شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۰۶:۱۷
۰ نفر

همشهری دو - مرضیه یوسف اقدم: عملیات یا به تعبیر دیگر جنگ روانی سابقه‌ای به اندازه عمر بشر دارد.

رسانه

در تقابل ميان كشورها در جهان كنوني، اين مسئله نه‌تنها اهميت خود را از دست نداده است بلكه به‌دليل تأثير‌گذاري بر روحيه نيروهاي نظامي و مردم كشور مقابل با استفاده از فناوري‌هاي نوين، نقش تعيين‌كننده‌اي را در پيروزي يا شكست هر طرف ايفا مي‌كند اما اينكه ماهيت اين جنگ چيست يا چطور بايد در آن پيروز شد يا شكست نخورد، از سؤال‌هايي است كه ما براي دريافت پاسخ آن سراغ دكتر محمدرضا اخضريان‌كاشاني، عضو هيأت علمي و استاديار علوم سياسي دانشگاه تهران رفته‌ايم. او اعتقاد دارد كه يكي از مهم‌ترين اهداف جنگ رواني به حداقل رساندن هزينه‌هاست اما همين جنگ، هزينه‌هاي ديگري را به بار مي‌آورد كه در ادامه خواهيد خواند.

  • آقا دكتر! ماهيت جنگ رواني چيست؟

جنگ رواني يكي از ابعاد جنگ نرم است كه از نظر بازه زماني، متاخرتر و جديدتر از جنگ‌هايي است كه ما هميشه شاهد آن بوده‌ايم. هدفش هم اين است كه استفاده از سخت‌افزار را در مقابله با يك كشور يا جريان يا يك گروهي كه در مقابل قرار مي‌گيرد به حداقل ممكن برساند و كار را در حيطه نرم‌افزار وارد كند. روش كار جنگ رواني هم اين است كه يك طرف تقابل (مثلا دشمن خارجي يا گروهي رقيب در داخل) با استفاده از ابزارهاي رواني، از داخل جريان مقابل نيروگيري كند تا خود آنها به نوعي با تغيير در ساختار محاسباتي‌شان به سود طرف اول تصميم‌گيري كنند. يك بعد آن نيز اين است كه ساختار محاسباتي جامعه هدف را به‌گونه‌اي تغيير دهد كه در شرايط ادراكي آن جامعه، تغييرات بنياديني ايجاد شود كه به سود جبهه رقيب باشد و تصميماتش را براساس خواست آنها انجام بدهد. اين كليت بحث جنگ رواني است كه عمدتا از طريق ابزارهاي رسانه‌اي يا فضاي مدرني كه هم‌اكنون شكل گرفته بيشتر معنادار مي‌شود. عمليات رواني حتما در بخش‌هايي از جنگ‌هاي مختلفي كه در طول تاريخ شاهد آن بوده‌ايم وجود داشته است. امروزه نيز مي‌بينيم كه اين روش، توسعه بيشتري پيدا كرده و آن هم به‌دليل نقش رسانه‌هاست كه فعال‌تر شده‌اند.

  • لطفا كمي بيشتر درباره مهم‌ترين هدف راه‌اندازي جنگ رواني توضيح دهيد؟

عمليات سخت‌افزاري، هم نيازمند امكانات است، هم نيازمند نيروي فراوان، هم بودجه فراوان، هم برنامه‌ريزي بسيار پيچيده، ضمن آنكه معمولا تلفات سنگيني هم دارد. كار عمليات رواني اين است كه همه اينها را به حداقل ممكن برساند. وقتي شما عمليات رواني انجام مي‌دهيد، به جاي اينكه مثلا خودتان نيرويي به كشور ديگر اعزام كنيد و وارد درگيري شويد، با كمك امكانات خود رقيب، جنگ را به سود خودتان تمام مي‌كنيد و نسبت به هزينه‌هايي كه بايد براي بمب و موشك صرف كنيد، هزينه‌هاي بسيار كمتري را براي مقابله با طرف صرف مي‌كنيد.

ضمن آنكه معمولا نتايج آن ثبات و پايداري بيشتري دارد؛ مثلا در حمله آمريكا به عراق، آمريكايي‌ها از لحاظ سخت‌افزاري مدت كمي را در عراق ماندند اما وقتي عمليات رواني روي يك كشور انجام مي‌شود، براي مدت بسيار طولاني‌تري مي‌توان مردم آن كشور را در اختيار گرفت.

  • بعضي وقت‌ها واژه جنگ نرم را هم مي‌بينيم، اين دو چه تفاوت‌هايي با هم دارند؟

جنگ رواني بخشي از جنگ نرم است؛ عمليات وقتي كه از سخت‌افزار وارد نرم‌افزار مي‌شود، وارد حيطه جنگ نرم مي‌شود. حالا اين جنگ نرم اگر ابزارهايش استفاده از رسانه‌ها باشد، مي‌شود جنگ رسانه‌اي، اگر استفاده از شاخص‌هاي رواني با استفاده از هر ابزاري باشد، طبيعتا از عمليات رواني استفاده مي‌شود. اينها به هم پيوستگي تامي دارند و از هم جدا نيستند.

