دوران خوش كودكي است كه البته مصائب خاص خودش را هم داشت، ولي هرچه بود هواي تهران پاك بود. نوجوان شدهايم و عادت به پيادهروي در شهر و هواخوري داريم. يكي از بهترين خيابانها هم براي هواخوري خيابان وليعصر است.
امروز: بنا به ضرورت به خيابان وليعصر آمدهام. خياباني كه با درختان زيبايش همچنان جلوه دارد. درختاني كه روزگاري به طراوت هوا هم ياري ميرساندند، ولي گويي ديگر زورشان نميرسد. زورشان به اين هواي دودآلوده نميرسد. قدمزنان در پيادهرو ميروم تا به بالاي خيابان ميرسم. بالاي خيابان وليعصر يعني شمال شهر با نزديكي بيشتر به كوه انتظار ميرود كه دستكم در چنين نقطهاي آلودگي كمتر باشد، ولي نيست.
سالهاست كه نيست. هنگام عبور، آدمهايي را ميبينم كه ماسك بر چهره زدهاند. راهكاري براي اينكه ريهها كمتر اذيت شوند. جدول آلودگي هوا در مناطق مختلف تهران در روزنامه چاپ شده. نگاه كه ميكنم ميبينم همهجا آلوده است، تنها ميزانش كمي با هم فرق ميكند. بهنظر ميرسد دستكم در تقسيم آلودگي هوا، عدالت ميان جنوب شهر و شمال شهر رعايت شده است.
فردا: انسان به اميد زنده است و من اميدوارم كه آينده بهتر از امروز باشد. آيندهاي كه هواي شهر اينقدر آلوده نباشد. آيندهاي كه اينهمه خودرو در خيابانها حضور نداشته باشند. سخت است اما غيرممكن نيست. اين آرزويي محال نيست. قدري همت ميخواهد و عزم. قدري مديريت و احساس مسئوليت. آن وقت شايد آيندهاي از راه برسد كه باز هم آسمان تهران آبي باشد.
- نويسنده و كارگردان سينما
نظر شما