این تجربه که نتایج آن به هیچ عنوان قابل پیشبینی نبود، برای مدیریت موسیقی کشور و همینطور هنرمندان استانها حاوی درسهای آموزندهای بود تا با نگاهی واقع بینانهتر در مسیر توسعه موسیقی ایران گام بردارند.
شبهای موسیقی ایران که برای نخستین بار در تهران تجربه میشد صرفنظر از آمار شرکتکنندهها و بازدیدکنندهها، نگاهها و افقهای جدیدی ر اپیش روی فعالان موسیقی گشود. برخی از استانها که به موسیقی پروری شهره بودند، در این شبها کمفروغ ظاهر شدند و در نقطه مقابل، استانهایی که هیچ انتظار نمیرفت، اساساً چیزی به نام موسیقی داشته باشند، خیلی باشکوه آمدند و هنرنمایی کردند.
همچنین مسئله نخبه پروری پایتخت در حوزه موسیقی که به سبب تمرکز گرایی شدید کشور، به مانند یک اصل میمانست، با حضور ستارههای درخشانی از شهرستانها در صحنه تالار وحدت با تردید روبهرو شد. دست کم برای مدیریت موسیقی کشور مسجل شد که موسیقی فقط تهران نیست و در گوشه و کنار این سرزمین پهناور بهرغم کاستیهای فراوان استعدادهای قابل توجهی نهفته است.
استانهایی مانند خراسان شمالی، سیستان و بلوچستان و تا حدی خراسان رضوی و کهگیلویه و بویر احمد با تکیه تمام بر موسیقی بومی منطقه خود آمده بودند و حضورشان درخشش خوبی داشت. برخی دیگر از استانها موسیقی بومی خود را در قالبهای نوین ارکستری به نمایش گذاشتند که در این میان لرستان و بوشهر جزو برترینها بودند و پس از آن میتوان از کرمان، هرمزگان، گلستان، خراسان جنوبی نام برد که در کنار انواع بومی خود، جلوههایی از موسیقی دستگاهی و کلاسیک هم به همراه داشتند.
آذربایجان شرقی و غربی نیز با توجه به پشتوانه موسیقی آذری کلاسیک شان، در حد خوبی توانستند ظاهر شوند.
حضور خیلی از استانها همچون خوزستان، گیلان، زنجان، ایلام، همدان، مازندران، چهارمحال و بختیاری، فارس و تهران خیلی معمولی بود.
کرمانشاه و کردستان بهعنوان 2 استان موسیقی خیز کشور نتوانستند، اعتبار پیشین خود را به نمایش بگذارند و از اصفهان هم با وجود آنکه برنامه خوبی به تهران آورده بود، انتظار بیشتری میرفت.
2 استان مرکزی و سمنان فراتر از آنچه تصور میشد ظاهر شدند و در معرفی چهرههای جوان نقش درجه اولی داشتند. اما چیزی که باعث حیرت علاقه مندان موسیقی شد، حضور مقتدرانه 2 استان قم و قزوین در این شبه جشنواره بود.
بر مصداق مثل فلفل نبین چه ریزه، هنرمندان این 2 استان کوچک چنان ظاهر شدند که گویا از پایتخت نشینان جلوترند. شاید نزدیکی به تهران در این نقطه قوت مؤثر بوده باشد ولی در هر حال تنوع و کیفیت گروههای اعزامی آنها بسیار جالب و قابل تقدیر بود. در عوض 2 استان یزد و اردبیل بسیار ضعیف آمدند و رفتند که اگر نمیآمدند شاید بهتر میبود.
اما برگزاری30 شب موسیقی استانها در تالار وحدت خالی از حرف و حدیث نبود. غالب هنرمندان شهرستانی از یک سو ممنون بودند که چنین برنامهای به آنها اختصاص یافته و از سویی دیگر گله مند ضعف مدیریت استانی و کشوری بودند. سعید ارسلانی هنرمند جوان از ارومیه که لیسانس نوازندگی تار آذری خود را به تازگی از کنسرواتوار باکو دریافت کرده، لب به شکایت میگشاید و میگوید اعلان رسمی برای حضور در تهران شفاف نبود بهطوری که خود من بهطور اتفاقی برگ فراخوان را در اداره ارشاد ارومیه روی میز دیدم و نهایتاً به اتفاق کاروان هنری استان به تهران آمدم.
