قريب به اتفاق كاربران شبكههاي اجتماعي براي اينكه از قافله دغدغهمندي جا نمانند عكس و متني از گورخوابي منتشر كرده و همچنان هم كنار تصوير خودشان به وقت رفتن به قبرستان يا گذشتن از كنار آرامستاني، هشتگي با موضوع گورخوابي ميسازند. بعضي هم تمام مشكلات بيربط را به اين ماجرا متصل كرده و قصهاي برايش ساختهاند كه دليل گورخوابي، حقوقهاي نجومي و نقض برجام و بالا بودن دستمزد مربي تيم ملي فوتبال و فلان و بهمان است؛ حتي اين معضل اجتماعي، آذوقه سياسي خوبي براي جريانها و افراد مخالف نظام جمهورياسلامي شد تا همه ضعفهاي خود را پشت اين معضل اجتماعي پنهان كنند؛ معضلي كه مهم بود ولي نه به اين شكلي كه برايش موجسازي شد.
با خودمان روراست باشيم، به وقت ديدن يك متكدي يا معتاد، چه برخوردي با او داريم؟ من و شمايي كه به وقت ديدن يك معتاد و متكدي بيخانمان، بيتوجه از كنارش عبور ميكنيم يا زير لب غرولند ميكنيم كه چرا اينها را جمعشان نميكنند، چطور در فضاي مجازي ماسك يك منجي و سوپرمن را بر چهره ميزنيم و همه را به باد انتقاد ميگيريم كه مقصر گورخوابي «آقاپرويز» شماييد؟ آدمي كه خودش را فراموش كرده بود و فراموشاش كرده بوديم. مگر همين الان در اطراف ما آدمهايي از جنس آقاپرويز كم هستند؟ آدمهايي كه زندگيشان را حلقهحلقه دود ميكنند و آنقدر اين كار را ادامه ميدهند كه ديگر جايي در خانه و حتي جامعه پيدا نميكنند. در ماجراي گورخوابي، نقش خودمان را فراموش كردهايم؛ نقش آدمهاي يك جامعه كه ميتوانستند حركتهاي اجتماعي مؤثري براي كم شدن معضل خانهخرابكن اعتياد داشته باشند. در اين ماجرا، ما هم شدهايم شبيه آدمهاي خوابزدهاي كه در خواب راه ميروند، يقه ميگيرند، سيلي ميزنند و ناسزا ميگويند بيآنكه بدانند خواب هستند؛ بيآنكه بدانند خودشان چه كردهاند براي نجات پرويزها از اعتياد و فقر.
نظر شما