ميپرسم مثلا و دقيقا چه مشكلاتي ممكن است پيش بيايد، ميگويند حالا كه اول ازدواجي و كبكت خروس ميخواند، اژدهاي هفتسر مشكلات تا يكي دوماه ديگر خودش را نشان خواهد داد. ميگويند يكي از نخستين مشكلات اين است كه نوعروس ميخواهد هر لحظه كنارش باشي و تو احتمالا با خودت ميگويي حالا كه عروسي و مراسم تمام شده، وقتش رسيده كه همهچيز به روال عادي و روزهاي معمولي قبل از ازدواج و ساعتهايي كه با دوستانت ميگذراندي برگردد. راست ميگويند؛ حتي اگر همسر هم به زبان نياورده باشد، ميتوان فهميد كه در اين مدت انتظار داشته مانند دوران نامزدي و عقد كه طبعا عاشقانهتر و رمانتيكتر از اين روزها بود، ساعتهاي بيشتري را با هم بگذرانيم. اما راستش را بخواهيد هم خودش خيلي زود فهميد كه به هر حال شرايط تغيير كرده و قرار نيست هر لحظه ور دل هم باشيم، هم اينكه خودم هم با او صحبت كردم و با جزئيات توضيح دادم در طول روز و هفته چه ميكنم كه مشكلي نباشد. بعد هم قرار شد جز روزهايي كه با هم تفريح ميكنيم، براي خودمان هم سرگرمي و تفريح اختصاصي داشته باشيم.
چالش دومي كه آن دوستان از گوشه و كنار ميگويند، روبهرو شدن همسر با علاقهها و سرگرميهاي مرد است. حق با آنهاست. اوايل وقتي درباره فوتبال و «نود» و دعواها و اعتراضها به بهروز افخمي و مسعود فراستي و سياست حرف ميزديم، همسرم زيادي گوش ميداد و علاقه بيشتري داشت اما حالا كه آمدهايم اين ور خط ازدواج، گاهي- حتي اگر نگويد- احساس ميكنم به اندازه روزهاي اول برايش جذاب نيست و حتي گاهي اعصاب خردكن و خستهكننده هم بهنظر ميرسم. در اين مورد فكر ميكنم حق دارد و كمي طول ميكشد تا با هم تطبيق پيدا كنيم و هر دو بايد كمي به طرف همديگر حركت كنيم و به تعادل برسيم.
سومين چالش مورد تأكيد آنها هم درباره طرفداري از همسر در ميدانهايي است كه كسي روبهروي او قرار ميگيرد. راستش را بخواهيد خودم به اين مشكل برنخوردهام و آنقدر هميشه هر دو منطقي بودهايم كه هيچ اصطكاكي پيش نيامده. فقط گاهي حس ميكنم كه وقتي درباره يك دردسر روي اعصاب او در كار يا رابطه با دوستانش حرف ميزنيم، ناخودآگاه دوست دارد طرف او را بگيرم و دستكم به او دلداري بدهم كه منطقي است. اما استراتژيام اين است كه هم از درد او كم كنم، هم حواسم باشد كه دشمنتراشي نكند و خودش را اذيت نكند.
بقيه چالشهاي موردنظر ديگران هم به گرم نگرفتن با هم و پيدا نكردن علاقههاي مشترك برميگردد كه اولي با ترفندهاي سادهاي مثل حل كردن دلخوريها و حرف زدن درباره گيروگورهاي زندگي قابل حل است. دومي هم در راديكالترين شكل ممكن، حتي اگر پاي علاقه مشتركي در ميان نباشد، ايرادي پيش نميآورد و آسمان به زمين نميآيد. با اين حساب فكر ميكنم در همين 4ماه اول به راهكارهايي رسيدهايم كه تداوم و گذر از يك سال اول زندگيمان را تضمين ميكند.
نظر شما