سايهبهسايه پشت پيشاني راوي روشن ميشوند. با خواندن خطوط كتاب تصويرها هم جان ميگيرند. انگار او صحنه را با تمام جزئياتش ديده باشد. صداي رخدادهاي كتاب را از عمق جان شنيده باشد و وقت روايتكردن، زير سايه همان درختهايي ايستاده باشد كه تا ته جاده داستان صفكشيدهاند و باد توي برگهايشان افتاده. حالا با تمام احوال خوش و ناخوشِ اثر، پشت ميكروفون استوديو نشسته تا كتاب را گويا كند و خواننده به جاي ورقزدن كتاب با صداي راوي، قدم در دنياي آن اثر بگذارد. اين هنر به چيزي فراتر از خوشصدايي نياز دارد؛ شرطي كه به گفته آرمان سلطانزاده، راوي كتاب، نميتوان از آن چشمپوشي كرد. راويشدن نياز به «فن بيان» مناسب دارد. اين توانايي، اكتسابي است و بايد در دورههاي آموزشي معتبر، آموخته و تقويت شود؛ آنچه در كنار دانش تئوريك نسبت به اثر، راوي را به مرحله مطلوبي از آگاهي براي روايتكردن كتاب ميرساند.
- ماجراي كارآگاهشدن راوي!
فقط نويسنده كتاب است كه ميداند زمان بافتن كلاف كلمات، دلمشغول چه حس و حالي بوده. حالا چگونه ممكن است واگويههاي يك روح لطيف از زبان شخصي غيراز نويسنده، روايت شود و همان تأثير مورد نظر مولف را در ذهن مخاطب نقش كند؟ بايد حال غريبي باشد براي راوي كتاب وقتي شبيه به يك كارآگاه، قعر زندگي نويسندگان را زير و رو ميكند. اين رسمِ روايتكردن كتاب است. به گفته آرمان سلطانزاده، يك راوي بايد با اثر ارتباط برقرار كند و آن را بشناسد. آگاهي از سبك اثر، زمان خلق آن و همينطور شناخت نويسنده براي راوي ضروري است. راوي بايد بداند كه نگاه نويسنده كتاب به زندگي چگونه نگاهي بوده تا بتواند اثر او را به شكل صحيح و واقعي صوتي كند. امكان ندارد كه راوي، تمام اين موارد را در گوياكردن يك اثر مدنظر قرار دهد و مخاطب پس از شنيدن، متوجه تفاوت خوانش كتاب توسط او با فردي ناآگاه از پشتوانه اثر نشود. چون صوتيكردن كتاب با كسب اين آگاهيها به مخاطب پيام ميدهد كه روايتگر كتاب تا پايان ماجرا را كنكاش كرده و پاسخ تمام سؤالات مربوط به اثر را يافته است.
- لقمه آماده براي خواننده
قرار نيست هيچكدام جاي ديگري را بگيرد. كتابهاي صوتي، دنياي كتابهاي كاغذي را محدود نميكنند. چون هر كدام از آنها در زمان و شرايط مقتضي خود مورد استفاده قرار ميگيرند اما آيا ممكن است مخاطب با خواندن يك كتاب كاغذي به آن علاقهمند نشود ولي پس از شنيدن همان اثر بهصورت صوتي، علاقهاش به آن كتاب برانگيخته شود؟ آرمان سلطانزاده در پاسخ به اين سؤال ميگويد: «اين موضوع، بستگي به شرايط مخاطب دارد. يك مخاطب با خواندن كتاب ميتواند هر چيزي را تصور كند. اما چون راوي، پيشينه كتاب، سابقه نويسنده و اثري كه گويا ميكند را ميداند، اثر را تكهتكه كرده و بهصورت لقمه آماده براي مخاطب ميپيچد. يعني راوي، كتاب را بهنحوي براي مخاطب آمادهكرده كه تصوير، اثر و صدا با هم هماهنگ باشند.» دامون آذري، بنيانگذار يكي از انتشارات صوتي كشور كتاب صوتي را مكمل كتاب كاغذي ميداند و ميگويد:« كتابهاي صوتي زماني كارايي دارند كه نميتوان از نوع كاغذي آن بهره برد. با اين حال ميتوان كتابهاي صوتي باكيفيت را گوش داد و جايگزين كتابهاي كاغذي كرد. بهطوري كه همان حس و حال تورق كتابهاي كاغذي در ذهن خواننده تداعي شود.
بهكارگيري موسيقي و افكت براي تشديد احساسات موجود در متن كتاب بهكار ميرود. از آنجا كه در جملات ادا شده توسط راوي، احساساتي نظير خشم، عشق و... نهفته، موسيقي و افكتگذاري طوري عمل ميكند كه اين احساسات را تشديد كند. البته به هيچ وجه نبايد در تدوين اثر، بار يا احساسات اضافهاي علاوه بر آنچه در كتاب موجود است به شنونده منتقل شود.»
- كتابهايي كه تن به صوتيشدن نميدهند
كتابهاي صوتي تقريبا 70درصد كتابهاي كاغذي قيمت دارند اين در حالي است كه هزينه توليد كتاب صوتي با حضور گوينده، صدابردار، ضبط در استوديو و مرحله ميكس، 2 تا 3 برابر كتابهاي كاغذي آب ميخورد. به گفته دامون آذري همه كتابها قابليت صوتيشدن ندارند. مثلا كتابهاي پيچيده مثل كتب فلسفه و كتابهاي تخصصي يا علمي كه اطلاعات آنها از طريق جدول و نمودار منتقل ميشود و همينطور كتابهاي حاوي تصاوير گرافيكي، صوتي نميشوند. اگر اين كتابها بهصورت صوتي عرضه شوند مخاطب بهخاطر دشواري در فهم اثر ترجيح ميدهد متن اصلي كتاب را بخرد.
رصد بازار كتاب به انتخاب و گوياكردن كتاب كمك شاياني ميكند. آذري ميگويد: «كتابهايي كه مورد استقبال مخاطب قرار ميگيرند نمونههاي خوبي براي صوتيشدن هستند. اين كتابها بعد از صوتيشدن هم محبوب هستند. در يك انتشارات حرفهاي، فهرست آثار مناسب براي گوياشدن حاوي شاهكارهاي ادبيات و آثار ناشران معتبر است. دريافت اجازه كتبي از ناشر، مولف، مترجم كتاب جزو ضروريات رسيدن به هدف صوتيشدن كتاب است. با وجود همراهي ناشران بنام با صوتيشدن كتاب هنوز هم برخي ناشران با گوياكردن كتاب مخالف هستند و آن را عامل تنبلي مخاطب ميدانند. اما كتاب صوتي، ميزان فروش كتاب كاغذي را پايين نميآورد بلكه به تبليغ مضاعف براي فروش كتاب كاغذي تبديل ميشود.»
- جنون ضروري راوي!
قبل از ضبط اثر در استوديو، يك فرايند طولاني پيش روي راويان است؛ فرايندي كه به گفته سلطانزاده براي طيكردن آن بايد جنون لحظهبهلحظه داشت چون اگر يك هنرمند، جنون را از فعاليت هنرياش كنار بگذارد، قادر بهكاركردن نيست. در سايه همين علاقه جنونآميز است كه مراحل مطالعه، تحليل و بررسي اثر توسط گويندگان انجام ميشود. آنها به اين دقت ميكنند كه هر ديالوگ، انتقال چه پيامي را نشانه رفته. تكتك كلمات با توجه بهمعنايشان توسط راوي ادا ميشوند. اگر ترديدي در مورد تلفظ يككلمه وجود داشته باشد، بررسي در مورد معناي آن كلمه در سايتهاي واژهياب و فرهنگ لغات انجام ميشود. اداي درست كلمات علاوه بر بار معنايي، بهمنظور نويسنده در مورد آن كلمه هم بستگي دارد. در نهايت، همه تلاشها طوري جهت داده ميشوند كه پيام اثر به درستي به مخاطب منتقل شود. آنطور كه راويان كتابهاي صوتي ميگويند گوياكردن كتاب، يك فرايند طاقتفرساست و سازوكار مالي مناسبي هم ندارد. بنابراين اگر شعله علاقه به چنين فعاليتي در وجود راويان كتاب زبانه نكشد، عمر كتابهاي صوتي خيلي زود بهپايان ميرسد.
- و خيال را با اين ترفند، فتح ميكنند
راز تسخيرشدن ذهن شنونده، توسط كتابهاي صوتي چيست؟ آيا كتابها با خوانش گويندگان حرفهاي، شاخ و برگ بيشتري مييابند؟ براي آنكه اثر به دل شنونده بنشيند، رمز و رازي در كار است كه بايد در خوانش كتاب جاري شود. گويندگان كتاب در اين مورد به «ريتم» اثر اشاره ميكنند. آرمان سلطانزاده ميگويد:«ريتم اثر، مهمتر از بقيه موارد در خوانش كتاب است. اجرا بدون آگاهي به ريتم متناسب با اثر، مخاطب حرفهاي را از شنيدن كتاب، گريزان ميكند و مخاطب عام نيز با كتاب گويا ارتباط برقرار نميكند حتي اگر از نظر حرفهاي علت جذبنشدن به آن كتاب صوتي، را بفهمد. بهطور مثال، داستايوفسكي نميتواند كاراكترپردازي نكند. شخصيتها در آثار اين نويسنده، عمق دارند و در اجرا شبيه به نمايش راديويي ميشوند. يك راوي نميتواند كاراكترهاي اين آثار را بهصورت تخت اجرا كند. كاري كه «بزرگ علوي» هم در آثارش انجام داده همين است. بنابراين تخت اجرا كردن كاراكترها در مورد آثار او هم كاربردي ندارد. »
- چطور كتاب صوتي باكيفيت انتخاب كنيم؟
براي انتخاب كتاب صوتي مناسب، بايد معيارهايي را مدنظر قرار داد. دامون آذري به برخي از موارد مهم در تهيه كتابهاي صوتي اشاره ميكند؛ «گوينده كتاب، بايد صدايي متناسب با فضاي اثر داشته باشد و آن را بهصورت حرفهاي اجرا كند. يك راوي بايد بتواند حس و حال موجود در متن را به مخاطب منتقل كند. از اين گذشته، كتابهاي صوتي با كيفيت در مرحله ميكس، به خوبي ويرايش ميشوند. فاصلهها و پاراگرافهاي اثر به درستي تنظيم شده و موسيقي و صوت مناسب، اجراي راوي را تكميل ميكند. البته در گوياكردن تمام كتابها از «افكت» استفاده نميشود. چون بعضي از كتابها قابليت بهكارگيري افكت را ندارند. مثلا كتابهاي فلسفه، تاريخ يا تعدادي از رمانها افكتگذاري نميشوند. علاوه بر اين برخي آثار، با فضاسازي سهبعدي گويا ميشوند. در اين نوع فضاسازي، روش جديدي از ميكس و مسترينگ بهكار گرفته ميشود. به اين ترتيب در زمان پخش صداي استريو از گوشي شنونده، صدا دور سر او ميچرخد.»
- اول بشنويد، بعد تصميم بگيريد
در ميان خريداران اين كتابها اقبال با نوع نمايشي آن است. شايد براي همين است كه رويكرد فعلي صوتيكردن كتاب، حركت به سوي نمايشيشدن است؛ درست نزديك به علاقه و البته آهنگ صداي آرمان سلطانزاده؛ «صوتيكردن رمانهاي پركاراكتري كه ميتوان آنها را به نمايشيشدن نزديك كرد». از آنجا كه كتابهاي صوتي معمولا از طريق وبسايت انتشارات صوتي به فروش ميرسند ميتوان قبل از خريد، سري به صداي «نمونه» اين كتابها زد. به اين ترتيب، مخاطب ميتواند بخشي از كتاب را با خوانش گوينده بشنود و بعد تصميم به خريد بگيرد. علاوه بر اين ميتوان پكيج كتاب صوتي را در فروشگاههاي «شهركتاب» هم جستوجو كرد.
- حكايت «كپيرايت» همچنان باقيست
دامون آذري ميگويد: رعايتنكردن كپيرايت يكي از مشكلات فروش كتابهاي صوتي است
گاهي پيش ميآيد كتابهايي كه براي صوتيكردن آنها بهطور مفصل هزينهشده، براي دانلود بهصورت رايگان، روي وبسايتها قرار ميگيرد. ما بهعنوان توليدكننده كتابهاي صوتي با مشاهده چنين رخدادي به خاطيان تذكر داده و گاهي پيگيري قانوني انجام ميدهيم اما رعايت كپيرايت يك فعاليت فرهنگي است و با فعاليتهاي سلبي قابل حل نيست. در عوض بهتر است نهادهايي مانند صداوسيما جامعه را از اين سرقت ادبي مطلع كرده و براي رعايت كپيرايت به جامعه آگاهي بدهند. خاطرم است در نمايشگاه كتاب امسال با يكي از مخاطبان كتاب صوتي انتشاراتمان مواجه شدم. او به آثار توليد شده توسط ما ابراز علاقه كرد و در پايان حرفهايش با اشتياق گفت: «آنقدر از كتاب صوتي توليد شده توسط شما خوشم آمد كه آن را براي 40نفر از دوستانم كپي كردم و به آنها هديه دادم!» درصورتي كه اين كتاب بايد از ناشر ديجيتال خريداري ميشد. او آگاه نبود كه با اين كار كمكي به يك ناشر ديجيتال نميكند.
نظر شما