سبك زندگي با خدا مطابق عقل و احكام عقل است و به همين جهت تشخيصش بسيار آسان شده است؛ اما عجيب اينكه بهرغم مطابقت سبك زندگي با خدا و احكام عقل، بسياري از انسانها راهي را ميروند كه با دستورات خداوند و دستورات عقل خدادادي هماهنگي ندارد.
مهمترين حكم عقل حكم به امتناع اجتماع نقيضين است؛ يعني هيچگاه دو نقيض با هم جمع نميشوند و اگر دو نقيض را در كنار هم گذاشته و مقايسه كنيم، عقل همه انسانها از عامي و درس خوانده به درست بودن يكي و غلط بودن ديگري حكم ميكند. و جالب اين است كه خداوند و نبي محترمش نيز به همين گزاره حكم كردهاند. عقل به ما ميگويد مشورت كن! عقل ما را از خودرأيي و مشورت نكردن منع ميكند. اينها احكام عقل هستند. هيچ انساني براين كره خاكي نيست كه عقلش به مشورت نكردن حكم كند يا او را از نظر ديگران بينياز بداند. مشكل در شنيدن صداي عقل اما گم شدن نداي آسماني آن در هياهوي سبك زندگي بدون خداست.
انسانها اگر بر سر دوراهيها مشورت ميكردند و خودشان را مستقل و آزاد نميدانستند به اين همه فلاكت و دردسر مبتلا نميشدند. عقل آنها را به مشورت امر ميكند اما همه آنگونه كه بايد و شايد به اين حكم عقلاني و به جا و صحيح عمل نميكنند. جالب اين است كه وقتي به روايات ديني نيز مراجعه ميكنيم اهلبيت نبي اكرم حزم و دورانديشي را در مشاوره و مشورت گرفتن از انسانهاي عاقل و حكيم دانستهاند.
عقل بر پرستش خدا و تبعيت از احكام و دستورات او حكم ميكند اما هواي نفس بر تبعيت نكردن از خدا و دستوراتش فرمان ميدهد. هواي نفس انسان دوست دارد كه انسان آزاد باشد و هر چه ميخواهد بكند درحاليكه اگر مشورت ميگرفت و كمي دورانديشي ميكرد هيچ وقت سعادت خود را در آزادي نفس معنا نميكرد. از همين جا، پاي اخلاق نيز به سبك زندگي با خدا باز ميشود و مزيت دوم سبك زندگي با خدا بر سبك زندگي بدون خدا خودنمايي ميكند. حال اگر عقلانيت و اخلاق به درستي براي بشريت معرفي شوند جايي براي سبك زندگي بدون خدا در بين بشريت نخواهد ماند.
نظر شما