مثلا نشان ميدهند كه در چندصد سال قبل پدري براي شوهر دادن دخترش از او هم نظرش را ميپرسد. البته اين كار با معيارهاي امروزي ما كاملا پسنديده است اما آيا در دوران گذشته واقعا پدر خانواده چنين كاري ميكرد و اگر هم انجام ميداد چه نتيجهاي داشت؟
جامعه امروز ايران تفاوتهاي خيلي زيادي با دوران گذشته دارد. معمولا ميگويند كه قديميها اجازه نميدادند دختر يا حتي پسر شريك زندگياش را انتخاب كند بلكه خودشان اين كار را انجام ميدادند. 2قرن قبل يا پيش از آن، انتخاب براي ازدواج به شكل متفاوتي انجام ميشد. در اين شكل، خانوادهها براساس آشنايي قبلي با هم پيوند برقرار ميكردند. پدر و مادر براساس شناختي كه از يك خانواده داشتند و آنچه از سن و سال فرزندان آنها ميدانستند، با هم توافق ميكردند و خيلي اوقات دختر اصلا از تصميمي كه برايش گرفته بودند خبر نداشت و كسي هم لازم نميدانست به او خبر دهد. پسرها هم نميتوانستند خارج از انتخاب خانواده تصميمي بگيرند و احتمالا اگر اين كار را ميكردند طرد ميشدند.
با تصوري كه الان از خانواده امروزي وجود دارد، بزرگان خانواده بايد خيلي زورگو باشند كه خواسته خودشان را بر فرزندانشان تحميل ميكردند ولي مهربانترين و نازكدلترين پدر و مادرها هم در آن زمان همين كار را انجام ميدادند زيرا روش ديگري براي انتخاب همسر وجود نداشت.
امروزه هر كس از دوران نوجواني شروع به كسب تجربه و آگاهي از جهان اطراف ميكند. نوجوان روزانه با افراد گوناگوني تماس دارد و درباره همه آنها فكر ميكند و تصميم ميگيرد. وقتي كسي به سن جواني ميرسد به جز خانواده و اقوام خود با صدها نفر ديگر آشنايي دارد و از جزئيات فرهنگهاي گوناگوني باخبر است. جوان گذشته، مخصوصا دختران، چيزي به جز آنچه در خانه شنيده بودند نميدانستند. شرايط فرهنگي و اجتماعي باعث ميشد كه آنها در قالبهاي خاصي قرار بگيرند و موقعي كه به سن رشد ميرسيدند وابسته به والدين خود بودند. اين والدين بودند كه ميتوانستند از ميان پسران كسي را براي او انتخاب كنند. آنها در آينده نيز از اين زوج جوان حمايت ميكردند و تجربيات خود را به آنها انتقال ميدادند. وقتي كودكان اين زوج، بزرگ ميشدند نوبت آنها بود كه به فكر پيدا كردن شوهر براي دخترشان باشند.
از حدود نيم قرن گذشته اين فرهنگ بهتدريج ضعيف شده و امروزه در ميان گروه بزرگي از جامعه ايران، انتخاب همسر عملا برعهده خود دختران و پسران نهاده شده است. حتي در خانوادهها سنتي و مذهبي هم والدين ميتوانند پيشنهاددهنده باشند و نميتوانند به سادگي خواسته خود را به نتيجه برسانند. چيزي كه در گذشته سركشي بهحساب ميآمد امروز تبديل يك عرف اجتماعي شده است.
اما قاعدتا معني اين وضعيت اين نيست كه پدر و مادرها بايد فرزندان خود را رها كنند. جوانان هرچقدر هم اطلاعات جديد پيدا كرده باشند باز هم تجربه واقعي از زندگي مشترك ندارند و معمولا اطلاعات خود را از دريچه رسانهها كسب كردهاند؛ رسانههايي كه الزاما داراي هنجارهاي فرهنگي مشابه خانواده ايراني نيستند. هنوز هم جوانان به مشورت والدين نياز دارند هرچند كه در ظاهر، خلاف آنرا نشان دهند. هنوز فقط مهر و محبت والدين است كه ميتواند مقاومت فرزند را شكسته و راههاي جديد و دقيق پيش پايش بگذارد.
نظر شما