  • ادوات و ابزارهاي اين جنگ رواني چيست؟

وقتي وارد جنگ نرم مي‌شويم، ابزارها و روش‌هايش متفاوت مي‌شود. يكي از روش‌هايي كه در جنگ نرم استفاده مي‌شود، عمليات رواني است. در اين عمليات رواني مي‌شود از ابزارهاي رسانه‌اي و يا از ارتباطات بين فردي استفاده كرد. اگر جبهه خودي از اين ابزارها استفاده كند، نتايجش به سود جبهه خودي مي‌شود و اگر دشمن استفاده كند، طبيعتا نتايجش منفي مي‌شود. اين به طرف بهره‌گير از اين ابزارها برمي‌گردد كه آن را مثبت تلقي كنيم يا منفي.

اين ادوات در طول تاريخ متفاوت است. در گذشته از كمين‌هاي تقلبي استفاده مي‌كردند يا از جاسوس يا نيروي ستون پنجم كه مثلا شايعه‌اي را ميان جبهه مقابل پخش مي‌كردند. اكنون نيز چنين روش‌هايي هست، فقط تكنيك‌ها و ابزار‌ها مقداري تغيير كرده، يعني متناسب با شرايط زماني و مكاني است. يك زماني فقط از نيروي انساني براي عمليات رواني استفاده مي‌كردند، الان به فراخور امكاناتي كه هست از انواع ماهواره و رسانه‌هاي اجتماعي و انواع تكنيك‌هايي كه خلق شده استفاده مي‌شود.

  • فرق روش‌هاي جنگ رواني گذشته و امروز چيست؟

ماهيت همه اينها يكي است اما برد آنها و اينكه در هر شرايطي كداميك كارآمدتر هستند يا در كدام جبهه، كدام‌شان مورد استفاده بيشتري دارند متفاوت هستند. مثلا ممكن است در كشور ما ابزار تلگرام بيشتر استفاده بشود و در كشور ديگري فيس‌بوك بيشتر كارايي داشته باشد. اين كارآمدي‌ها در زمان‌هاي مختلف و در جامعه‌هاي مختلف متفاوت است اما ماهيت همه آنها اين است كه در جبهه مقابل يك خطاي محاسباتي ايجاد شود و نوع تعبيرها و برداشت‌ها به سود جبهه خودي رقم بخورد. در گذشته طبيعتا روش‌ها خيلي ساده‌تر بود؛ مثلا در زمان امام‌حسين(ع) مي‌گفتند دشمن پشت دروازه‌هاي شهر منتظر است، سايه جنگ بر سر ماست. الان روش‌ها خيلي پيچيده‌تر شده است و از تعابير ديگري براي ايجاد شايعه استفاده مي‌كنند. ايجاد شايعه يكي از روش‌هايي است كه در طول تاريخ خيلي استفاده شده است.

  • در دنياي امروز، معمولا در چه مواقعي از جنگ رواني استفاده مي‌شود؟

هرجا كه منفعتي در ميان باشد؛ مثلا هم‌اكنون در آستانه انتخابات، شاهد اين جنگ رواني هستيم؛ چه در بعد داخلي كه گروه‌هاي مختلف عليه همديگر عمليات رواني انجام مي‌دهند، چه در بعد بين‌المللي كه عليه جمهوري اسلامي كار مي‌كنند. تحليل‌ها، شايعات، تحريفات و آمارسازي‌ها را در رسانه‌ها مي‌بينيم. در سطح كلان، عمليات رواني گفتمان‌سازي‌ است؛ به جامعه ما مفاهيم كلاني آموزش مي‌دهند كه الزاما واقعي نيستند؛ مثلا اينكه مي‌گويند اگر فلان شود ممكن است يك اتفاق ناگوار تاريخي بيفتد. اين قبيل موارد اگر درست تحليل شود، نمونه‌هاي بارزي از جنگ رواني مي‌شوند.

  • مي‌شود چند نمونه از روش‌هاي جنگ رواني كه امروزه مرسوم است را اسم ببريد؟

بهره‌گيري از آمار، از روش‌هايي است كه الان خيلي استفاده مي‌شود؛ يعني به مخاطبان اعداد و رقم‌هايي را مي‌دهند كه خطاي محاسباتي برايشان ايجاد مي‌كنند زيرا مردم شك كمي مي‌كنند كه اين آمار، اصلش ممكن است غلط باشد يا اينكه به نوعي پردازش و ارائه شده كه هدف رقيب را برآورده كند. اين آمار و خطاي ايجادشده ناشي از آن، فرصت برنامه‌ريزي مناسب را براي طراحان آن ايجاد مي‌كند.

