سه‌شنبه ۵ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۷:۴۴
۰ نفر

همشهری آنلاین: آموزش و پرورش انقلابی، نشست آستانه و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله روزنامه‌های سه شنبه-۵ بهمن- جای گرفتند.

حسین ایمانی جاجرمی جامعه شناس در ستون سرمقاله روزنامه ايران با تيتر«پلاسکو؛ داغی که سرد نمی‌شود»، نوشت:

روزنامه ایران، ۵ بهمن

یک پرسش مهم در مورد فاجعه پلاسکو این است که چگونه از میان ده‌ها حادثه‌ای که همه روزه در سراسر کشور اتفاق می‌افتد، به ناگاه حادثه آتش‌سوزی و ریزش برج تجاری-تولیدی پلاسکو و شهادت و مصدومیت شماری از آتش‌نشانان فداکار و تنی چند از مردم بیگناه بدل به یک سوگواری ملی می‌شود و حتی همدردی جهانی را سبب می‌شود؟ پاسخ به این پرسش آسان نیست و باید عوامل و لایه‌های مختلف این اتفاق تحلیل شوند تا بتوان درک به نسبت درستی از واقعه پیدا کرد. با این حال در این یادداشت کوتاه چند نکته را تشریح می‌کنم. نخست ریشه‌های تاریخی و هویت ملی ایرانیان که آنها را صاحب ظرفیت همبستگی اجتماعی در سطح ملی کرده است و با وجود آنکه در لایه‌های ظاهری ممکن است اختلافات و تفاوت‌هایی میان مردم باشد اما در چنین هنگامه‌هایی، همبستگی اجتماعی خود را نشان می‌دهد و قدرت عظیم احساسی و عاطفی خود را به رخ می‌کشد.

جامعه شناسی هم به این نکته اشاره دارد که در هنگام وقوع بحران، اعضای یک اجتماع به هم نزدیک شده و احساس همبستگی اجتماعی فراگیر می‌شود. فناوری‌های ارتباطی نوین هم در این حادثه قدرت و سرعت عمل خود را نشان دادند و با پوشش سریع واقعه و اخبار لحظه به لحظه، رسانه‌های سنتی را پشت سر گذاشتند. هر چند ضریب اطمینان به اخبار شبکه‌های مجازی پایین است اما نمی‌توان قدرت و سرعت عمل آنها را نادیده گرفت. در هر حال گسترش قابل توجه این فناوری‌ها در ایران و عضویت میلیون‌ها نفر در کانال‌های ارتباطی در کنار عظمت حادثه، موج خبری و احساسی را ایجاد کرد. اما شاید نکته مهم، فداکاری و از جان گذشتگی آتش‌نشانان در عصر خودخواهی و خودمحوری است که ما را به من‌ها تقلیل داده و وجدان جمعی جامعه ایران را با پرسش اخلاقی مهمی مواجه کرده است که به نظر می‌رسد تاکنون از پاسخ به آن طفره رفته‌اند و آن اهمیت فداکاری برای جامعه و کسانی است که شخصاً نمی‌شناسیمشان اما برای آنها جانمان را هم فدا می‌کنیم. اهمیت این مسأله بویژه زمانی بیشتر می‌شود که با واقعیت‌های تلخی مانند جوانی جانباختگان آتش‌نشانی، سختی کارشان، حقوق اندکشان، وسایل ناکافی‌شان مواجه شده و در مقابل روح بزرگشان، ایثار و فداکاری در راه جامعه و انجام وظیفه را می‌بینیم. نوعی تداعی و به یادآوردن خاطرات دوران انقلاب و جنگ تحمیلی و بروز و ظهور روح همبستگی و تلاش بی‌مزد و منت برای اهداف متعالی اجتماعی که بدان تعلق داریم. لایه‌ دیگر موضوع هم از میان رفتن و نابودی نمادی از دوران مدرنیزاسیون تهران است، ساختمانی که روزگاری دور در خاطره جمعی تهرانی‌ها بلندترین ساختمان تهران بود و محلی برای تفریح و فراغت.

ساختمان‌ها در کنار بعد کالبدی خویش گاهی اوقات این شایستگی را می‌یابند که بخشی از هویت جمعی یک ملت شوند و در این صورت گزارش مرگشان که به برکت ابزارهای نوین ارتباطی مرزهای زمانی و مکانی را درمی‌نوردد، غمگین‌کننده خواهد بود و می‌تواند موجب ایجاد شوکی عظیم در میان مردم شود. براستی کمتر کسی می‌اندیشید که روزی کمر پلاسکو این چنین تراژیک بشکند. در هر حال حادثه پلاسکو نشان دهنده روح عظیم و بزرگ ایران است، باشد که قدر آن بدانیم.

  • آستانه، اذعان به بقا و اقتدار اسد

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

 

روزنامه کیهان، ۵ بهمن

«نشست آستانه» در تلاش است تا بر سوریه از آغاز بحران تا امروز نقطه پایان بگذارد و پایه‌های «سوریه‌ای جدید» را به وجود آورد. اما از آنجا که طرف‌های شرکت‌کننده و کشورهایی که پشتیبان هر کدام از دو سر طیف «سوری-سوری» هستند، نظر واحدی نداشته و این «سوریه جدید» را با مطلوب‌های خود دنبال می‌نمایند، در به نتیجه رسیدن مذاکرات آستانه که دیروز به پایان رسید، تردیدهای جدی وجود دارد. در این خصوص نکات زیر می‌تواند تا حدی به حل معمای امنیتی سوریه و فهم عمق و نتایج مذاکرات آستانه و حواشی آن کمک نماید:

1- مذاکرات آستانه که پایه‌های آن در مذاکرات چند هفته پیش مسکو بین روسیه، ایران و ترکیه گذاشته شد، در نوع خود یک  «ابتکار» به حساب می‌آید چرا که تا پیش از این از یک سو ترکیه به عنوان مهمترین و موثرترین کشور حامی معارضه مسلح زیر بار مذاکره‌ای که یک طرف آن دولت سوریه باشد نمی‌رفت و حالا با اذعان به اینکه معنای حضور تیم رسمی دولت در مذاکرات را می‌داند، در این مذاکرات حضور دارد و از سوی دیگر تاکنون طرف سوری معارضه سوریه، معارضه غیرمسلح - برجسته‌ترین آن هیات تنسیق - بود و هم اینک به جای گروه‌های غیرمسلح، بخشی از گروه‌های مسلح حضور یافته‌اند و این به معنای تنزل -حداقل - بخشی از معارضه مسلح - تروریست‌های تکفیری - از موضع قبلی‌شان که عدم پذیرش دولت بود، می‌باشد. تا پیش از این مذاکراتی  که با محوریت نماینده دبیر کل سازمان ملل برگزار می‌شد، براساس نفی دولت سوریه استوار بود و اینک نماینده دبیر کل و حتی نماینده آمریکا در نشستی شرکت می‌کنند که اساس آن پذیرش دولت سوریه است. اما چرا؟

2- می‌توان با استدلال زیاد گفت، مذاکرات آستانه دستاورد پیروزی بزرگ و خیره‌کننده رزمندگان اسلام در حلب است. جنگ حلب چند ویژگی بزرگ داشت؛ در این عملیات نیروهای جبهه مقاومت با قدرتمندترین گروه تروریستی - یعنی جبههًْ النصره که اینک به جبهه فتح شام تغییر نام داده است - درگیر بود و در یک عملیات نزدیک به دو ماهه موفق به پاکسازی مناطق مرکزی و شرقی حلب از آنان گردید. این در حالی است که به اذعان یکی از فرماندهان النصره، سه کشور ترکیه، قطر و سعودی تلاش وسیعی برای جلوگیری از سقوط حلب به کار بستند و هزینه قطر در این دو ماه بالغ بر چهل میلیون دلار بود. تروریست‌ها برخلاف آنچه تصور می‌شد همه امکانات جنگی و غذایی را برای دستکم دو سال جنگیدن در شرق حلب داشتند اما با فشار جبهه مقاومت در هم شکستند و حلب را تسلیم کردند. با این وصف معارضه مسلح سوریه بعد از شکست در حلب می‌داند که «راه‌حل نظامی» پیش روی خود ندارد و ناگزیر است آرزوهای خود را «تعدیل» کرده و به میز مذاکرات سیاسی چشم بدوزد. می‌توان گفت که اگرچه همه گروههای معارض مسلح به روند سیاسی نپیوسته‌اند، پیوستن بخش‌هایی از معارضه مسلح به مذاکرات بشدت روحیه هواداران آنان را تخریب می‌کند و شرایط داخلی را به ضرر گروههایی نظیر النصره پیش می‌برد.

3- در جریان گفت‌وگوهای سیاسی «آستانه» تنها 14 گروه از حدود 300 گروه مسلح معارض حضور دارند که شامل «ارتش آزاد»، «فیلق‌الشام»، «احرارالشام»، «الثوار لاهل الشام»، «جیش‌المجاهدین»،  «جیش ادلب» و «الجبههًْ الشامیه» می‌شود. وزن این گروه‌ها در میان معارضه مسلح حدود 20 درصد می‌باشد و در واقع در حد فاصل معارضه سیاسی تا معارضه مسلحانه مبتنی بر حذف قهر‌آمیز اسد قرار دارد. این گروه‌ها تلاش می‌کنند تا خود را به عنوان «گروه‌های مسلح مورد حمایت داخلی و خارجی» معرفی نموده و وزن کم سیاسی و نظامی‌شان را بالا ببرند. رفتار این گروه‌‌ها در مذاکرات روز دوشنبه - دیروز- مبتنی بر محدود کردن دایره مذاکرات بر «تداوم آتش‌بس»  و «کمک به معارضین تحت محاصره» بر این اساس بود و این در حالی بود که در سند مسکو روی توافق سیاسی بلندمدت بین دولت و معارضین تاکید شده است. موضع محدودیت‌خواهی معارضه عمدتا ناشی از موضعگیری تند گروه‌هایی نظیر «النصره» علیه گروه‌های شرکت‌کننده در مذاکرات بود که می‌تواند به معنای تلاش النصره برای برهم زدن هر نوع توافقی در مناطق تحت سیطره گروه‌های مسلح باشد. در این صورت وزن گروه‌های 14‌گانه‌ای که با محوریت «جیش‌الاسلام» و تحت سرپرستی «محمد علوش» در مذاکرات آستانه شرکت‌کرده‌اند، کم می‌شود که اینطور هم شد.

براین اساس «النصره» یا «جفش» طی بیانیه‌ای تند اعلام کرد که گروه‌های شرکت کننده در آستانه «تلاش‌ها برای تحقق اهداف انقلاب را به حفظ منافع خود و کشورهای حامی‌شان تغییر داده‌اند» و افزود: «روند سیاسی هیچ وقت به نفع انقلاب نبوده است.» متن بیانیه فتح‌الشام به خوبی نشان می‌دهد که پیروزی رزمندگان اسلام در حلب، تفرقه بزرگی را در گروه‌های معارضه به وجود آورده است و بعضی از آن‌ها مأیوسانه به سمت راه حل سیاسی آمده‌اند در این بیانیه مهم که یک روز قبل از برگزاری نشست آستانه و گفت‌وگوهای بخشی از معارضه مسلح با دولت سوریه صادر کرد با صراحت به این تأثیر اشاره شده بود: «پس از سقوط شهر حلب تغییرات در محافل سیاسی و تحولات نظامی تأثیر منفی بر گروه‌هایی گذاشت که روابط مشترکی با کشورهای همسایه داشتند. کشورهایی که امروز مخالفان سوریه را برای شرکت در مذاکرات آستانه تحت فشار گذاشته‌اند همان‌هایی هستند که پیشتر تصمیم به جداسازی و تفکیک این گروهها گرفته بودند و از اتحاد با فتح‌الشام بر حذر می‌داشتند».

۴- موضع ترکیه و حضور آن در اجلاس آستانه هم از اهمیت زیادی برخوردار است. ترکیه تا پیش از این به حذف اسد از قدرت تأکید داشت و حال خود مشوق گروه‌های تروریستی برای شرکت در اجلاسی است که به قول جبهه فتح‌الشام به معنای موافقت مستقیم و غیرمستقیم با بقای بشار اسد در قدرت است. ترکیه برای آنکه وانمود شود حضورش در گفتگوهای سوری - سوری یک ابتکار عمل و نه انفعال است دست به تبلیغات زیادی زده است که یکی از وجوه آن مخالف نشان دادن ایران با اجلاس روز دوشنبه آستانه است. در اینجا یک سؤال عمده‌ای وجود دارد آیا اردوغان با حضور در روند سیاسی سوریه بطور کلی از مواضع سرسختانه قبلی فاصله گرفته است یا این حضور ترفندی برای حفظ رهبری ترکیه بر گروه‌های تروریستی پس از شکست فاحش در حلب است. در پاسخ به این سؤال می‌توان به ارزیابی وضعیت ترکیه و نتایج مواضع حادی که علیه سوریه گرفت توجه کرد. در این رابطه «کورتلموش» معاون نخست‌وزیر و سخنگوی دولت ترکیه ضمن اذعان به نادرست بودن سیاست‌های ترکیه در قبال بحران همسایه جنوبی خود می‌گوید: «هر چه بر سر ما می‌آید از سوریه است» اظهارات «محمد شمشک» معاون نخست‌وزیر ترکیه در اجلاس اخیر داووس که کمی پس از آن پس گرفته شد نیز از سرخوردگی مقامات ترکیه از نتایج دخالت آنکارا علیه دمشق خبر می‌دهد. با این وصف می‌توان گفت اگرچه ترکیه هنوز هم به تجهیز مخالفان مسلح اسد مبادرت می‌ورزد و نقش کانونی خود را در پشتیبانی از تروریزم حفظ کرده است اما در عین حال به مرور درصدد بر خواهد آمد تا منضبط‌تر از پیش عمل کند و راه حل سیاسی را ترجیح دهد.

۵- در روند سیاسی بین دولت و بخشی از معارضان مسلح به ظاهر قطر و عربستان نقشی ندارند اما واقعیت این است که به اعتبار گرایشات اخوانی قطر و روابط نسبتاً راهبردی‌اش با حزب عدالت و توسعه ترکیه و نیز به اعتبار وابستگی مالی گروه‌های مسلحی نظیر «جیش‌الحر» که در مذاکرات آستانه حضور دارند، قطر در کنار تروریست‌ها و ترکیه حضور دارد. عربستان سعودی نیز در این مذاکرات به اعتبار رهبری مذاکرات معارضین توسط «محمد علوش» رهبر گروه «جیش‌الاسلام» که پیش از گروه‌های مشابه دیگر تحت حمایت رژیم عربستان است، ریاض در مذاکرات حضور دارد ولی نمی‌خواهد با حضور اعلامی و رسمی و موضع آشکار روابط خود را با گروه‌های قدرتمندی نظیر النصره که در مذاکرات حضور ندارند، به خطر بیاندازد. می‌توان نتیجه گرفت که جبهه سیاسی با محوریت آمریکا که در مذاکرات سیاسی قبلی حضور محوری داشتند اینک با پذیرش شکست تلاش‌هایشان حضوری در سایه را مغتنم شمرده‌اند.

۶- یکی از مسایل مهم که آینده مذاکرات و اهداف آن را در معرض تهدید قرار می‌دهد، تلاش غرب برای بازگرداندن روند سیاسی زیر چتر خود می‌باشد. در دو روز گذشته اظهارات دمیستورا نماینده دبیر کل سازمان ملل مبنی بر اینکه مذاکرات آستانه باید تقویت کننده و بازگشت دهنده گفت‌وگوها به ژنو و ادامه فرمول قبلی باشد، از تلاش غرب برای مصادره نتایج گفت‌وگوهای آستانه و نیز به انحراف کشیدن آن خبر داد. کما اینکه اظهارات «فرانسوا دولاتر» نماینده فرانسه در سازمان ملل نیز بر این موضوع تأکید دارد.

