سه‌شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۳:۲۴
۰ نفر

همشهری آنلاین: این ژن، مردم این منطقه را در هر رشته‌ای که بروند، قهرمان می‌کند؛ حسن یزدانی در کشتی، فرزان عاشورزاده در تکواندو، بهداد سلیمی و نوشاد عالمیان در پینگ‌پنگ. تا دلتان بخواهد مصداق برای این موضوع هست

مجتبی عابدینی

کافی است وارد سالن شمشیربازی آکادمی ملی المپیک در مجموعه‌ی ورزشی انقلاب شوید تا تصورتان از امکاناتی که قهرمانان ملی باید داشته باشند، فرو بریزد.

یک سالن جمع‌وجور دويست متری و چند کمد رنگ‌و‌رو رفته و چند باکس آب‌معدنی که روی زمین پخش شده‌اند، همه‌ی چیزهایی هستند که بچه‌های تیم‌ملی ایران و در رأس آن‌ها مجتبی عابدینی برای فتح دنیا با شمشیربازی و گرفتن مدال در اختیار دارند.

مجتبی عابدینی در گفت‌وگو با همشهری‌جوان به جای این‌که از پاداش‌نگرفته‌اش در المپیک بگوید و ناراحتی از «هزار وعده‌ی خوبان يكي وفا نکند»‌ ترجیح داد بنشیند روبه‌روی ما و از ژنتیک قهرمانی در همشهری‌هایش بگوید.

  • وقتی درباره‌ی روند صعودی فوتبال یا والیبال ایران حرف می‌زنیم، یک تاریخ و مستنداتی پشت آن وجود دارد. مثلا کارلوس کی‌روش یا خولیو ولاسکو وارد ایران می‌شوند، مدل تمرینات عوض می‌شود و بعد هم نتیجه‌گیری‌ها شروع می‌شود. اما درباره‌ی شمشیربازی هیچ‌کس نمی‌داند چه اتفاقی افتاد که یک‌دفعه شمشیربازهای ایران از تیمی درجه 2 در آسیا به یک قدمی مدال المپیک رسیدند؟

تا قبل از انقلاب معمولا شمشیربازی ایران در مسابقات آسیایی تا سطح مدال برنز بالا می‌‌آمد و شاهد تک‌وتوک مدال‌هایی در این رشته بودیم.

اما بعدتر همین جرقه‌ها هم از بین رفت و ماند درخشش در رده‌های پایه که معمولا هم تحت شرایط خاصی اتفاق می‌افتند (خود من هم در رده‌ی نوجوانان و جوانان آسیا مدال طلا گرفتم). اما داستان استارت موفقیت شمشیربازی از سال 2012 شروع شد.

وقتی سهمیه‌ی المپیک لندن را گرفتيم. ‌شبی که داشتیم با آقای فخری - سرمربی تیم‌ملی- از لندن برمی‌گشتیم، نشستیم و خیلی منطقی همدیگر را توجیه کردیم که «بابا، پتانسیل ما خیلی بالاتر از گرفتن سهمیه است».

خوبی من و آقای فخری هم این است که نزدیک 10سال هم‌تیمی بودیم و الان ایشان سرمربی من است و حرف هم را می‌فهمیم. چندهفته بعد از بازگشت از لندن، چراغ خاموش شمشیربازی را به این‌جا رساندیم.

مشکلات بود، ‌کمبود هم تا دلتان بخواهد بود. اما کاش مصاحبه‌های قبل از المپیک ما را می‌خواندید که گفته بودیم «تا وقتی که مدال نگیریم،‌ هیچ امکاناتی نمی‌خواهیم.

اول باید لیاقت این رشته را ثابت کنیم.» فکر کنم در ریو 2016 ثابت کردیم که لایق امکانات بیشتر هستیم و همه‌ی مردم دیدند در چه شرایطی نتوانستیم مدال بگیریم. ناداوری در برزیل را همه دیدند، اما فقط این را بگویم که ایران تنها کشوری بود که به مقام چهارم رسید و باقی کشورها در تمام اسلحه‌ها مدال برنز مشترک گرفتند.

  • به قول‌وقراري که توی هواپیمای برگشت از لندن داده بودید، رسیدید؟

بله، تورنمنت‌هاي زيادي را بردیم و قهرمان آسیا شدیم. در مسابقات جهانی نگاه‌های اروپایی و قدرت‌های سنتی را به ایران عوض کردیم و امروز به جایی رسیده‌ایم که همه از مدال المپیک می‌گویند.

اصلا می‌دانید بقیه‌ی کشورها برای همین سهمیه‌ی المپیک چقدر جان می‌کنند.

تقریبا از هر300-400ورزشکار حرفه‌ای توی این رشته فقط یک نفر شانس گرفتن سهمیه‌ی المپیک را دارد. الان گرفتن سهمیه برای ایران عادی شده و همه‌ی ما دنبال مدال المپیک هستیم.

شمشیربازی ایران در چهارسال چراغ خاموش هم قهرمان آسیا شد، هم من مدال نقره‌ی جهانی را گرفتم. الان میانگین سنی تیم ملی 24-23سال است و فکر می‌کنم فدراسیون، آقای فخری و بچه‌های تیم‌ملی از سال 2012 کاری کردند که جوانگرایی در تیم اتفاق بیفتد و به دورنمایی که داشتیم،‌ رسیدیم.

  • چندماه پیش هم که ایتالیا را در فینال شکست دادیم و قهرمان جام‌جهانی شمشیربازی شدیم. با این‌که شمشیربازی ما الان روی قله‌ی دنیا ایستاده،‌ اما هنوز هم آن‌طور که باید مردم جذبش نشده‌اند و امکاناتی درخور نتایجش نداشته است؟

به‌ شما قول می‌دهم اگر آن تاریخ و فرهنگی که در ایران پشت شمشیربازی داریم، در هر ورزش دیگری داشتیم خیلی زودتر از این‌ها باید قهرمان بلامنازع دنیا بودیم.

هم در تاریخ و افسانه‌های ایرانی به کرات از پهلوان‌ها و قهرمانانی یاد می‌شود که استادان شمشیربازی هستند، هم در قرآن از هنر شمشیربازی یاد شده است. اما با وجود این‌ها این رشته یکی از محروم‌ترین رشته‌های ورزشی ایران است.

  • عکسی از شما هست که آقای روحانی، رئیس‌جمهور در مراسم بدرقه‌تان مشغول گپ‌وگفت با شماست؟

خوشبختانه بعد از المپیک نگاه‌ها به این رشته عوض شد. وقتی قهرمان جام‌جهانی سنگال شدیم، هم آقای روحانی، رئیس‌جمهور پیام تبریک فرستادند‌، هم وزیر ورزش. نگاه‌ها به این رشته عوض شده، چون خواسته‌ی مردم این است و شک نکنید همیشه خواسته‌ی مردم به هر چیزی اولویت دارد.

  • همین مردم هم بودند که بعد از چهارم شدنتان در المپیک کمپین راه انداختند که پاداش مدال‌‌آوران به شما هم برسد؟ پاداش المپیک پرداخت شد؟

بله، دقیقا همین‌طور است که می‌گویید. در زمان وزیر قبلی که اتفاقی نیفتاد. اما حدود چهار روز پیش آقای سلطانی‌فر به آکادمی ملی المپیک و محل تمرین ما آمدند و با اعضای تیم ملی حرف زدند و همان‌جا قول دادند که پاداش مدال برنز را به من و آقای فخری، سرمربی تیم‌ملی بدهند.

به خود آقای سلطانی‌فر هم گفتم که وزیری به خوش‌اخلاقی و بشاش بودن و اهل تعامل بودن شما ندیده بودیم. واقعا آدم مثبتی هستند.

  • مجتبی عابدینی برای رسیدن به جایی که آیکون و نماد شمشیربازی شود، چه مسیری را طی کرد. کمی هم از سختی‌های مجتبی عابدینی شدن بگو؟

الان که این را می‌گویید برای خودم هم جالب است که حدود 19سال است در این رشته کار می‌کنم. سال 76 فقط 14سالم بود.

ساعت یک می‌رفتم خانه و ناهارم را می‌خوردم و بعد راه می‌افتادم می‌رفتم استادیوم شیرودی و تا ساعت نه شب آن‌جا می‌دویدم و تمرین می‌کردم. حساب شمشیرهایی که توی این سال‌ها شکستم،‌ از دستم در رفته است.

خب،‌ این برای پسری که تازه سوم‌راهنمایی است، سبک‌زندگی جذابی نیست. رفقایم تفریح‌ می‌کردند؛ اصولا توی چهارده-پانزده سالگی پسرها خیلی مسئولیت‌پذیر نیستند.

اما من ول‌کن تمرین نبودم. سال 1379 که مدال طلای نوجوانان آسیا را گرفتم، هم جبران تمام آن پیاده‌روی‌های مسیر خانه تا شیرودی را کرده بودم و هم دیگر یک چیزی توی وجودم افتاده بود که نمی‌توانستم شمشیربازی را رها کنم.

تمرینم بعد از آن مدال تقریبا دوبرابر شد و ذهنم را از شمشیربازی نتوانستم خالی کنم. سال 81 به جوانان آسیا رفتم و نقره گرفتم و سال83 در همان مسابقات جوانان طلا گرفتم و همان سال برنز بزرگسالان آسیا را هم گرفتم.

آن‌هایی که در این شرایط درس خوانده‌اند،‌ می‌دانند چقدر کار سختی است. اما در همان اوضاع فوق‌لیسانس مدیریت‌ورزشی‌ام را گرفتم و الان دانشجوی دکترای همان رشته‌ام.

  • بعد از ازدواج هم همیشه شرایط سخت‌تر می‌شود؟

11سال است که ازدواج کرده‌ام و با همه‌ی مسئولیت‌ها و هزینه‌هایی که درگیرت می‌کند، به آدم محکم‌تری تبديل شدم.

فکر کنید توی این 11سال زندگی مشترک، فقط دو سال‌تحویل را در خانه بوده‌ام. یک دختر پنج سال و هشت‌ماهه هم دارم که شاید سرجمع دوسال کنار «پارمید»، ‌دخترم نبوده‌ام. گفتن این‌ چیزها آسان است، اما تحمل کردنش کار واقعا سختی است؛ حتی گاهی سخت‌تر از مسابقه دادن می‌شود.

  • جدا از فداکاری‌های قهرمان‌های ورزشی برای کشورشان، بخش دیگر زندگی هر قهرمانی این است که نبودن‌هایش را در خانواده با رفاهي كه براي آن‌ها فراهم مي‌كند، جبران کند. وضعیت مالی قراردادهای شمشیربازی این اجازه را به مجتبی عابدینی می‌دهد که خانواده‌اش را تأمین کند؟

متأسفانه هیچ‌وقت تأمین نبوده‌ایم. تازه بعد از المپیک نگاه‌ها به شمشیربازی دارد عوض می‌شود، اما هنوز هم به جایی نرسیده‌ایم که دغدغه‌ی مالی نداشته باشیم.

همیشه به همسرم می‌گویم وضع ما عوض می‌‌شود. الان برای یک فصل قرارداد با باشگاه‌هایی که در لیگ شمشیربازی شرکت می‌کنند، حدود 15-10میلیون تومان به ورزشکارها می‌دهند. آن هم برای یک فصل که حدود هفت ماه طول می‌کشد.

البته دکتر باقرزاده من را به عنوان تنها ورزشکار ملی‌پوشی که متأهل هستم، بیمه‌ي ورزشی فدراسیون هم کرده و حقوق ماهانه‌ای دارم که این هم لطف فدراسیون است.

بچه‌های شمشیربازی توقع بالایی ندارند. همین‌که شرکت‌هایی که باشگاه‌داری می‌کنند، قرارداد را از این وضعیت اسفبار نجات دهند و برسانند به 80-70میلیون تومان، اوضاع شمشیربازی هم بهتر خواهد شد.

  • اوضاع مالی ورزشکاران دیگر کشورها چطور است. آن‌ها معمولا چقدر قرارداد می‌بندند؟

داستان فرانسوی‌ها و ایتالیایی‌ها فرق می‌کند و آن‌ها اصلا دغدغه‌ای به نام مشکلات مالی ندارند. حتی همین رقیب کره‌ای‌ من که شکستش هم داده‌ام، ماهی 25هزار دلار درآمد دارد.

چیزی نزدیک به 100میلیون تومان درآمد ماهانه. اگر قراردادهای باشگاهی ما را به دلار تبدیل کنید، به زور به ماهی 500-400دلار می‌رسد. خودتان تفاوت را ببینید؛ ماهی 25هزار دلار کجا و 400دلار کجا؟!

  • هیچ‌وقت پیشنهاد لژیونر شدن برایت نیامده است؟

چند سال پیش پیشنهادی آمده بود که رد کردم. بعد از آن هم پیشنهادی نبوده است. راستش اولویت اول من مسابقات ملی است. وقتی خوشحالی مردم را بعد از المپیک و محبت‌کردن‌هایشان را دیدم، اولویت اولم شمشیر زدن در تیم‌ملی است و لژیونر شدن تمرکزم را از مسابقات ملی بهم می‌ریزد.

  • این سؤال را به دو دلیل می‌پرسم؛ اول این‌که اصالت‌تان مازندرانی است و دوم این‌که تحصیلات مرتبط در تربیت بدنی دارید و شاید تخصصی‌تر جواب بدهی؟ آن قدیم‌ها همه می‌گفتند مازندران مهد کشتی ایران است، اما الان مازندران مهد ورزش ایران است؛ از کشتی و وزنه‌برداری بگیر تا پینگ‌پنگ و شمشیربازی؟ قضیه‌ی موفقیت مازنی‌ها در ورزش چیست؟

البته من تهران به دنیا آمدم و اصالتم به سوادکوه می‌رسد. مازندران هم کوهستانی است و هم شرجی. این به سیستم تنفسی مردم آن‌جا کمک می‌کند که سوخت‌وساز بالاتری داشته باشند.

از طرف دیگر مردم مازندران قرن‌هاست که به خاطر خاک حاصلخیز منطقه‌شان کشاورزی می‌کنند و این سخت کار کردن در کروموزوم‌های آن‌ها هم نشسته است.

شما اگر به آناتومی مازندرانی‌ها نگاه کنید، کمتر ایرادی می‌توان به آن‌ها گرفت. فکر می‌کنم خیلی از این فاکتورها ژنتیکی است. من یک پسرعمو دارم که کوه را صاف می‌رود بالا.

من این همه تمرین بدنسازی می‌کنم، اما باز هم به او نمی‌رسم. این ژن، مردم این منطقه را در هر رشته‌ای که بروند، قهرمان می‌کند؛ حسن یزدانی در کشتی، فرزان عاشورزاده در تکواندو، بهداد سلیمی و نوشاد عالمیان در پینگ‌پنگ. تا دلتان بخواهد مصداق برای این موضوع هست

منبع:همشهري‌جوان

کد خبر 362060

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha