چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶ - ۰۶:۰۰
۰ نفر

با اینکه دسترسی داشتن به اصغر فرهادی در ایران بسیار سخت است و معدود گفت‌وگوهای او به رسانه‌هایی خاص محدود می‌شود اما خوب یا بد، تقریبا تمام رسانه‌های خارج از ایران در یک سال اخیر با تنها فیلمساز ایرانی برنده اسکار گفت‌وگو کرده‌اند.

بيش از يك‌ماه از اهداي اسكار بهترين فيلم خارجي‌زبان به «فروشنده» مي‌گذرد و فرهادي در همين مدت كوتاه در آن سوي آب‌ها با چند خبرنگار و رسانه مصاحبه كرده است. در شرايطي كه خبري تازه از دومين پروژه بين‌المللي خالق «جدايي نادر از سيمين» (پس از «گذشته» كه در فرانسه ساخته شد) در دست نيست و خودش هم براي مدتي طولاني خارج از ايران خواهد بود، آخرين حرف‌هاي او را درباره فروشنده، ماجراهاي چند‌ماه اخير و همكاري‌اش با زوج اسكاري پنه‌لوپه كروز و خاوير باردم در اسپانيا به نقل از امپاير، سينه‌يوروپا و چند رسانه ديگر با هم مرور مي‌كنيم.

  • چطور شد كه به ايده فيلم آخرتان (فروشنده) رسيديد؟

از چند سال پيش يك داستان در ذهن داشتم اما هرگز به مرحله‌اي نرسيده بود كه به فيلم تبديل شود. همين كه فهميدم شخصيت‌هاي اصلي ماجرا قرار است بازيگران تئاتر باشند، به تكه گمشده دست يافتم و به يك ايده جذاب رسيدم؛ بازيگربودن به شما اجازه مي‌دهد خودتان را جاي ديگران بگذاريد و حس همذات‌پنداري تماشاگر را برانگيزيد. شخصيت اصلي فروشنده (عماد با بازي شهاب حسيني) قرار است اين همدردي را احساس كند اما با كسي مواجه مي‌شود كه خودش درصدد جلب ترحم است.

  • پس به‌نظر مي‌رسد ايده اصلي تقابل همدردي با انتقام باشد؟

همدردي موضوع مشترك تمام فيلم‌هاي من است اما ماجراهاي جانبي همراه با ميل و علاقه مخاطبان باعث مي‌شود برخي مضامين پررنگ‌تر به‌نظر برسند. شايد گروهي از مردم آن را به معني انتقام بگيرند و ديگران حريم خصوصي، اهانت يا حتي تحقير. «مرگ دستفروش» آرتور ميلر مانند آينه‌اي بود در مقابل داستاني كه من نوشته بودم.

  • حالا در اين مورد خاص چرا مرگ دستفروش؟

با خودم فكر كردم كه مي‌بايست در مركز داستان يك نمايشنامه داشته باشم. به همين‌خاطر رفتم سراغ تمام نمايشنامه‌هايي كه در عمرم خوانده بودم. وقتي به مرگ دستفروش رسيدم، آن را شبيه آينه‌اي برابر داستان خودم ديدم. همزمان چند مضمون مكمل هم داشتيم مثل تحقير؛ ما در نمايشنامه ميلر شخصيتي را مي‌بينيم كه زير فشار تحقير جامعه خرد مي‌شود. در داستان من، ما مردي داريم كه وارد خانه مي‌شود و او كسي نيست جز نسخه ايراني ويلي لومن يا همان قهرمان مرگ دستفروش. رابطه‌اي كه او با همسرش دارد بسيار شبيه رابطه ويلي و لينداست.

  • معمولا با بازيگران تمرين مي‌كنيد؟

از آنجا كه خودم تربيت‌شده تئاتر هستم، اهميتي فراوان براي تمرين قائلم. هر چند همه‌‌چيز بستگي دارد به نوع فيلمي كه قرار است بسازيم و تركيب بازيگران. براي مثال، درباره همين فيلم فروشنده، ما 3‌ماه تمرين سنگين با حسيني داشتيم تا به دركي كامل از شخصيت برسد. اينجا هم تابع شرايط است؛ نوع كاري كه من با حسيني مي‌كنم، حتي شبيه تمرين با ديگر بازيگران نيست. صرفا نوعي كار است نه تمرين صحنه‌هاي خاص فيلم.

  • اصلا چه شد كه از همان ابتدا از تئاتر آمديد به سمت سينما؟

من عاشق تئاتر هستم و چنان در آن احساس راحتي مي‌كنم كه اصلا فكر نمي‌كردم روزي بيايم سراغ فيلم و سينما؛ چه برسد به اينكه در آن ماندگار هم بشوم! تئاتر را از دوره دانشگاه آغاز كردم و بعد براي نوشتن نمايشنامه‌هاي راديويي دعوت شدم. كارم به قدري موفق بود كه شروع كردم به نوشتن سريال براي تلويزيون. از همانجا بود كه تهيه‌كننده‌ها مي‌آمدند سراغم و مي‌گفتند مضامين داستان‌هايم بسيار مناسب سينماست. از اين رو، من واقعا به صنعت سينما كشانده شدم!

  • بيشترين تأثير را در كارگرداني از چه كساني گرفته‌ايد؟

پيش از ورود به عرصه تئاتر، در دوران مدرسه فيلم‌هاي كوتاه مي‌ساختم. به همين دليل، در بخش‌هاي مختلف زندگي ارتباطي قوي با سينما داشتم و كلي فيلم مي‌ديدم. در يك مقطع خاص شيفته نئورئاليسم ايتاليايي شدم و تحت‌تأثير فيلم‌هاي ويتوريو دسيكا و فدريكو فليني بودم. احساس مي‌كردم اين همان سينمايي است كه مي‌توانم آن را درك كنم. بعدها به يك كشف تازه رسيدم كه سينماي ژاپن بود. واقعا شيفته «راشومون» آكي‌را كوروساوا و «داستان توكيو» ياسوجيرو اوزو بودم. شخصيتي هم كه حتي از همان دوران كودكي معنايي عميق براي من داشت، چارلي چاپلين بود كه فيلم‌هايش را خيلي دوست داشتم.

  • عاشق چه چيز چاپلين بوديد؟

تنهايي و درد و رنج او. گرچه قرار بود بامزه باشد و باعث مي‌شد ما بخنديم اما رنج‌هايش را هميشه همراه خودم داشتم.

  • بردن اسكار براي جدايي چه معنايي براي شما داشت؟

راستش چيزي را در زندگي شخصي و حرفه‌اي من عوض نكرد اما تأثيري عميق بر رابطه ميان من و مخاطبانم گذاشت. احساس كردم مخاطباني گسترده‌تر در داخل ايران و خارج از مرزها دارم و خيلي‌ها فيلم‌هاي مرا مي‌بينند.

  • پروژه بعدي شما يك فيلم به زبان اسپانيايي خواهد بود. درباره آن‌چه چيزي داريد براي ما بگوييد؟

يك محصول فرانسوي اسپانيايي است كه دارم روي فيلمنامه‌اش كار مي‌كنم و اميدوارم تا پيش از آغاز كار در تابستان آينده، نگارش متن به پايان برسد. تا زمان كليد خوردن پروژه، اين همه‌‌چيزي است كه مي‌توانم درباره آن بگويم.

  • آيا اسپانيا را براي فرار از مميزي‌هاي احتمالي انتخاب كرده‌ايد؟

هرگز پيش از نوشتن فيلمنامه درباره محل فيلمبرداري تصميم نمي‌گيرم. اين داستاني است كه مدت‌ها ذهن من را مشغول كرده بود و قرار است ماجراهاي آن در اسپانيا روايت شود.

  • و قرار است با زوج كروز و باردم همكاري كنيد!

بي‌صبرانه منتظر آغاز كار هستم. آنها را بازيگراني درجه‌يك و البته انسان‌هايي بسيار دوست‌داشتني مي‌دانم و معتقدم كار كردن با اين 2چهره، فوق‌العاده خواهد بود. رابطه ما بسيار دوستانه، خوب و راحت است و همه‌مان فيلمنامه را دوست داريم. از اين رو، خيلي ساده براي كاركردن روي آن به نتيجه رسيديم.

  • همكاري با پدرو آلمودووار چطور پيش آمد؟

پروژه را از همان ابتدا با تهيه‌كننده هميشگي‌ام الكساندر ماله‌گي و شركت فرانسوي ممنتو آغاز كرديم اما از آنجا كه قرار بود داستان در اسپانيا روايت شود، شركت دنبال يك تهيه‌كننده مشترك بود. نخستين نامي كه به ذهن همه ما رسيد، پدرو و شركت فيلمسازي او ال‌دسيو بود. نكته اينجاست كه من فيلم‌هاي او را دوست دارم. ضمن اينكه شركت آلمودووارها معتبرترين و حرفه‌اي‌ترين تهيه‌كننده سينما در اسپانياست و اين را مي‌توان در فيلم‌هاي پيشين آنها ديد.

  • آيا ممكن است در پروژه‌هاي آينده‌تان سراغ اوضاع سياسي جهان هم برويد؟ نمي‌خواهيد يك پيام خاص سياسي به دنيا بفرستيد؟

مطمئنم كه در زندگي‌ام سراغ 2چيز نمي‌روم؛ يكي ساختن فيلم‌هاي سياسي است. اصلا دوست ندارم دنيا را از دريچه تنگ سياست ببينم و دوست دارم بيشتر با جامعه و مردم سر و كار داشته باشم تا سياست. دومين چيزي كه هرگز شما از من نخواهيد ديد، فرستادن پيام به واسطه فيلم و سينماست. فيلم‌هاي ما به جاي ارائه پاسخ و راه‌حل، بايد سؤال بپرسند.

  • تجربه بردن دومين اسكار را پس از پشت سر گذاشتن اين همه ماجرا چطور توصيف مي‌كنيد؟

من يك مرتبه اين مسير را با جدايي رفته بودم اما اين بار ماجرا كمي متفاوت بود. فيلم يك پخش‌كننده ديگر داشت و موقعيت‌هايي كه براي تبليغ آن به آمريكا سفر كردم، به اندازه گذشته نبود. هر چند خيلي‌ها فروشنده را مي‌شناختند و عده‌اي هم آن را ديده بودند. به همين دليل واقعا نياز نبود كه شخصا براي معرفي‌كردن آن به آمريكا بروم. هدف اوليه‌ام اين بود كه در مراسم اهداي جوايز اسكار شركت كنم اما با صادرشدن فرمان اجرايي دونالد ترامپ، تصميم گرفتم در خانه بمانم و مراسم را آنلاين پيگيري كنم.

  • سال 2016 ما هنرمنداني بزرگ را از دست داديم كه دردناك‌ترين آنها درگذشت عباس كيارستمي بود؛ يكي از بزرگ‌ترين سينماگران امروز جهان. مي‌توانيد در چند جمله به ما بگوييد او براي شما چه معنايي داشت؟

اين تلخ‌ترين اتفاقي بود كه سال گذشته افتاد، چرا كه كيارستمي يگانه و بي‌همتا بود و كسي مثل او نبود. كسي مثل او نيست. خيلي‌ها تلاش كردند مثل كيارستمي باشند يا از او تقليد كنند اما چون شخصيتي متفاوت با كيارستمي داشتند، فيلم‌هايي كه ساختند شبيه فيلم‌هاي او نشد. چند هفته پيش از مرگ او، براي آخرين‌بار كيارستمي را ملاقات كردم. روي تخت در خانه خودش دراز كشيده بود و وقتي با خانمي از دوستان او وارد اتاق شديم، نخستين چيزي كه گفت، خطاب به آن خانم و اين جمله بود: «چقدر گل‌هاي روي روسري شما زيباست.» من تقريبا يك ساعت با آن خانم براي رسيدن به خانه كيارستمي در راه بودم و متوجه اين نكته نشدم. كيارستمي هميشه از زاويه‌اي متفاوت به دنيا نگاه مي‌كرد و ياد گرفته بود در اين جهان زيبايي‌ها را ببيند. به زندگي بسيار احترام مي‌گذاشت و آن را هميشه ستايش مي‌كرد اما متأسفانه زندگي او را چنان‌كه شايسته‌اش بود، ستايش نكرد.

  • آمريكا به‌نظر كشوري آزاد مي‌رسد، با اين حال سخت مي‌توان در آن فيلم‌هاي هنري مثل فيلم شما پيدا كرد كه با استقبال مردم هم مواجه شود. فيلم ساختن در آمريكا براي شما آسان‌تر است يا ايران؟

از آنجا كه توليد فيلم در ايران نياز به تدارك گسترده و هزينه زياد ندارد، فيلمسازي را در آنجا بسيار آسان‌تر مي‌دانم. در مقايسه با دنياي بيرون از ايران، برخي چيزها ساده‌تر به‌نظر مي‌رسد و برخي ديگر مشكل‌تر. براي مثال، من مي‌توانم بهترين نيروهاي مورد نياز پروژه‌ام را براي همكاري در گروه توليد پيدا كنم و با وجود تمام سختي‌ها، همچنان فيلم ساختن در ايران را ترجيح مي‌دهم.

  • اصلا به اجراي تئاتر در آمريكا فكر كرده‌ايد؟

راستش در اين فكر بودم كه اگر يك روز بخواهم در آمريكا كار كنم، يك نمايش روي صحنه ببرم. وقتي داشتيم صحنه‌هاي مربوط به نمايش مرگ دستفروش را تمرين مي‌كرديم، بازيگران و عوامل معتقد بودند ما بايد آن را براي اجرا در آمريكا آماده كنيم. اگر بخواهم در آينده چنين كاري بكنم، يك روايت و نسخه امروزي از مرگ دستفروش خواهد بود نه چيزي كه در فيلم مي‌بينيد.

کد خبر 366088

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha