بسته را باز ميكني و كيك را نصف ميكني و ميبيني كه وسط كيك، يك لكه خشك قرمز است. اين همان مرباي خوشرنگي است كه تصوير بسته روي كيك نشان ميداد! الان سخنم بر سر اغراقها و دروغهاي رايج در تبليغ تجاري نيست. حرفهاي بيبنياني مانند: آسايش امروز و آرامش فردا، آينده درخشان و طعم خوشبختي، جواني وطراوت را حس كنيد.
الان سخنم اين است كه هر چيزي اگر در بستهبندي خودش عرضه نشود، دروغ است. مثلا كسي كه صداي خوانندههاي مشهور و پرطرفدار را تقليد ميكند؛ خواننده نيست، بازيگري است كه در تقليد صدا مهارت دارد، اما آنقدر خلاقيت ندارد كه با سبك و شيوه خودش و با حنجره و لحن طبيعي صداي خودش بخواند.
كسي كه بذلهگويي ميكند و بانمك است و ميخندد و ميخنداند؛ طنزپرداز نيست. نه اينكه كارش بيارزش باشد، اما طنزپردازي، اصطلاح خاصي است با معنايي غيراز بذلهگويي و حاضرجوابي و نمكپراني و خنديدن و خنداندن.
كسي كه به جاي نقد و ارزيابي، عصباني ميشود و فحاشي ميكند؛ تحليلگر و منتقد نيست.
هر كلامي كه وزن و قافيه داشت و مقداري «جام و باده و ميكده و من نه منم، نه من منم» داشت، شعر عرفاني نيست.
هر كسي كه صفحاتي چند از اينجا و آنجا كپي كرد و آن صفحات را به هم پيوست و منتشر كرد، تا امتياز اداري بگيرد، مؤلف نيست.
* * *
در اين ميان، وضعيت كساني كه به هر طريق، شوق ديده شدن دارند از همه جالبتر است.
هر جا كه دوربين باشد، هر جا كه خبر مهمي باشد، هر چيزي كه توجه جامعه را جلب كند، آنها را جذب ميكند.
يا همراه موجهاي خبري ميشوند و يا با مخالفت و اعتراض، تلاش ميكنند ديده شوند. اما اين جماعت به اندازه «آقايدوربيني» مشهور، صادق و يكرنگ نيستند كه بگويند مجذوب دوربين و تصويربردارياند. اين جماعت شيفته ديده شدن، اشتياق خود را در بستهبنديهاي دروغين ميپوشانند.
هيچ خبر و رخداد پرمخاطبي نيست كه اينان را بهخود جلب نكند تا عكسي بگيرند و مصاحبهاي كنند و موافقت و مخالفت كنند و جنجال كنند و به هر حيلتي، مطرح باشند و اسمشان بر سر زبانها بيفتد.
- شاعر، طنزپرداز و مدرس دانشگاه
نظر شما