حقوقی به اعتبار آن لطمه بزند و از این منظر وجه حقوقی نقض برجام از سوی امریکا مبهم نیست.
اما دولت جدید امریکا به عنوان طرف اصلی توافق و مدعی شفافسازی فعالیت های هستهای ایران ممکن است از منظر اجرایی مشکلاتی را در روند عملیاتی کردن برجام ایجاد کند. این کشور یکسری تحریمهایی را علیه ایران به اجرا گذاشته که به موجب قطعنامه 2231 موظف به لغو آنها بوده است که جزو تعهدات حقوقی امریکا به حساب میآید اما اگر رئیس جمهوری جدید امریکا نخواهد برجام را اجرایی کند، از نظر حقوقی لطمهای به برجام وارد نمیشود اما مشکلاتی درحوزه اجرایی به وجود میآید که برای آن مشکلات، ضمانت اجرایی خاصی تعبیه نشده است. یعنی نهایتاً ایران تصمیم به بازگشت به نقطه قبل از برجام بگیرد و فعالیتهای پیش از توافق را از سر گیرد. بازگشت به این شرایط هم مستلزم هزینههایی برای کشورمان است زیرا در آن صورت 5 کشور غیر از امریکا هنوز به برجام متعهد هستند و همین مسأله میتواند دشواریهایی را بر سر اجرای برجام به وجود آورد.
یعنی ایران بر سر یک دوراهی قرار میگیرد که اگر عمل متقابل انجام دهد، آن 5 کشور هم در برابر ایران قرار میگیرند و اگر هم متعهد به اجرای برجام باقی بماند، با نقض عهد امریکا و در نتیجه یک وضعیت پیچیده سیاسی و فنی روبهرو میشود.
اما نکتهای که نباید از آن غافل شد، آن است که هر دولتی که از یک توافق شفاف و اعتمادساز خارج میشود، باید هزینههای سیاسی آن را هم متقبل شود. برجام نیز یک سند حقوقی الزامآور است که همه طرفها ملزم به رعایت حقوقی آن هستند اما در صورت تصمیمگیری یک کشور برای خروج یکجانبه از آن، باید خود را برای هزینههای سنگین این خروج آماده کند. هزینههایی که به نظر میرسد در دوره ریاست جمهوری ترامپ و موضعی که اروپا در حمایت از برجام دارد، شرایط دشواری را برای کشور خاطی رقم بزند. بویژه که این سوی توافق یعنی ایران تاکنون به همه تعهداتش در چارچوب برجام پایبند بوده است.
نظر شما