پیوند بین نقاشی و ادبیات از دیگر جلوههای این رمان است. این رمان را بسیاری از منتقدان سرگذشت خود دونوسو میدانند.
نشست هفتگی شهر کتاب در روز سهشنبه ۱۸ آبان با حضور عبدالله کوثری، به بررسی جهان داستانی دونوسو اختصاص داشت.
کوثری در ابتدای نشست گفت: هنوز خیلیها ادبیات آمریکای لاتین را معادل رئالیزم جادویی میدانند و تا حدی هم محق هستند. دورهی شکوفایی ادبیات آمریکای لاتین به ۱۹۶۰ بازمیگردد و آغاز رئالیزم جادویی به سالهای ۱۹۴۵ تا ۵۰. کارپانتیه و آستوریاس آغازگران این مسیر بودند. آن دو موقع زندگی در پاریس با سوررئالها آشنا شده بودند و پس از بازگشت به کشورشان با تکیه بر فرهنگهای بومیشان نوعی رمان را پدید آوردند که هم برای خودشان نو بود و هم برای غربیها. کارپانتیه میگوید قصد دارم واقعیتی غیر از واقعیتهای طبقه متوسط اروپا را نشان بدهم؛ واقعیت من آمریکای لاتین است.
کوثری افزود: سپس فوئنتس و مارکز به نسل دوم نویسندگان رئالیسم جادویی بدل شدند اما باید بدانیم که همه نویسندگان آمریکای لاتین پیرو این سبک نبودند و نیستند، هرچند آثار آنها نیز دارای مواردی است که مُهر آمریکای لاتین محسوب میشود. این نویسندگان انسانهای فرهیختهای هستند که فرهنگ اروپا را درک کردهاند و توانستهاند آثاری بیافرینند که آمیزهای از دو فرهنگ باشد. تجارب تولستوی، پوشکین، دیکنز و سایر بزرگان ادبیات جهانی در ادبیات آمریکای لاتین اثر گذاشته، اما اینها توانستهاند خودشان باشند و خودشان را بنویسند.
مترجم کتابهای خوسه دونوسو در ادامه گفت: وقتی دونو سو کارش را از نیمهی دهه ۱۹۵۰ آغاز کرد، شهرت لازم را نداشت و به گفته خودش کتابهایش در شیلی شناخته شده نبود. آن زمان رمان آمریکای لاتین هنوز بعد تجاری نیافته بود. او در ۱۹۶۴ از شیلی خارج شد، به آمریکا و اروپا رفت و سرانجام در اسپانیا سکنی گزید. اولین رمانش بیشتر در فضاهای رئالیزم جادویی میگذرد. آثار او بسیار متأثر از تاریخ است. فوئنتس و مارکز هم از تاریخ بهره میبردند و فوئنتس گذشته را محاط بر اکنون میداند. در رمانهای دونوسو شخصیتهای نابهنجار داریم. او اولین کسی است که بعد از نوشتن «پرندهی وقیح شب» چرخهی رئالیزم جادویی را کامل میکند و تخیلات عجیب و رؤیایی را در کار میآورد. وی میگوید موقع نوشتن این کتاب سر انتخاب زبان مانده بودم؛ زیرا پس از ۱۷ سال زندگی در اسپانیا زبانم را از دست داده بودم و زبانی نداشتم که در آن مستقر باشم.
کوثری یادآور شد: دونوسو میگوید من نه ایدئولوژی دارم و نه به چرایی چیزها میپردازم؛ در عوض به چگونگیها کار دارم. رمان آمریکای لاتین رمان تبعید است؛ گاه خود خواسته، گاه سیاسی. او میگوید: ما خواه تبعیدی باشیم یا به دلخواه رفته باشیم، وطن را در ذهنمان ساختهایم؛ نوستالژی بازگشت هم نداریم؛ چون میدانیم در وطن ما چیزی تغییر نکرده است. ما راجع به میهنمان مینویسیم، اما این میهن در تخیل ما است؛ البته باید بدانیم که زبان و ادبیات این تخیل عوض شده است. او از کلاسیکها الهام گرفت، اما کلاسیک نشد. اگرچه نوعی واقعگرایی در آثار وی هست، راویهایش قابل اعتماد نیستند؛ چندانکه ممکن است در ده صفحه آخر کتاب کل تصورات ما به هم بریزد؛ بنابراین کار او با واقعنویسی اروپایی یکی نیست.
کوثری در ادامه افزود: نسل جدید نویسندگان آمریکای لاتین چندان در قید رئالیزم جادویی نیستند. در کتاب «خانهای در روستا» قصری روستایی هست که تمثیلی است از یک کشور آمریکای لاتین. سرانجام ویرانی و تباهی به این قصر حاکم میشود و مردم بومی کل قصر را میگیرند. در واقع این کتاب تصویری است از زندگی درونی و بیرونی آدمهایی از اقشار مختلف جامعه شیلی در دوران خفقانآور دیکتاتوری پینوشه. به نظر دونوسو چگونه گفتن مهم است. وقتی رمان او را بخوانید، یک شعار هم نمیبینید. در کتاب «باغ همسایه» هم نویسندهای را داریم که به تبعیدی خودخواسته رفته و ۲۰ سال است از کشورش دور مانده. آیا او میتواند به زبان ۲۰ سال پیش شیلی بنویسد؟ آیا باید زبان اسپانیایی رسمی را برای نوشتن انتخاب کند؟ هیچ یک از این دو زبان، زبان او نیست.
میبینیم که او دیگر قادر به روایت کردن نیست. در کتاب «حکومت نظامی» هم دو شخصیت اصلی داریم که هر دو مبارز هستند و زندانکشیده. حکومت نظامی شبیه تابلوهای پیکاسو است که همه چهرهها و روابط انسانی در آن واژگون شده است. این کتاب از مردمی صحبت میکند که بر سر زباله هم درگیر میشوند و کل رمان در ۲۴ ساعت میگذرد.
کوثری خاطرنشان کرد: خوسه دونوسو در شمار توانمندترین نویسندگان دوره شکوفایی ادبیات آمریکای لاتین بود و رمانهایش سهم بزرگی در غنا بخشیدن بر ادبیات این دوره داشت. توجه او به زندگی روزمره طبقه متوسط و گرایش نمایان به کندوکاو در درون آدمی، توجه به نارساییهای روانی، نابهنجاریهای جنسیتی، ذهنیت بیمارگون و تنشهای موجود میان انسان حاشیهنشین و متن جامعه است. حضور و تأثیر آدمهای حاشیهنشین و ارتباط آنها با متن جامعه، در کتاب «باغ همسایه» به صورت پیرزنانی آشوبگر که سیمایی چون جادوگران قرون وسطی دارند، جلوه میکند. اینها در جهانی آکنده از پلشتی و نفرت که خود ساختهاند، قدرتی بیمعارض دارند و گویی بر مقدرات آدمها حکم میرانند.
نظر شما