بعدازظهر يكشنبه اول اسفندماه، مرد جواني سراسيمه با پليس شهرستان ايرانشهر تماس گرفت و از ناپديدشدن همسر 22سالهاش خبر داد. او گفت: از سر كار كه به خانه برگشتم، همسرم در خانه نبود. با تلفن همراهش تماس گرفتم اما جواب نميداد. از همسايهها هم پرسوجو كردم اما كسي او را نديده بود. سابقه نداشت كه همسرم بدون اطلاع من جايي برود و حدس ميزنم كه اتفاق شومي رخ داده است.
بهدنبال اين تماس تيمي از مأموران راهي خانه اين مرد كه مجتمعي مسكوني بود، شدند. مرد جوان نگران بود و مأموران در تحقيق از او متوجه شدند كه همسرش به غير از زن جواني به نام نسترن كه در طبقه پايين آنها زندگي ميكرد با هيچيك از همسايهها رفتوآمد نداشت و بيشتر اوقات كه شوهرش در خانه نبود به خانه اين زن ميرفت. كارآگاهان در ادامه راهي طبقه پايين شدند اما هر چه زنگ زدند كسي در را باز نكرد.
يكي از همسايهها ميگفت كه ساعتي قبل نسترن را ديده كه با عجله در حال خارج شدن از خانه بود و ميگفت كه قصد دارد پس از خريد چمدان از بازار به مسافرت برود. ماجرا مشكوك بهنظر ميرسيد و مأموران منتظر ماندند تا نسترن از بازار برگردد. دقايقي بعد زن جوان به خانه برگشت و پليس را مقابل خود ديد. مأموران از او درباره زن گمشده سؤال كردند اما نسترن كه دستپاچه شده بود، گفت كه خبري از او ندارد.
با اين حال رفتار وي مشكوك بهنظر ميرسيد و به همين دليل مأموران او را به اداره آگاهي منتقل كردند. گفتههاي نسترن درباره تصميمش براي مسافرت و مقصدش ضدونقيض بود و كارآگاهان كه حدس ميزدند كاسهاي زير نيمكاسه است با دستور قضايي راهي خانهاش شدند و به بازرسي آنجا پرداختند. آنها در داخل بالكن سطل زبالهاي پيدا كردند كه داخل آن جسد مثلهشده يك زن بود. خيلي زود معلوم شد كه مقتول كسي نيست جز زن گمشده.
نسترن كه چارهاي جز بيان حقيقت نداشت، گفت: قصد كشتن زن همسايه را نداشتيم. از وقتي شوهرم ناپديد شده من تنها زندگي ميكنم و مشكلات مالي زيادي دارم. از طرفي هر بار كه زن همسايه را ميديدم و چشمم به النگوها و طلاهايش ميافتاد، حسرت ميخوردم. چند روز پيش با دوستم رقيه نقشهام براي سرقت طلاهاي زن همسايه را مطرح كردم. قرار شد مقتول را به بهانهاي به خانهام بكشانم و بعد از آن رقيه به همراه برادرشوهرش كه همدست ما بود، وارد شوند و در نقش سارق، طلاهاي زن همسايه را بدزدند.
زن جوان گفت: چند ساعت قبل، زماني كه شرايط براي اجراي نقشه آماده بود به سراغ مقتول رفتم و او را به خانهام دعوت كردم. او هم مثل روزهاي گذشته پذيرفت و به خانهام آمد. همان لحظه به بهانه خريد از مغازه خانه را ترك كردم و از او خواستم كه همانجا منتظر بماند. از خانه خارج شدم و در را باز گذاشتم تا همدستانم نقشه سرقت را عملي كنند. اما دقايقي بعد وقتي برگشتم، با ناباوري با جسد زن همسايه روبهرو شدم.
رقيه ميگفت زماني كه او و برادرشوهرش قصد سرقت طلاهاي اين زن را داشتهاند وي مقاومت كرده و آنها او را هل دادهاند كه در نهايت سرش به اوپن آشپزخانه خورده و جانش را از دست داده است. بعد از اين ماجرا خواستيم جسد را از خانه خارج كنيم كه موفق نشديم. براي همين آن را مثله كرديم تا در فرصت مناسب بتوانيم به بيرون از خانه ببريم اما پس از آن همدستانم با برداشتن طلاها از خانه خارج شدند و فرار كردند.
من هم تصميم گرفتم با خريد چمدان، جسد را داخل آن جاسازي كنم و به خارج از شهر ببرم كه پس از خريد و هنگام بازگشت به خانه دستگير شدم. سردار رحيمي، رئيس پليس سيستان و بلوچستان با بيان اين خبر گفت: پس از اعترافات زن جوان همدستان او نيز دستگير شدند و به ارتكاب جنايت اعتراف كردند. در ادامه 15ميليون تومان طلاي سرقتي كه متهمان به يك مالخر داده بودند، كشف شد و متهمان راهي زندان شدند.
- معماي تازه
رئيس پليس استان سيستان و بلوچستان ميگويد: راز اين جنايت در حالي فاش شده كه مأموران با معماي ديگري نيز روبهرو شدهاند. نسترن (يكي از متهمان) مدعي است شوهرش از ابتداي امسال به طرز مرموزي ناپديد شده و خبري از او ندارد. حال اينكه احتمال دارد اين مرد ناپديد نشده بلكه قرباني متهمان شده باشد. به همين دليل اين فرضيه نيز در حال پيگيري است تا سرنوشت مرد ناپديدشده مشخص شود.
نظر شما