خيال ميكني كه هر چه ديرتر به نامهها جواب بدهي، ابهت و شكوه رياست تو بيشتر خواهد بود. گاهي با گوشي همراهت بازي ميكني و با دوستاني كه در گروه مجازي داري سرگرم شدهاي. آن نامهها كه منتظر دستور و امضاي تو هستند براي تو فقط چند تا برگ كاغذند و مقداري كار اداري و مسئوليت خستهكننده، اما براي صاحبان نامهها، بيشتر از چند برگ كاغذ اهميت دارند. شايد يكي از نامهها رؤياي زوج جواني باشد كه خيال ميكنند با امضاي تو ميتوانند وام بگيرند و بدهيشان را تسويه كنند. شايد يكي از نامهها، درخواست وام پدري است كه تكيهگاه آرزوها و اميدهاي خانوادهاي است و آنها هر روز از پدرشان ميپرسند كه بابا چند روز ديگر وام حاضر ميشود؟
وام، براي تو تنها يك اصطلاح حسابداري است اما براي خانوادهاي كه چشم به دستهاي پدر دوختهاند وام خيلي چيزهاست؛ كفش و لباس و لوازم خانه و سفر است؛ وديعه رهن خانه است؛ هزينه تعميرات منزل است. و براي پدري كه درخواست وامش منتظر امضاي توست، وام ميتواند غروبهاي خسته بازگشت از كار به خانه را روشنتر و دلنشينتر كند.
بعضي از نامههايي كه چند هفته است در كارتابلهاي روي ميز منتظر امضاي تو ماندهاند، شايد از نامه وام زوج جوان يا نامه وام يك پدر مهمتر باشند اما براي تو همه آنها فقط چند برگ كاغذ هستند؛ مگر آنكه تلفن خاصي با توصيه ويژه، از يك نامه حمايت كند يا مسئول خريد سختكوش و پرتلاش، براي پرداخت فاكتورهاي خريد عجله داشته باشد و يا تنخواه دفتر حوزه رياست نيازمند ترميم باشد.
تو البته بايد حواست باشد كه هواي آن تلفنكننده خاص را داشته باشي و با مسئول خريد مهربان باشي و حوزه رياست هم كه اصلا شوخيبردار نيست.
رئيس جان! حالا كه رئيس شدهاي، هم خودت مهم شدهاي و هم امضايت مهم شده است، به شكرانه اين نعمت، كار مردم را به تأخير نينداز، گوشي همراهت را خاموش كن، از اينترنت و شبكههاي دورهمي بيرون بيا و همه نامههاي چشم انتظار را امضا كن.
نظر شما