21آبانماه امسال مأموران پليس تهران در جريان ناپديد شدن مرموز زني 57ساله قرار گرفتند. شوهر وي ميگفت: روز گذشته زمانيكه از محل كار به خانه برگشتم، همسرم در خانه نبود و وقتي از پسرم فرهاد پرسوجو كردم، او گفت كه همراه مادرش براي تسويه حساب به محل كار وي رفتند و پس از برگشت، مادرش از او جدا شده و پسرم به خانه برگشته و ديگر از مادرش خبري نشده است.
اظهارات اين مرد افغان كافي بود تا تيمي از مأموران اداره يازدهم پليس آگاهي تهران براي كشف اين معماي مرموز وارد عمل شوند. پسر خانواده(فرهاد) گفته بود كه آخرين بار همراه مادرش براي تسويهحساب به محل كار او رفته بودند؛ بنابراين مأموران راهي آنجا كه يك كارگاه چرخكاري بود شدند اما صاحب كارگاه گفت كه فرهاد چندماه پيش و در شهريورماه تسويه حساب كرده و از آن به بعد او را نديده است. اين مرد در ادامه سرنخ مهمي را در اختيار پليس قرار داد و گفت: از وقتي فرهاد تسويه حساب كرد و رفت ديگر خبري از او نداشتم تا اينكه 20آبانماه با من تماس گرفت و خواهش كرد درصورتي كه پدرش سراغم آمد، بهدروغ به او بگويم كه بهتازگي همراه مادرش به كارگاه من آمده و تسويه حساب كرده است.
بررسيها از اين حكايت داشت كه فرهاد دروغ گفته و بيشك قصد دارد رازي را مخفي كند؛ بنابراين مأموران براي تحقيق از وي سراغش رفتند اما پسر جوان ناپديد شده و حتي پدرش هم از او خبري نداشت. مأموران كه به پسر جوان مشكوك بودند به تحقيق از همسايهها پرداختند و متوجه شدند كه فرهاد روزي كه مادرش ناپديد شده بود همراه يكي از دوستانش به نام ابراهيم در حال انتقال يك چمدان بزرگ بوده و حتي يكي از همسايهها بهعلت سنگين بودن چمدان به آنها كمك كرده است. اين فرضيه وجود داشت كه داخل چمدان، جسد زن ناپديد شده قرار داشته است و به همين دليل مأموران به جستوجو براي دستگيري فرهاد و دوستش پرداختند.
- دستگيري در مدرسه
درحاليكه ردي از مظنون اصلي پرونده وجود نداشت، مأموران دوست فرهاد را كه نوجواني پانزدهساله است، هفتم آذرماه در مدرسهاش دستگير كردند. او در بازجوييها گفت: من و فرهاد گاهي وقتها با هم حشيش مصرف ميكرديم. چند روز پيش او با من تماس گرفت و خواست به خانهشان بروم. زماني كه به آنجا رفتم فرهاد مرا بالاي سرجنازه مادرش برد و آنجا بود كه متوجه شدم مادرش را با چاقو به قتل رسانده است.
او آثار خون را پاك كرد و جسد مادرش را داخل يك چمدان سياه رنگ گذاشت و خواست كمكش كنم آن را بيرون ببريم. به سختي آن را به بيرون از خانه برديم و داخل فرغون گذاشتيم و به زمينهاي سبزيكاري در نزديكي خانه فرهاد منتقل كرديم. او با تهيه بنزين جسد مادرش را آتش زد و بعد هر دو به خانه برگشتيم.
- دستگيري عامل جنايت
با افشاي اين حقايق اقدامات پليسي براي دستگيري قاتل نوزدهساله ادامه يافت تا اينكه وي در سفرهخانهاي در شهريار دستگير شد. او روز سهشنبه براي انجام تحقيقات به شعبه هفتم دادسراي جنايي تهران انتقال يافت و وقتي پيش روي قاضي مرشدلو قرار گرفت به جنايت اقرار كرد. اين در حالي بود كه پدر وي كه از اين اقدام پسرش شوكه شده بود مدام گريه ميكرد و از قاضي ميخواست كه پسرش قصاص شود. در پايان اين جلسه، قاضي متهم را براي تحقيقات تكميلي در اختيار اداره آگاهي قرار داد اما پيش از آن فرهاد در گفتوگو با همشهري از جزئيات جنايت گفت.
- گفتوگو با متهم
- چه شد كه تصميم به قتل مادرت گرفتي؟
از وقتي معتاد به حشيش شده و كارم را از دست داده بودم مادرم مدام به من گير ميداد. روز حادثه گيردادنهايش ادامه داشت و آنقدر عصبانيام كرد كه با چاقو به او حمله كردم.
- آن روز هم مواد مصرف كرده بودي؟
بيرون از خانه مقدار زيادي مشروبات الكلي مصرف كرده بودم و وقتي به خانه آمدم مادرم پرسيد چرا چشمانت قرمز است. مدام سؤالپيچم كرد و گير داد. من هم عصباني شدم و با چاقو او را زدم. در اين مدت هم خيلي عذاب وجدان داشتم. اين اواخر من شرايط خوبي نداشتم. حتي ميخواستم كليهام را بفروشم تا خرج زندگي را تأمين كنم چون بهخاطر اعتيادم هيچ كجا به من كار نميدادند.
- در اين مدت كجا بودي؟
در يك سفرهخانه بهعنوان كارگر كار ميكردم و شبها همانجا ميخوابيدم. هنوز هم باورم نميشود كه من مادرم را به قتل رساندهام.
نظر شما