يكي از روش‌هاي مرسوم در ايام انتخابات اين است كه ميزان گرايش افراد به فردي خاص را با اعدادي ساختگي درنظرسنجي اعلام مي‌كنند. اين اعداد، يك عامل مؤثر در جهت‌گيري آدم‌هاست زيرا معمولا آدم‌ها تصميم مي‌گيرند كه جزو بازنده‌ها نباشند. لذا وقتي اعلام مي‌شود كه طبق نظرسنجي‌ها فلان فرد، برنده انتخابات است، بخشي از جامعه براي اينكه جزو بازنده‌ها نباشند، خودشان را با فرد برتر همراه مي‌كنند و بدين‌ترتيب، آراي او بالا مي‌رود.

راه ديگر، ايجاد ترس درون جبهه خودي است براي اينكه نتايجي را دربرابر جبهه مقابل به‌دست بياورند. ما در خيلي انتخابات‌هايمان نيز شاهد هستيم كه مردم را مخير كنيم بين بد و بدتر تا مردم نتوانند تصميم منطقي درستي بگيرند.

ترور شخصيتي هم جزو تكنيك‌هاي قديمي است، مثلا مي‌گفتند مگر اميرالمومنين نماز مي‌خواند؟! يعني در اين حد شايعه‌ها جواب داده است.
يك روش مرسوم كه بالاخص اين روزها در فضاي مجازي و شبكه‌هاي اجتماعي كاربرد دارد، استفاده از ابزار تحريف است؛ مثلا يك بزرگي سخني را گفته است، در آن تحريف‌هاي كوچكي ايجاد مي‌كنيم و از آن براي هدف‌هاي ديگري استفاده مي‌كنيم.

  • چگونه مي‌توان فهميد كه در جنگ رواني قرار گرفته‌ايم و چگونه مي‌توانيم پيروز اين ميدان باشيم؟

جامعه بايد سواد رسانه‌اي‌اش را بالا ببرد. اينكه چگونه اين سواد رسانه‌اي ارتقا پيدا مي‌كند، سازوكارهاي مختلفي دارد. متأسفانه ما سازوكارهايي را طراحي نكرده‌ايم كه به ميزان توسعه رسانه‌ها و ارتباطات جمعي، دانش عمومي جامعه هم به نسبت آن بالا برود؛ مثلا امروزه تقريبا از 4سالگي، موبايل در اختيار كودكان است اما تا سال‌ها بعدش حتي يك يادداشت به اين كودكان آموزش داده نمي‌شود كه چگونه به‌درستي از اين رسانه‌ها استفاده كنند.

در حوزه خبر و رسانه و تحليل سياسي هم همينطور است. ما خبر و تحليل را به مخاطب مي‌دهيم، حتي تحليل خوب هم به جامعه مي‌دهيم اما شيوه تحليل كه مهم‌تر از تحليل خوب است به جامعه نمي‌دهيم. بايد به جامعه روش فهم درست و غلط را بگوييم. تا زماني كه اين آموزش نيست، امكان اينكه جامعه بتواند تحليل درستي داشته باشد وجود ندارد. قاعدتا بايد فضايي را در جامعه به‌وجود بياوريم كه مردم بتوانند از همين ابزارهاي تحليلي كه موجود هست بهره‌گرفته و شبكه‌هاي مورد اعتماد ايجاد بكنند. اگر نتوانيم چنين رسانه‌هايي را در اختيار انسان‌ها بگذاريم، ميزان اعتمادپذيري جامعه پايين مي‌آيد.

ما بايد مديريت اعتماد عمومي كنيم. رسانه‌هاي خودمان بايد به‌گونه‌اي طراحي شوند كه بتوانند مديريت اعتماد عمومي كنند. الان سرمايه اجتماعي در عرصه رسانه را خيلي مديريت نمي‌كنيم. اگر اين كارها را درست انجام دهيم، آثار تخريبي رسانه‌هاي عمومي رقيب در جامعه كاهش پيدا مي‌كند. چون اين كار را نمي‌كنيم، يك جامعه باز را توليد مي‌كنيم كه انواع رسانه‌ها با انواع محتويات در آن دخيل مي‌شوند كه ظاهرا كسي هم بر آن سوار نيست، جامعه هم كه از قبل آموزش داده نشده و تحليل‌ها هم كه عقب است. نتيجه اين مي‌شود كه وقتي يك موضوعي جا مي‌افتد در جامعه، تازه مي‌خواهيم پاسخ‌هايي به آن بدهيم كه ديگر اثر‌گذار نيست و رسانه رقيب بخش زيادي از جامعه را گروگان مي‌گيرد. رسانه‌ها وقتي تحليل‌هاي خودشان را غالب مي‌كنند، بخش زيادي از جامعه را گروگان مي‌گيرند.

کد خبر 369041

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha