مانوردادن روي مسائل اجتماعي چندان كهنه نيست و پرداختن از زواياي مختلف به مسائل و مشكلات خانوادهها و جامعه ميتواند مخاطب داشته باشد ولي براي جلب رضايت همين مخاطب هم لازم است چند مولفه در توليد آثار هنري و تلويزيوني بهويژه مجموعهها مورد نظر قرار گيرد. مهمترين مولفه، داشتن داستان يا داستانكهاي پرداختشده و بهروز با مضامين مبتلا به جامعه است كه اين مهم در روزهاي بيقراري مانند سريالهاي مشابه از مسير تكرار آدمها، حرفها و برخوردها ميگذرد. بهعبارتي، آنچه تماشاگر در اين مجموعه ميبيند، حوادث و كشمكشهاي تكراري است.
مورد اساسي ديگر براي ساختن سريالهاي مخاطبپسند، چيدمان استاندارد، جذاب و هنرمندانه عناصر داستاني و ساختار هنري است كه اين مولفه هم در سرتاسر روزهاي بيقراري دچار كاستي است و علت اصلي آن داستانپردازي سطحي، بازيهاي متوسط و كارگرداني تخت و غيرنوآورانه است. ماجرا و حوادث زندگي شخصيتها گرچه غيرقابل باور نيستند اما تصويرسازي جذاب و ديدنياي ندارند. از نواقص كار كاظم معصومي در مقام كارگردان بايد از ضعف شخصيتپردازي و فضاسازيهاي تكراري ياد كرد.
روزهاي بيقراري از سريالهاي توليدشده در مراكز استان است (اينجا مركز اصفهان). اين اتفاق در راستاي تمركززدايي امكانات و تسهيلات تلويزيون است اما 2 اشكال دارد؛ اول تكرار لوكيشنهاي ثابت شهر اصفهان و دوم استفاده از گويش و بخشي از مناسبات تكراري. 2مورد اخير نهتنها به بهبود كيفي سريال كمك نكرده بلكه از عوامل پيگيرنبودن مخاطب است.
روزهاي بيقراري در حد يك مجموعه متوسط رو به پايين خانوادگي اجتماعي صرفا كاركرد پركردن آنتن و سرگرمكردن بخشي اندك از مخاطبان تلويزيون را دارد. گرچه اين سريال گذري هم به همدان دارد اما همين هم در واقع يك حركت مورد پسند سازمان ميراث فرهنگي است و كاربردي در كيفيت بخشيدن و افزايش جذابيت آن ندارد.
- منتقد تلويزيون
نظر شما