سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۶ - ۱۱:۰۶
۰ نفر

سعیدمستغاثی: یکی از مهم‌ترین آسیب‌های کنونی سینمای ایران که شاید بتوان آن را پایه و اساس بحران دیروز و امروز و حتی درصورت عدم برخورد صحیح، آینده این سینما دانست ساختار مغشوش و مغلوط تولیدی آن است.

متأسفانه از همین منظر است که سالانه حدود90‌فیلم (که به‌نظر کارشناسان حدود 80 درصد آنها با ساختار استاندارد سینمایی فاصله انکار ناپذیری دارند) بیرون می‌آید و برخلاف وعده‌های معاونت سینمایی سابق که هر فیلم تولید شده، لزوما برای اکران عمومی در سالن‌های سینما نیست، در نوبت نمایش قرار می‌گیرند!

 متأسفانه چندی پیش برای بسیاری از فیلم‌های مذکور که بنا به اعتراف خود مسئول مربوطه از استانداردهای نمایشی لازم بی‌بهره هستند، طرح نمایش فیلم‌های به‌اصطلاح فرهنگی و مخاطب خاص ارائه شد تا بار دیگر ثروت عمومی ملت در سالن‌های سینما و به جای نمایش آثار استاندارد، در معرض اتلاف قرار گیرد.

اینکه چرا بایستی از سرمایه‌های این ملت، چنین آثار غیرقابل نمایشی ساخته شده و مورد حمایت‌های ریز و درشت دولتی هم قرار گیرند، خود جای سؤال جدی دارد و در مرحله بعد نمایش آنها، یعنی اصرار بر هدر دادن پول و سرمایه عمومی محل شک و تردیدهای بسیاری به‌وجود می‌آورد. (ذکر این نکته ضروری است که برخی از آثار مورد بحث همچون سفره ایرانی یا بیدار شو آرزو به‌رغم ارزش‌های انکار ناپذیر سینمایی به‌دلیل تبانی‌های مافیای توزیع و پخش، فرصت اکران عمومی پیدا نکردند).

به‌نظر می‌آید در مورد برخی دوستان تهیه‌کننده که به حق یا به ناحق، متولی این صنف مهم در سینمای ایران شده اند، ابتدا بایستی هیأتی از کارشناسان سینمایی تشکیل شود و به لحاظ استاندارد، صلاحیت تهیه کنندگی آنها را مورد بررسی قرار دهد. این بررسی مقوله چندان پیچیده‌ای هم نیست. کافیست، کارنامه این دوستان را به لحاظ کیفیت فیلم‌های تولید شده و حتی میزان فروش آنها مورد سنجش قرار دهند و عدد آن را با مقدار سوبسید و وام و هزینه سایر امکاناتی که با نرخ دولتی در اختیارشان قرار گرفته، ارزیابی کنند.

 یا خیلی سهل‌تر می‌توان بند ناف امکانات دولتی را از مؤسسه به‌اصطلاح تهیه و تولید فیلم این آقایان برید، تا ببینیم به قول معروف از این پس چند مرده حلاجند!! از آنها هم بخواهند که لطفا از جملات شعاری استفاده نکنند که فرضا ما از جیب خودمان فیلم ساختیم یا از وام‌های دولتی استفاده نکردیم. چون همین که فعلا از دوربین کرایه‌ای دولتی (با یارانه‌های معلوم) و وسایل صدابرداری و نگاتیو و لابراتوار و سایر امکانات بنیاد فارابی و دیگر مؤسسات وابسته به دولت بهره می‌برند، آنان را وابسته به سرمایه‌های دولتی می‌گرداند.

 بدون تردید حرفه تهیه کنندگی، مهم‌ترین اساس تولید و توزیع فیلم در سینما به شمار می‌آید. حرفه‌ای که درصورت ارائه کار استاندارد، فیلمنامه و کارگردانی و فیلمبرداری و موسیقی و امور فنی استاندارد نیز به سینما عرضه خواهد کرد و اگر با نگاه تخصصی همراه نباشد، لاجرم سایر رشته‌ها را هم همراه خود در وادی بی‌تخصصی و سرهم بندی کردن، غرق می‌کند.

از آنجا که به هرحال مدیریت سینمای ایران تحت هدایت و نظارت دولت قرار دارد، انتظار می‌رفت از سوی مسئولان مربوطه تمهیدات جدی تری برای سامان بخشیدن به این بخش مهم سینمای ایران اندیشیده شود، که انتظار فوق چندان برآورده نشد.

از طرف دیگر این مدیریت اگرچه در تلاش برای متنوع کردن تولیدات سینمای ایران و حمایت از ژانرهای فراموش شده مانند سینمای دفاع مقدس، نتایج نسبتا موفقیت آمیزی داشت که خود را در جشنواره بیست و پنجم فیلم فجر نشان داد اما در غنا بخشیدن به برخی ژانرهای مهم این سینما به‌خصوص سینمای معناگرا چندان کارنامه موفقی نشان نداد. معدود فیلم‌های معناگرای حاضر در جشنواره فیلم فجر، علاوه بر زمینه‌های پر از شعر و شعار، در انتقال معنی و مفهوم خود نیز سردرگم می‌نمودند.

 این درحالی است که سینمای معناگرا یکی از ژانرهایی است که می‌تواند سینمای ایران را در سطح بین‌المللی به‌طور جدی مطرح سازد، اما به این مقوله نیز توجه چندانی مبذول نشد. همچنین است کاستی‌های سینمای اقتباسی از ادبیات، سینمای کودک، کمدی، تاریخی، علمی – تخیلی، وحشت و...به همان سیاق یک دهه اخیر سینمای ایران، باقی ماند و حتی تلاش‌هایی که در سال 82- 1383 ولو در سطوح ابتدایی برای تنوع ژانر اتفاق افتاد، هیچگونه تداومی نیافت.

شاید در این زمینه بیش از هر ارگان و نهادی، می‌توان نگاه‌ها را متوجه بنیاد سینمایی فارابی گرداند که در زمره وظایفش، نوعی هدایت و الگو‌سازی‌ برای سینمای ایران دیده شده و از همین رو چندین سال است به منظور تقویت ژانرهای مختلف در سینمای ایران، کمیته‌های تخصصی مربوطه در این بنیاد تأسیس شده ، کارشناسان متعدد در آن مشغول به کار بوده و بابت مشاوره و کارشناسی شان حقوق و مزایا دریافت کرده و می‌کنند.

اما حاصل این سال‌ها چه بوده است؟ نتیجه ساعت‌ها و روزها و ماه‌ها و سال‌ها فعالیت کمیته‌های فوق الذکر در بنیاد سینمایی فارابی، چند فیلم تولیدی برای سینمای ایران بوده که می‌توان آنها را به‌عنوان آثار استاندارد به مخاطب داخلی و خارجی عرضه کرد؟ چه فیلم‌های معناگرایی، چند اثر برای کودکان (و نه به قول معروف درباره کودکان!!)، چه تعداد فیلم علمی – تخیلی یا تاریخی یا فرهنگی به‌عنوان آیینه فرهنگ و ارزش‌ها و اسطوره‌های این سرزمین، ساخته شده تا در مقابل هجوم خیل فیلم‌های آن سوی آب‌ها ، ما هم حرفی برای گفتن داشته باشیم؟

با کمال تأسف بایستی اذعان داشت که کارنامه بنیاد سینمایی فارابی حداقل در عرصه‌های مذکور چندان قابل دفاع نیست. پس از توفیق فیلم دوئل (که بنا به گفته تهیه‌کنندگان آن از کمترین حمایت‌های بنیاد فارابی و معاونت سینمایی وقت برخوردار شد) بسیاری از مسئولان سینمایی براین نکته واقف شدند که تولیدات استاندارد پرهزینه و عظیم که بتواند در سطوح بین‌المللی، تفکرات و آرمان‌های ما را مطرح کند، محمل‌های مناسبی برای اعتلای این سینما به‌نظر می‌رسند و قرار براین شد که با اختصاص بودجه مناسب و به صورت وام، حداقل 7 طرح به همین صورت تولید شود.

متولی و مجری این طرح‌ها، بنیاد سینمایی فارابی تعیین شد، ولی سؤال اینجاست که از آن ایده‌ها ، چند طرح به مرحله تولید رسید؟ آیا قرار نبود یکی از آن آثار اولین انیمیشن بلند سینمایی ایران باشد که بازارهای جهانی را تسخیر خواهد کرد؟

اقتباس از ادبیات از دیگر مقولاتی بود که همچنان در تولیدات سینمای ایران مغفول باقی ماند و به جز چند جرقه محدود و معدود، هیچ جریانی برای نضج این مقوله برانگیخته نشد، به‌رغم اینکه گفته می‌شود در بنیاد سینمایی فارابی گروهی برای حمایت از این قضیه تشکیل شده و عده‌ای نیز در آن مشغول فعالیت هستند و اقداماتی نیز صورت گرفته ولی حداقل اینکه، نتیجه‌ای از آن رویت نشد. به‌نظر بسیاری از اهالی سینما و فرهنگ، دور افتادگی و جدایی سینمای ایران از گنجینه ارزشمند ادبیات، از آسیب‌های جدی آن بوده و هست.

شاید از همین روست که اوضاع فیلمنامه نویسی در سینمای امروز ما، به روزی می‌افتد که شاهدش هستیم. این ضعف در سال 85 به حدی بود که داوران جشنواره بیست‌وپنجم فیلم فجر، تنها 2 فیلمنامه را شایسته دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه دانستند!

بسیاری از کارشناسان سینمای ایران به درستی بر این باورند که یکی از علل اصلی بحران امروز این سینما، عدم قوت فیلمنامه و تکراری بودن سوژه‌ها و موضوعاتی است که به هیچ‌وجه پرداخت درست روایتی هم ندارند.

شاید لزومی به تکرار نباشد، همه اینها در زمانی اتفاق می‌افتد که سیل فیلم‌های آمریکایی از آن سوی آب‌ها در کمترین زمان به کشور وارد شده و در سطحی وسیع توزیع می‌شود. دیگر حیرت آور نیست که می‌بینیم، قسمت پنجم فیلم هری پاتر تنها با اختلاف 4 روز از زمان اکران عمومی‌اش در آمریکا، در گوشه خیابان‌ها و کوچه‌های شهرهای ما به فروش می‌رسد! و همزمان با سراسر جهان، کتاب هفتمش در کتابفروشی‌های ما هم عرضه شد!! مغازه‌ها و فروشگاه‌های محصولات فرهنگی و خانه‌ها و اتاق‌های ما پر از فیلم‌هایی مثل شرک و دزدان دریای کاراییب و هری پاتر و...است و رسانه ملی مان با افتخار فیلم اسپایدرمن 3 را نشان می‌دهد ولی از اسطوره‌های ملی و دینی مان چه خبر ؟ !

ارگان‌هایی مثل بنیاد فارابی با مسئولیت‌های خاص خود و بودجه‌های کلان در این میانه چه می‌کنند؟ فقط انتظار برای نمایش فیلم‌هایی همچون پرسپولیس و 300 و... و اکتفا نمودن به صدور بیانیه و اعلامیه و خواهش و تمنا از جشنواره‌های خارجی برای عدم نمایش فیلم‌های فوق کافی است ؟

کد خبر 36498

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز