خب آنوقتها جنس چادرها زياد خوب نبود. گاهي چادرها بعد از چندبار شستوشو بور ميشد يا خيلي زود چروك ميشد. دبيرستاني بودم كه اين چادر خوب و مرغوب را برايم خريدند. بعد ديگر خودم حواسم بود كه خوب و مرتب از آن نگهداري كنم كه هم بتوانم وقت رفتن به مهماني از آن استفاده كنم هم وقت مدرسه رفتن، يادم هست يكبار آمدند سركلاس براي اينكه از بچهها عكس 4×3 بيندازند؛ ولولهاي در كلاس افتاد. همه بچهها ميخواستند كاري كنند كه عكس زيباتري داشته باشند. تا نوبت به من رسيد چادرم را سرم كردم و از كلاس بيرون رفتم و بعد از چند دقيقه برگشتم سر كلاس، همان وقت بود كه با خودم فكر كردم چه عالي كه چادر اين همه خوب است!
اما امروز لابهلاي اين همه مدل چادر، ساق دستهاي رنگارنگ، كلاه حجاب، يقه حجاب، گيرههاي منگولهدار روسري و..! به روزگاري كه پشت سر گذاشتهام فكر ميكنم. همان روز كه چادر تا شدهام را از داخل جاميزي برداشتم و سر كردم تا عكس بگيرم، چقدر حس خوبي داشتم. يك چادر ساده تمام مسئوليتي را كه من از او ميخواستم بر دوش گرفت و تمام.
غرضم پرداختن به وجه استفادهكنندگان از اين همه ملزومات براي رسيدن به هدف مستور ماندن نيست كه حالا بياييم و اين دعوا را راه بيندازيم كه خب اينها جلب توجه ميكنند يا نميكنند، كه بعد بشنوم در اين وانفساي رواج پوششهاي غيرمتعارف، پرداختن به چند روسري رنگي رنگي و ساق دست محلي از اعراب ندارد يا اصلا همينها باعث ميشود اين سبك پوشش جذابتر شود و... غرضم اينها نيست.
دنياي مدرن مصرفزده است و براي هر كس با وجه اعتقادي و سليقهاي خودش بروز و ظهور ميكند و ابزارهاي توجيهي آن را هم مهيا ميكند. بر اين اساس حتي خانمهايي كه پوشش بهمعناي تام و تمام آن را رعايت ميكنند چنانچه قدم به وادي مصرفزدگي ملزومات پوشش اعم از چادر، ساق دست، گيره شال و روسري و... بگذارند تابع مصرفزدگي دنياي مدرن شدهاند. بماند كه وجهي از رسالت پوشش بهمعناي مستور ماندن زن را از حيز انتفاع ساقط كردهاند چرا كه اين همه وقت و پول و دغدغه را هم گذاشتهاند براي هماهنگ كردن ساق دست و هد بند و روسري و مثلا خودكار و پوشهاي كه دست ميگيرند با نگين انگشترشان! بگذريم از احساس تفاخر و خود برتربيني كه در فحواي اين نوع از پوشش نهفته است. حرفم درباره ولع ناپسند مصرف است؛ اين ناپسندي همه گروههاي اجتماعي را شامل شده است.
نظر شما