ولی معتقدم این افراد نمایندگان موسیقی استان آذربایجان غربی نبودند، حتی خود من! انجمن موسیقی نباید به استانها اختیار تام میداد تا سلیقهای عمل کنند. وی در ادامه درددلهای خود میافزاید نظیر این برنامه را6 سال پیش در شیراز شاهد بودم که از استان فارس یک هیأت ژوری به همه نقاط کشور سفر کرده و بهترین گروهها را برای حضور در شیراز فراخوانده بودند.
وحید رادفر، نوازنده تنبور و سرپرست گروه مفتون از استان همدان نیز فرصت کم برای هماهنگی و آشنایی هنرمندان شهرستانی به تالار وحدت را نقطه ضعف دیگری عنوان میکند و میگوید برنامه موسیقی استان ما با نیم ساعت فاصله از یک تئاتر به روی صحنه میرود و هیچ فرصتی برای تنظیم میکروفونها و سامانه صوتی نداشتیم.
در نتیجه کیفیت اجرا لطمه دید و از آنجا که هنر ما در صدابرداری خوب جلوه میکند، آنچنان که هست نتوانستیم برنامه خود را اجرا کنیم.
ایرج رحمانپور، عضو گروه زاگرس خرم آباد هم که در حال حاضر شاخصترین خواننده منطقه خود محسوب میشود، از زاویه دیگری شبهای موسیقی ایران را مورد نقد قرار میدهد.
او ضمن ارج نهادن به موسیقی شهرستانها از سوی انجمن موسیقی ایران، میگوید ما در تمام کنسرتهای خارج از تهران وقتی از ضعف صدا برداری گله میکردیم، پاسخ میدادند مگر اینجا تالار وحدت است!؟ یعنی تالار وحدت از نظر کیفیت صدابرداری برایشان معیار بود.
ال خود ما به این تالار آمدیم و کنسرت دادیم و دیدیم که خبری نیست. حتی اجازه ندادند ما نظرات خود را لحاظ کنیم.
تصور من این است که یک گروه محلی خیلی دست کم گرفتهمیشود و احیاناً اعتقادی ندارند که گروههای محلی هم مانند گروههای شهری دغدغه صدابرداری دارند! اما حسنادیب، نوازنده کمانچه و خواننده گروه موسیقی قومس از سمنان که معاونت هنری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان خود را هم بر عهده دارد، بیش از آنکه انتقاد کند، سپاسگزار است و حضور گروههای موسیقی سمنان در تهران را فرصتی ارزشمند میداند و از مدیران موسیقی کشور نهایت سپاس را دارد.
وی در عین حال نقد محتاطانه خود را چنین ابراز میدارد برنامهها خیلی متراکم بود. ما7 گروه را با خود به تهران آورده بودیم که میبایست در 2 ساعت برنامه خود را اجرا کنند ولی وقت به اندازه کافی نبود.
بیتوجهی به وضعیت رفاهی نوازندگان شهرستانها نیز از جمله انتقادهایی است که احمد توحدی رئیس انجمن موسیقی بندرعباس وارد میداند و میگوید هنرمندان ما مسیر بندرعباس تهران را با قطار آمدند و همان روز به صحنه رفتند که با توجه به خستگی ایشان، انتظار اجرای برنامهای خوب را نداشتیم.
گر چه آنها سنگ تمام گذاشتند. درست آن بود که یکی دو روز پیش از اجرای برنامه این هنرمندان در تهران اسکان یابند و به استراحت بپردازند.
در هر حال برگزاری شبهای موسیقی ایران تجربهای لازم بود تا دست کم برای یک بار صورت بگیرد. این کار با همه محاسن و معایبش یک پیام مهم داشت و آن اینکه موسیقی فقط تهران نیست و احیاناً اگر چنین تصوری در افکار عمومی وجود دارد، با گامهایی هدفمند میتوان به سمتی رفت که همه فرزندان ایران بهطور عادلانه از موسیقی هنری و هویتمند برخوردار باشند.
در عین حال این تجربه به ظاهر کم هزینه پیام دیگری هم داشت و آن اینکه بار دیگر به همین شکل و با همین کیفیت نمیتواند تکرار شود.