البته نجمه خاتون، يكي از همسران امام موسيكاظم ع ، فقط 2 فرزند را در دامن خود پرورش داد: امام رضاع و حضرت معصومه س. درباره زندگي حضرت معصومه س اطلاعات زيادي وجود ندارد، اما همين كه امام رضاع به او لقب «معصومه» را داده نشاندهنده پاكي نفس و بزرگي شخصيت آن حضرت است. حميد رسولپور كه ايدهپرداز و نويسنده فيلمنامهاي با عنوان «كريمه» است، از سال 1389 تا به حال تحقيقات گستردهاي راجع به زندگينامه كريمه اهلبيت ع ، حضرت معصومه س انجام داده و به نكات مهمي در اينباره دست پيدا كرده است. آنچه ميخوانيد بخشي از يافتههاي اين پژوهشگر سبك زندگي كريمه اهلبيت ع است كه براساس اسناد و مدارك تاريخي بهدست آمده است.
- مسئوليت ولايي حضرت معصومه س
در مورد دليل ورود حضرت فاطمه معصومه س به شهر قم 2 روايت وجود دارد: يكي آن است كه ايشان بهدليل دلتنگي براي برادر بزرگوار خود، حضرت عليبن موسيالرضاع، وارد اين شهر شدند و دوم آنكه امام رضاع نامهاي براي حضرت معصومه س فرستاده و به ايشان امر ميكنند كه به سمت ايران حركت كنند. نكته جالب و قابل تأمل اين است كه براي اين نامه دلايل و اسناد تاريخي معتبري وجود دارد. بنابراين وقتي چنين نامهاي را درنظر بگيريم، حركت حضرت معصومه س به سمت ايران را نميتوان حركتي صرفا عاطفي تلقي كرد بلكه ايشان مسئوليت ولايي بزرگي بر عهده داشتهاند، بهعبارت ديگر از آنجا كه امامعصرع به آن حضرت فرمان دادهاند، پس رسالت ولايي بر ايشان تعلق گرفته است.
به اين ترتيب بايد يكي از ويژگيهاي اصلي شخصيت حضرت معصومه س را ولايتمداري آن حضرت بدانيم؛ چراكه ايشان به تأسي از حضرت فاطمه زهراع و همچنين حضرت زينبع هجرتي آگاهانه و از روي بصيرت را آغاز كردند كه هدف از آن دفاع از امامزمان خود و مقام ولايت بوده است. بر همين اساس است كه آن حضرت بهعنوان الگويي كامل و شايسته براي زنان معرفي ميشوند؛ چراكه همسنگري با ولايت و دفاع از امام زمان خود مسئوليتي نيست كه تنها برعهده مردان گذاشته شده باشد بلكه در تاريخ اسلام نمونههاي بسياري از فعاليت زنان در دفاع و معرفي امامع داريم كه حضرت فاطمه معصومه س يكي از شاخصترين و مهمترين اين چهرهها محسوب ميشوند.
- همراهي با انقلاب فكري
بعد از اينكه مأمون، امام رضاع را به ايران تبعيد كرد، جمع زيادي از سادات و علويها به سمت ايران حركت كردند؛ بهعنوان مثال حضرت فاطمه معصومه س يك سال پس از ورود امام هشتم شيعيان به خراسان، براي زيارت ايشان از مدينه به مرو عزم سفر ميكنند. دليل اين هجرت تنها ولايتعهدي امام رضاع نبود؛ بلكه موضوع رسالت سياسي و ديني بود كه بايد اسلام نابمحمدي به تمام ايرانيها شناسانده ميشد. به همين علت بود كه وقتي خبر شهادت امامرضاع هم منتشر شد، آنها از ايران نرفتند. حضرت معصومه س هم با وجود اينكه ميدانست علويها و سادات در ايران مورد ظلم حكومت مامون هستند، باز هم به ايران آمد.
نكته قابل توجه در فعاليت حضرت معصومه ع اين است كه حركت آن حضرت در دفاع از مقام امامت و معرفي ولايت در ميان مردم بود كه به دستور امام رضاع اتفاق افتاد؛ درست در شرايطي كه دستگاه حكومت عباسي از جمله هارونالرشيد و مأمون تلاش داشتند كه با سياستبازيهاي گوناگون، منصب امامت را درنظر مردم كمرنگ جلوه دهند. در چنين شرايطي بود كه ترجمه آثار علمي از كشورهاي ديگر به اوج خود رسيد تا علمي كه مردم از طريق اسلام و ائمهاطهار بهدست ميآوردند كماهميت نشان داده شود. در واقع مأمون قصد داشت كه در برابر علم الهي امامرضاع، دكاني باز كرده و مردم را از مكتب علمي اهلبيتع منصرف كند. در چنين اوضاعي بود كه امام رضاع انقلاب فكري ايجاد كردند و حضرت معصومه س هم حركت تاريخي خود را به سمت كشور ما آغاز كردند تا جامعه را از خطر التقاط و انحراف رها كرده و حقيقت را براي مردم بازگو كنند. در عين حال آن حضرت احاديث جعلي را براي مردم مشخص كردند؛ چرا كه احاديث جعلي و ساختگي به قصد لكهداركردن شخصيت و چهرهائمهاطهارع از طرف دشمنان آنها ساخته و پرداخته شده بود.
- هدايت مردم در مسير حركت
نكته قابل توجه در مسير هجرت حضرت معصومه س اين است كه مسير عبوري آن حضرت هم به فرمان امامرضاع انتخاب شده بود تا ايشان بتوانند حتيالمقدور افراد بيشتري را با معارف اهلبيتع آشنا كنند. حتي در اسناد و مدارك تاريخي ثبت شده كه امام رضاع به آن حضرت فرمان داده بودند تا در هر منطقهاي كه رسيدند، حديث اهلبيتع را بخوانند، به پرسشهاي مردم پاسخ دهند و تا قدري كه امكان دارد از اسلام و مذهب برحق تشيع براي آنها بگويند.
زماني كه حضرت معصومه س در طول هجرت تاريخي خود، به منطقهاي در شمال عربستان و جنوب عراق رسيدند، درست در نقطهاي قرار گرفتند كه قرار بود برادر بزرگوار ايشان امام رضاع از آن منطقه عبور كنند. آن منطقه معدن نقره نام داشت و شهري بود كه در آستانه دو مسير به سمت مرو قرار گرفته بود و حضرت معصومه س بايد يكي از اين دو مسير را طي ميكردند. يكي از مسيرها به سمت جنوب عراق بود و مسير ديگر سمت بصره قرار داشت. امام رضاع در سفر خود به مرو قصد داشتند از مسير اول بروند تا مردم بيشتري را ديده و اسلام را به آنها معرفي كنند، اما مأموران حكومت عباسي مانع آن حضرت شدند و ايشان را از مسير دوم كه از كوفه، بغداد و غرب عراق ميگذشت عبور دادند. بر همين اساس و با توجه به همين نكات ضروري تبليغ اسلام بود كه امام رضاع به خواهر گرامي خود فرمان دادند تا در هجرت به سمت مرو، از مسير اول عبور كنند. درواقع اين مسير، بسيار استراتژيك بود؛ چراكه كران غربي جهان اسلام محسوب ميشد و شيعيان و نخبگان ديني بسياري در كنار يهوديان و مسيحيان در آن مناطق زندگي ميكردند. پس اين مسير گهواره بسياري از تفكراتي بود كه بعدها در جهان بهوجود آمد. بنابراين قرار بوده تا حضرت معصومه س در اين مناطق سخنراني كنند و ذهن مردم را نسبت به اسلام آشنا سازند.
- دانش الهي
در يكي از روايتهاي معتبر و منابع مستند تاريخي، مطلبي نوشته شده كه نشاندهنده مقام والاي حضرت معصومه س است كه از سن كودكي در وجود مبارك ايشان نمودار شده بود. ماجرا از اين قرار بوده كه امام موسيكاظمع براي رسيدگي به امور مسلمانان در شهر ديگري، از مدينه خارج شده بودند. چند روز بعد، تعدادي از شيعيان به مدينه آمدند تا سؤالهايشان را از آن حضرت بپرسند و جواب بگيرند و بروند.
به در خانه امامع رفتند و سؤالهايشان را روي تكه كاغذي نوشتند و منتظر ماندند تا حضرت از سفر برگردند. چند روز گذشت. مسافرها هر قدر كه منتظر ماندند، خبري از آمدن امام موسيكاظمع نشد. تا اينكه كسي آمد و خبر آورد كه سفر امامع چند روز بيشتر طول ميكشد. مسافرهاي شيعه هم ناچار بودند به شهرشان برگردند. به همينخاطر به در خانه حضرت رفتند تا كاغذ سؤالهايشان را بگيرند و بروند. كاغذ را كه گرفتند متوجه شدند كه حضرت معصومهس با اجازه پدرش به سؤالهاي آنها جواب داده است. از اينكه دستخالي به شهرشان برنميگشتند خوشحال بودند.
وقتي از مدينه بيرون آمدند، در راه، امام موسيكاظمع را ديدند و ماجراي خود را براي آن حضرت تعريف كردند. وقتي امامع سؤالهاي آنها و جوابهاي دخترش را خواند، 3 بار فرمودند: «فداها ابوها» يعني پدرش به فدايش شود. نكته مهم اين است كه امام معصومع هيچگاه از روي تعارف مطلبي را نميفرمايند، مخصوصا اينكه اين مطلب بسيار مهم است. از اين ماجرا ميتوان عظمت شخصيت و دانش الهي حضرت معصومهس را درك كرد.
- تبيين مسئله وليعهدي امامرضاع
يكي از مسئوليتهاي اساسي حضرت معصومه س در هجرت به سمت مرو، آن بود كه جريان ولايتعهدي برادر بزرگوار خود حضرت امام رضاع را تبيين بفرمايند؛ چراكه يكي از ابهاماتي كه در آن زمان از سوي دشمنان ولايت و امامت در ميان مردم رواج پيدا كرده بود و دشمنان آن بزرگواران بر اين شبهه دامن ميزدند، آن بود كه چرا امام رضاع موضوع ولايتعهدي را پذيرفتند. درواقع مردم در آن شرايط نميدانستند چه شد كه آن حضرت ناگزير ولايتعهدي مأمون را پذيرفتند. بنابراين يكي از مسئوليتها و رسالتهاي مهم حضرت معصومه س در آن دوران آن بود كه اين مسئله را براي مردم بيان كرده و ضرورتش را توضيح بدهند.
در اين مورد بايد به نكته مهمي كه مربوط به جريان وكالت ائمهاطهارع است، توجه داشته باشيم. سازمان وكالت در آن زمان، قويترين سازمان شيعي بود كه بهطور زيرزميني و قدرتمند فعاليت ميكرد كه به نوعي مدل اقتصادي شيعيان را هم تشكيل ميداد و به نيازمندان كمك رساني ميكرد و از چهرههاي شاخص شيعي دفاع ميكرد و معارف ديني را از سمت امام معصومع به مردم ابلاغ ميكرد. هارونالرشيد و مأمون تلاش زيادي كردند تا اين سازمان را بشناسند، اما اين سازمان به قدري مخفي بود كه چنين امكاني وجود نداشت. از سوي ديگر زماني هم كه كاروان حضرت معصومهع حركت كرد، همه اعضاي كاروان از برادران، خواهران و برادرزادههاي آن حضرت تشكيل شده بود. پس وقتي آن حضرت به مناطق گوناگون ميرسيدند، ميتوانستند به پرسشهاي اساسي آن زمان درباره امامان معصومع پاسخ بدهند و مسئله ولايتعهدي امام رضاع را براي وكلاي آن حضرت تبيين كرده و آنها مأمور پيام ايشان به مردم باشند تا چنين شبههاي بهطور ريشهاي در ميان مردم از بين برود.
- اگر ميخواهي بهشت راهت بدهند
نام اصلي حضرت معصومه سلامالله عليها، فاطمه است. در كتابها و روايتهاي اسلامي و تاريخي هم از آن حضرت با نام فاطمه بنتموسيبنجعفرع يادشده است. اما چون سالهاي زيادي است كه حضرت را با لقبشان، يعني معصومه، ميشناسند اين لقب بهعنوان نام بهكار ميرود. جالب اينكه لقب «معصومه» را امام رضاع به خواهرشان دادهاند؛ چون آن حضرت بهشدت اهل تقوا و پرهيزكاري بود. براساس روايتها هم «معصوم» به كسي ميگويند كه به لطف خدا از هر نوع گناه و كار زشت دور بماند، آن هم نه از روي اجبار بلكه درحاليكه توان انجام گناه را داشته باشد. از طرف ديگر، معصوم از هر نوع خطا و اشتباهي دور است.
البته حضرت فاطمه معصومه ع از نظر معصوميت مانند پيامبران و امامان نبوده است اما كمالهاي معنوي و طهارت روحي بالايي داشته، به اندازهاي كه به كساني كه آن حضرت را زيارت كنند وعده بهشت داده شده است. امام رضاع در اين مورد فرموده اند: كسي كه خواهرم، فاطمه معصومه، را در شهر قم زيارت كند، بهشت پاداش اوست. اين روايت نيز معصوميت و شخصيت والاي آن حضرت را نشان ميدهد.
- ديدار در بغداد
قسمتهايي از فيلمنامه منتشر نشده سريال حضرت معصومهع؛ سريالي كه هنوز جلوي دوربين نرفته است!
خارجي- داخلي/كاروانسرا-بغداد/شب
كاروان حضرت معصومه وارد كاروانسرايي در بغداد ميشود. قبل از آن چند تن از برادرزادههاي حضرت معصومه امنيت كاروانسرا را بررسي كردهاند. شتر حامل ناقه حضرت معصومه روي زمين مينشيند و حضرت معصومه در حصار برادرزادگانش وارد اتاقي در كاروانسرا ميشود. فضل، برادر بزرگ حضرت معصومه به همراه حضرت معصومه و خواهر كوچكشان وارد اتاق حضرت ميشوند. بقيه برادرها و برادرزادگان در اتاق بزرگي دور هم مينشينند.
جعفر: من هنوزم فكر ميكنم بايد زودتر از بغداد رفت.
حمزه: ولي عمه جان گفته تا وقتي با بطائني صحبت نكنه از بغداد بيرون نميره.
قاسم: بطائني خائنه. همونطور كه به برادرمون خيانت كرد و خنجر از پشت زد، معلوم نيست اينجا توي بغداد، توي امپراتوريش، اون هم با خواهرمون بخواد چه نامردياي بكنه!
هادي: ما مأمور به اطاعت از خواهر هستيم.
زيد: و مسئول جان خواهرمون.
سمير: لااقل تا اومدن عماد ميتونيم منتظر بمونيم.
جعفر: بغداد الان شهر اشباحه. مخصوصا حالا كه فهميدن خواهرمون معصومه هم اينجاست. بماند كه بعضي از شيعيان هم بعد از وليعهدي برادرمون، فكر ميكنن اجازه تعرض به امام رو پيدا كردن.
علي: تا كي بايد منتظر عماد باشيم.
سمير: تا وقتي كه بياد.معلوم نيست كي.
فضل به همراه آلا خدمتكار حضرت معصومه از اتاق حضرت خارج ميشوند.
آلا: بانو اصرار دارن ديدار با بطائني در حضور شيعيان بغداد در يك مكان عمومي برگزار بشه.
فضل: و البته در جريان خطرات احتمالي هم هستن.
جعفر: ما قلبمون فداي معصومه ست. همه اصرار ما براي اينه كه به خواهر آسيبي وارد نشه.
سمير: قبل از اينكه برق شمشيرشون رو وقتي دارن از غلاف بيرون ميكشن ببينن، سرشون رو غلتان روي زمين ميبينن.
آلا: بانو اصرار دارن به هيچ وجه درگيري از سمت شما شروع نشه. اگر هم كسي خواست درگير بشه تا جايي كه امكانش هست سعي كنيد درگيري رو خاتمه بدين.نبايد خون ريخته بشه.
فضل: هرچند هممون ميدونيم بطائني و ياراش چقدر نامردن.
داخلي/اتاق بطائني/ شب
بطائني به متكا تكيه داده و 5نفر از همراهانش اطرافش نشستهاند. عماد مردي 40ساله با ريشي تنك و چشماني نافذ و اندامي ورزيده مقابل بطائني نشسته است.
بطائني: يعني اينهمه راه، فاطمه، دختر موسي ابن جعفر اومده كه با من حرف بزنه؟
عماد: ميدونم كه برات عجيبه و خودت رو در اين حد نميدوني. از صداقتت خوشم اومد. ولي نه، فقط براي اين نيومده.
بطائني: مراقب حرف زدنت باش جوون. من رئيس وكالتم.
عماد: بودي.الان نيستي.وقتي به آقام علي ابن موسي خيانت كردي...
بطائني: همچين ميگي آقام علي ابن موسي كه انگار از من شيعهتري. وقتي ابالحسن وليعهد عباسيها شد، هنوز شيعه موسي ابن جعفر بود؟
عماد: از كي تا حالا خودتو معيار شيعه بودن بقيه قرار دادي و امام رو قضاوت ميكني ؟ راحت بگو پولهاي سازمان وكالت وسوسه ت كرد.حالا اينكه با كي حشر و نشر داشتي كه يهو همه چي رو سوزونديالله اعلم.من براي بحث كردن با تو اينجا نيومدم. بحثت بمونه با دختر موسي ابن جعفر. من اومدم فقط پيغام بانو رو برات بيارم.كي ؟
بطائني: و اگر نخوام باهاش صحبت كنم؟
عماد: پيغامتو براش ميبرم.
بطائني: فردا بعد از نماز صبح جوابت رو ميدم.
عماد برميخيزد و ميخواهد از اتاق بيرون برود.
بطائني: به شما شيعيان ابوالحسن ياد ندادن خداحافظي كنيد؟
عماد لحظهاي ميايستد. برميگردد.
عماد: يادم نبود نبايد به شما پشت كنم.تو و اعوان و انصارت عادت دارين از پشت تيغ بزنيد.
عماد درحاليكه عقب عقب ميرود از اتاق خارج ميشود.
ابن شاكر: من از دختر موسي ابن جعفر زياد شنيدم.كم از برادرش علي نداره. قبول نكن.
بطائني: مثل اينكه فراموش كردي من ميرزا ابوالحسن بطائني، رئيس سازمان وكالت هستم.تو نظرت چيه ابن حارث.تو دانشمند مايي.
ابن حارث: اگر تو بطائني هستي، فاطمه معصومه هم از خانواده عليابن ابيطالبه. شرط بذار براي بحث باهاش.
بطائني: چه شرطي؟
نظر شما