با این وصف در حالی که روند جدید سیاسی به اعتبار تغییر ماهوی در ترکیب و هدف‌گذاری طرف‌های شرکت‌کننده در گفت‌وگوها یک ابتکار به حساب می‌آید و از سوی دیگر به معنای پایان اعتبار ابتکارات قبلی از جمله قطعنامه 2336 شورای امنیت سازمان ملل است، آمریکا، فرانسه و سازمان ملل تلاش دارند تا با فشار به طرف‌های شرکت‌کننده در مذاکرات آستانه، این نشست را نقطه نهایی ابتکاری خارج از چهارچوب شورای امنیت قرار دهند. کما اینکه تبلیغات زیاد روی مخالفت ایران با مذاکرات آستانه و کمرنگ کردن حضور هیئت ایرانی که با محوریت معاون آفریقایی و عربی وزارت خارجه ایران طی روزهای اخیر در مسکو و آستانه سرگرم تنظیم هر آنچه مربوط به موفقیت این مذاکرات می‌شود، بوده است، سعی کرده‌اند رابطه‌ای «این همانی» را میان نشست آستانه و «کنفرانس ژنو سوریه» برقرار نمایند که البته توفیق چندانی بدست نیاورده‌اند.

  • آموزش و پرورش انقلابي

روزنامه رسالت در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه رسالت، ۵ بهمن

واژه انقلابي و انقلابي گري نيز همانند واژه هاي اسلام و حزب الله و ديگر واژه هايي که بار ارزشي دارند، به ويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي مورد هجوم و تحريف دشمنان قرار گرفته است. روشن است كه همانند طلا، هر كالاي ارزشمندي سودجويان را به طمع مي اندازد تا بدل آن را بسازند. چنانكه اسلام ليبراليستي را در تركيه و اسلام فاشيستي را توسط داعش به راه انداخته اند تا گوهر اسلام ناب ناشناخته بماند. اما پشتوانه 37 ساله انقلاب اسلامي الگويي عملي براي شفاف سازي حقيقت اين گونه واژه هاست و مردم جهان نيز هوشيارانه كسب تجربه كرده اند كه سره را از ناسره تمييز دهند.

در اين ميان واژه هاي انقلاب و انقلابي و انقلابي گري هم مورد تحريفات فراوان قرار گرفته است تا آنجا كه گاهي هر حركت و اقدام غيركارشناسي و بدون برنامه، افراطي و شتاب زده، در تصور عده اي، حركتي انقلابي تلقي مي شود يا عده اي

مي كوشند انقلابي بودن را در نسل اول انقلاب و به خصوص سران نهضت اسلامي، و علي الخصوص خودشان، محدود سازند و انقلاب را ابتر از تربيت نسل هاي جوان و انقلابي قلمداد نمايند و بالطبع وقتي نيروي انقلابي تربيت نشد، استمرار حركت انقلابي هم معنا و مفهومي نخواهد داشت. اما موضوع اين نوشتار كند و كاوي است در عرصه «تربيت»، تا با معيار انقلاب، بتوان ميان تربيت انقلابي و تربيت غير انقلابي و به تعبير روشن تر آموزش و پرورش انقلابي و آموزش و پرورش غير انقلابي تفكيك قائل شد. روشن است كه مسائل و دغدغه هاي اصلي آموزش و پرورش گسترش عدالت آموزشي، رشد علمي و خلاقيت دانش آموزان، مصونيت بخشي آنان در برابر آسيب هاي اجتماعي، خود كفايي فارغ التحصيلان در عرصه معيشتي و اقتصادي، خودباوري و پايبندي به هويت ملي و تعميق ارزش هاي اعتقادي و اخلاقي است اما با نگاهي به مواضع طرفداران دو نظريه فوق الذكر، رويكردها و راهكارهاي متفاوت و بلكه متضادي براي حل مسائل آموزش و پرورش مشاهده مي شود كه ذيلا به نمونه هايي اشاره مي كنيم:

1- آموزش و پرورش انقلابي ديدگاه ايجابي اين رويكرد بر چنين مواردي تاكيد دارد:

  • ضرورت تربيت نسل آينده بر اساس الگوي تربيتي اسلامي-ايراني
  • عملياتي ساختن سند تحول بنيادين
  • تقويت جايگاه معاونت پرورشي با توجه به مسئوليت سنگين مدرسه در عرصه تربيت
  • تربيت و جذب معلم، منحصرا از طريق دانشگاه فرهنگيان و با

به كارگيري تجربه گرانسنگ مراكز تربيت معلم

  • بهره گيري از مباني نظري و نيروي انساني حوزه هاي علميه
  • آموزش و پرورش امر حاكميتي است و بايد زير نظر و تحت هدايت حكومت اداره شود
  • آموزش و پرورش توليد كننده سرمايه اجتماعي است و لذا بايد در بودجه دولت اولويت داشته باشد
  • رويكرد حزبي و سياسي در مديريت براي آموزش و پرورش سم است در ديدگاه سلبي آموزش و پرورش انقلابي نيز به اين دغدغه ها مي توان

اشاره كرد:

  • اگر الگوي تربيتي بومي و ملي خويش را در مدارس حاكم نكنيم، شكاف بين نسل ها روز به روز گسترش مي يابد
  • انسان غربي با فرهنگ ما همخواني و تطابق ندارد
  • آموزش و پرورش نمي تواند در برابر هجوم و نفوذ فرهنگي غرب بي طرف بماند و نسل آينده را در مقابل امواج اينترنت و ماهواره بي پناه

بگذارد

  • مفاسد اخلاقي در مدارس كشورهاي غربي، مسئولان اين كشورها را گرفتار ساخته است
  • نبايد نسل آينده كشور را در برابر حاكميت نظام سلطه جهاني منفعل تربيت كرد

2- آموزش و پرورش غير انقلابي گفتمان اصلي اين رويكرد، ادغام در آموزش و پرورش جهاني است. البته با رعايت ملاحظات لازم و حساسيت هاي فرهنگي جامعه. بنابراين ديدگاه هاي ايجابي آن را مي توان چنين برشمرد:

  • تربيت شهروند جهاني
  • بهره گيري از الگوهاي آماده كشورهاي صنعتي
  • گشودن دروازه آموزش و پرورش به روي سازمان هاي فرهنگي جهاني
  • حاكم ساختن برنامه آموزش 2030 يونسكو
  • امضاي تفاهم نامه با كشورهاي غربي، تبادل دانش آموز و دعوت از صاحب نظران غربي جهت آموزش معلمان
  • ضرورت آموزش مسائل جنسي به دانش آموزان حتي از دوران كودكي
  • آموزش و پرورش يك نهاد مدني است و نه يك امر حاكميتي و در نتيجه پيگيري واگذاري آموزش و پرورش و خصوصي سازي مدارس
  • بهره برداري حزبي سياسي از ظرفيت اجتماعي فرهنگيان در پوشش كانون هاي صنفي
  • استفاده از ظرفيت نشريات كمك آموزشي براي تربيت حزبي-گروهي دانش آموزان.

اما برخي ديدگاه هاي سلبي آموزش و پرورش غير انقلابي عبارتند از:

  • آموزش و پرورش نبايد ايدئولوژيك باشد
  • هزينه كردن براي تربيت معلم اشتباه است
  • سند تحول بنيادين آرماني و غير قابل اجراست
  • واژه هاي جهاد و شهادت و بسيج در كتاب هاي درسي عامل خشونت در نسل آينده است
  • تربيت اعتقادي وظيفه خانواده ها و حوزه هاي علميه است

نه آموزش و پرورش

  • آموزش و پرورش يك دستگاه مصرف كننده است و بايد حداقل بودجه را به آن تخصيص داد.

در آستانه طلوع سي و نهمين بهار آزادي، فرهنگيان عزيز و انقلابي كه سهم تاثيرگذاري در پيروزي انقلاب، دفاع مقدس و اداره كشور ايفا كرده اند و همواره شهدا و جانبازان گرانقدر خود را راهنماي خويش قرار داده اند. بازنگري در روند امور نهاد آموزش و پرورش كشور و تقويت رويكرد تربيت انقلابي را رسالت تخطي ناپذير خويش و تجديد پيماني با امام خميني، شهدا و رهبري عزيز مي دانند.

کد خبر 359768

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار رسانه و روزنامه‌نگاری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha