اسعديان اشراف كامل به سينما دارد و در كارنامهاش فيلمهاي محترمي چون «طلا و مس»، «بوسيدن روي ماه» و... به چشم ميخورد؛ آثاري اخلاقمدارانه كه نگاهي به مضامين خاص داشتهاند اما در «يك روز بخصوص» اين امر معكوس شده و ارزشهاي اخلاقي، مهرباني و اشارههايي كه به شخصيت روزنامهنگار ميشود، به آن درجه از پذيرش واقعي نزد مخاطب نميرسد و منطق پيدا نميكند.
بهنظر ميرسد مشكل اصلي يك روز بخصوص فيلمنامه است؛ متني كه قرار بوده اجتماعي باشد اما به يك فيلمنامه شبهاجتماعي تبديل شده و اين يك مسئله خودساخته بهنظر ميرسد. فيلمنامه يك روز بخصوص اجتماعي نيست و اين، معضل بزرگ بخشي مهم از فيلمهايي بود كه در جشنواره سيوپنجم حضور داشتند؛ آثاري كه در نگاه اول بهنظر ميرسيد اجتماعي هستند اما مسائل اجتماعي را مطرح نميكردند و يك روز بخصوص مصداق عيني آن است.
در خلال زدوبندهاي دلالي در بيمارستان براي دريافت نوبت پيوند قلب، قرار است ارزشهاي اخلاقي بيدار شود اما اين موقعيت در فيلم در خود پيچيده ميشود و نتيجه مطلوب نيست. فيلم منطق روايي ندارد و اين، مشكل برخي فيلمهاي شبهاجتماعي سينماي ماست. در طلا و مس ما شاهد يك نتيجه اخلاقمدارانه هستيم اما در فيلم تازه اسعديان اين موضوع ديده نميشود و معتقدم اين هشداري بهخود فيلمساز است. اكثر فيلمسازان ما اين مشكل را دارند. فيلم اجتماعي از جوشش نهاني فيلمساز بيرون ميآيد اما اين جوشش در يك روز بخصوص ديده نميشود.
اسعديان توان و قدرتي بالا در سينما دارد اما فيلم اخير او يك سفارش بهخود است نه آنكه جامعه سفارشي به فيلمساز داده باشد. در يك روزبخصوص بازيگران مدام در نقشهايشان تكرار ميشوند و بازي مصطفي زماني و فرهاد اصلاني تكراري است. آدمي فرهيخته و سينماشناس چون اسعديان نبايد در جريان عادي سينما غرق شود و بهنظرم فيلمساز ما در اين جريان غرق شده است.
- نويسنده و منتقد
نظر شما