در ماه اخیر، 3 کتاب آموزش فیلمنامهنویسی با ترجمه عباس اکبری و به همت نشر نیلوفر به بازار آمده؛ «ذن و هنر نگارش فیلمنامه» نوشته ویلیام فروگ، «ساختار اسطورهای در فیلمنامه» نوشته کریستوفر وگلر و «راهنمای نگارش فیلمنامه» از سید فیلد. اینها کتابهای عمیقتر و قابلتأملتر بازار بهحساب میآیند. (نقطة مقابلش کتابهای بازاریای مثل «چگونه در 21 روز فیلمنامه بنویسیم؟» هستند.)
اما این کتابها را باید چطور خواند؟ آیا این کتابها را باید دست گرفت و یک نفس از اول تا آخر خواند؟ آیا پس از خواندن اینها فیلمنامهنویس میشویم؟ در مطلبی که میخوانید ،در مورد نحوه صحیح برخورد با کتابهای آموزش فیلمنامهنویسی حرف زدهایم و اینکه چه انتظاری باید از این کتابها داشت.
قبل از اینکه دست توی جیبتان بکنید و یک کتاب آموزشی فیلمنامهنویسی بخرید، باید با خودتان دودوتا چهارتا کنید؛ اینکه شما واقعا از جان یک کتاب آموزش فیلمنامهنویسی چه میخواهید؟ خیلیها به دلایلی غیر از فیلمنامهنویسشدن سراغ کتابهایی از این دست میروند. به عنوان مثال، شما اگر بخواهید منتقد درست و درمانی بشوید، حتما باید اصول اساسی سینما را بدانید؛ شما باید بدانید که یک فیلمنامه از مرحله ایده و طرح تا نسخهنهایی چه مراحلی را طی میکند؛ باید بدانید که جزئیات داستانی و ساختاری به چه ترتیب در فیلمنامه پیاده میشود تا بتوانید پس از دیدن فیلم، با انجام عملیات «مهندسی معکوس»، ضعفها و قوتهای فیلمنامه را در بیاورید. اگر هم میخواهید مخاطب جدیتر سینما باشید، باز هم بد نیست سری به این کتابها بزنید تا راحتتر بتوانید یک فیلم را رمزگشایی کرده و از آن لذت دوچندان ببرید.
لزومی ندارد فقط به خاطر فیلمنامهنویسشدن مبانی فیلمنامهنویسی را یاد بگیرید. حتی اگر علاقهمند به بازیگری، فیلمبرداری، تدوین و صداگذاری هم باشید اینجور کتابها برایتان مطالب بهدردبخور خواهند داشت؛ مثلا اینکه میفهمید در یک فیلمنامه درست و درمان، سیر تحول یک شخصیت چگونه رخ میدهد (بازیگری) یا اینکه ریتم نماهای یک فیلمنامه کلاسیک با چه ضرباهنگی پیش میرود (تدوین) و حتی اینکه در یک فیلمنامه اصولا فیلمنامهنویس حق دارد باند صوتی یک فیلم را تعیین کند یا خیر (صداگذاری). سینما هنر پیچیدهای است و به یاد داشته باشید که این پیچیدگی از فیلمنامه آغاز میشود. پس اول تکلیفتان را با خودتان روشن کنید؛ از خودتان بپرسید که دقیقا چه انتظاری از یک کتاب آموزش فیلمنامهنویسی دارید. حالا شما اول خط ایستادهاید.
حالا فرض کنید دقیقا میدانید که چه کار میخواهید بکنید؛ بازهم نباید هول کرد. یکی از بزرگترین اشتباههایی که درمورد کتابهای فیلمنامهنویسی بهوجود میآید، این است که بروید دوروبرتان را بیخودی پر کنید از اینجور کتابها. اصلا لازم نیست همه این کتابها را خرید و در آنها غرق شد. این کار فقط خستهتان میکند، امیدتان را از بین میبرد و در نهایت دوباره برتان میگرداند به نقطه آغاز کار.
کارنیکو کردن از پرکردن نیست
پس باید بازهم فکرشدهتر عمل کنید. شما اگر میخواهید فیلمنامهنویس شوید، یکی دو کتاب مشهور و کلاسیک در این رابطه برایتان کفایت میکند. بیشتر اصولی که این کتابها با آب و تاب فراوان راجع به آنها توضیح میدهند، تکراری است؛ یعنی تعدادی اصول ثابت را کتابهای مختلف هرکدام به زبان خودشان میگویند و خواندن چندباره آنها از منابع مختلف، نه تنها هیچ کمکی بهتان نمیکند بلکه فقط شما را از کار اصلی – یعنی نوشتن فیلمنامه– دور میکند.
توصیه ما این است اگر میخواهید فیلمنامهنویسی را از طریق این کتابها یاد بگیرید، یکی یا نهایتا دوتا از نمونههای معتبر و جواب پس داده را بخوانید یا بهتر است بگوییم که خوب بخوانید. البته این دلیل نمیشود که کلا دست از مطالعه بردارید؛ باید متوجه باشید که هیچکدام از این کتابها بهطور کامل درد شما را دوا نمیکنند؛ یعنی بعضی چیزهایی که شما به عنوان فیلمنامهنویس به آنها احتیاج دارید را در خود ندارند؛ مثلا اینکه شما به عنوان فیلمنامهنویس باید فضای داستانی را خوب بشناسید و برای این آشنایی باید تا آنجا که میتوانید قصه و رمان بخوانید. برای فیلمنامهنویسشدن این کار خیلی واجب است حتی واجبتر از خرید یک کتاب آموزشی از سیدفیلد.
انتظار معجزه نداشته باشید
شما باید بدانید که اغلب قریب به اتفاق این کتابها فقط نقشه ابتدایی را در ذهن شما برای نوشتن یک فیلمنامه میسازند؛ باقی کار با شماست. در مطالعه کتابهای آموزشی یک اصل طلایی وجود دارد؛ «هیچوقت از یک کتاب فیلمنامهنویسی انتظار معجزه نداشته باشید».
برای تبدیلشدن به یک فیلمنامهنویس درست و حسابی، تمرین حرف اول و آخر را میزند. باید دست به قلم شوید و بنویسید. حتی توصیه میکنیم که قبل از اینکه دست به این کتابها ببرید، بنویسید. در هر سطح یا کلاسی که هستید، سعی کنید قبل از خواندن حتی یک کلمه از این کتابها، برای دستگرمی یک فیلمنامه کامل برای یک فیلم کوتاه بنویسید؛ با خودتان درگیر شوید، تمام اطلاعاتتان را روی کاغذ بریزید و خودتان را محک بزنید. وقتی که آخرین سطر فیلمنامهتان را نوشتید، کتاب موردنظرتان را باز کنید و بخوانیدش.
تازه آنوقت است که معنی بسیاری از نکات آموزشی آن برایتان روشن میشود. ایرادهای خودتان را برطرف کنید و نقاط قوتتان را پیدا کرده و روی آنها تمرکز کنید. اگر مثلا در یک کتاب فیلمنامهنویسی آمده «یک درام، از مرحله آرامش شروع میشود، بعد به تنش و کشمکش میرسد، قهرمان تنش را برطرف میکند و در نهایت دوباره به آرامش میرسیم»، دقیقا متوجه منظور نویسنده میشوید.
در طول خواندن کتاب هم اصلا دست از تمرین برندارید. اصولا طرز خواندن یک کتاب آموزشی از این دست، اصلا مثل مطالعه یک رمان نیست؛ شما نباید انتظار داشته باشید که یک کتاب آموزشی را به سرعت از ابتدا تا انتها بخوانید، بعدش یک نفس راحت بکشید و یکراست به سمت هالیوود پرواز کنید! بعد از خواندن هر بخش باید مدتها با آموختههایتان تمرین کنید.
فیلمخوانی
غیر از این، سعی کنید مدام فیلم ببینید (مخصوصا فیلمهایی را که در خود این کتابها مثال میزنند). تکنیکهای فیلمنامهنویسی را چک کنید و اینبار بدون اینکه درگیر یک فیلم شوید، سعی کنید حواستان را بیشتر به تکنیکهای آن بدهید و آنها را با کار خودتان مقایسه کنید.
خواندن یک کتاب آموزش فیلمنامهنویسی باید آهسته و پیوسته صورت گیرد. اگر حتی فقط یک کتاب فیلمنامهنویسی را با این روش بخوانید، قطعا دیگر نیازی به خواندن بقیه آنها نخواهید داشت. مثلا فیلمنامهای نوشتهاید و احساس میکنید یکی از شخصیتهایش تخت از آب درآمده یا اصطلاحا میلنگد.
حالا میتوانید به یکی از این کتابها رجوع کنید و فصلی را در آن پیدا کنید که راجع به رفع این مشکل در آن صحبت شده است. بنابراین نیازی نیست که از اول تا آخر کتاب را بخوانید.
خوشبختانه اغلب این کتابها هم همینطوری نوشته شدهاند. فهرست ابتدای این کتابها و حتی عنوان آنها میتواند به شدت به شما کمک کند؛ اینکه بعد از فهمیدن مشکل فیلمنامهتان به سرعت به یکی از آنها مراجعه کنید، مشکلتان را حل کرده و بعد با خیال راحت باقی فیلمنامهتان را بنویسید.
پس در استفاده از کتابهای آموزش فیلمنامهنوسی بازهم یک قانون طلایی دیگر وجود دارد؛ «خواندن یک کتاب آموزش فیلمنامهنویسی بدون استفاده از قلم و کاغذ، مفت هم نمیارزد».
با آخرین فرمولهایش
سید فیلد به عنوان شمایل آموزش فیلمنامهنویسی در دنیا شناخته شده و نزدیک 3 دهه است که مشخصاً در زمینه فیلمنامه و فیلمنامهنویسی تدریس میکند . فیلد کارش را به صورت حرفهای از سال 1964 با تهیهکنندگی و نوشتن چند اپیزود تلویزیونی شروع کرد، اما از اوایل دهه 70 به این طرف بیشتر وقتش را صرف کار تئوریک کرده و سعی میکند برای نوشتن یا تحلیل فیلمنامه فرمولهایی دقیق و قابل فهم ارائه بدهد. این را از عنوان کتابهایش هم میشود فهمید.
مثلاً سال 2003 هفتمین و فعلاً آخرین کتابش را با عنوان «راهنمای نهایی [یا قطعی] فیلمنامهنویسی» منتشر کرد. دو کتاب اول او در ایران با عنوان «چگونه فیلمنامه بنویسیم؟» و «راهنمای فیلمنامهنویس» ترجمه شده و جزو کتابهای پرفروش هم هستند.
نظرات تا حدودی ریاضیوار فیلد تبدیل به رموز تضمین موفقیت فیلمنامهنویسان جوان و تهیهکنندگان هالیوود شده است و دقیقاً به همین خاطر، هم محبوب است و هم مغضوب. موافقان معتقدند که سبک او در درامپردازی نقطه شروع مناسبی برای تازهکارها و تکیهگاه مطمئنی برای حرفهایهاست و مخالفان هم فرمولهای فیلد را برای خلاقیت در روایت و کشف شیوههای جدید روایی کشنده میدانند.
5 کتاب برتر آموزش فیلمنامه
1 داستان رابرت مککی / نشر هرمس
از بهترینکتابهای آموزش فیلمنامهنویسی که تابهحال ترجمه شده. اثر بدیع رابرت مککی، قبل از هر چیزی کتابی است درباره دنیای داستان و لذت داستانگویی. او سعی میکند بدون هیچگونه تعصبی اصول ابتدایی و به تدریج پیشرفته فیلمنامهنویسی را با روشی منحصربهفرد آموزش دهد.
سیستم آموزشی کتاب به طرز خوشایندی سیال است. در هر فصل، مککی با مثالهای متعدد و تفسیرهای کاملا منطقی، ما را با یک مفهوم اساسی در فیلمنامهنویسی آشنا میکند و بعد از اینکه خواننده را حسابی شیرفهم کرد، برای این تکنیک اسم میگذارد و هیچ تاکید خاصی هم روی آن ندارد که مثلا اگر این تکنیک را به کار نبرید، فیلمنامهتان چنین و چنان میشود.
در سبک نگارش «داستان»، تمرین جایگاهی اساسی دارد. کتاب را اساسا باید با حاشیهنویسی و تکرار و تمرین مطالعه کرد. «داستان» کتابی است که باید بسیار با دقت خوانده شود؛ یک فایل زیپ شده از دنیای عظیم فیلمنامهنویسی که اگر بیاحتیاط و سریع بخوانیدش، ممکن است رودل کنید.
2 کتابهای سیدفیلد / نشر نیلوفر
زبان کتابهای سید فیلد ساده و روان است. فیلد سعی میکند به طور کاملا طبقهبندیشدهای اصول فیلمنامهنویسی را به ما آموزش دهد. ضعف عمده کتابهای او پایبندی بیش از حد او به کلیشههای هالیوودی است. ما اصلا آن آزادی عملی که مثلا کتاب «داستان» برای یک فیلمنامهنویس قائل است را در کتابهای سید فیلد نمیبینیم؛ اما با این حال، این کتاب بهترین مرجع ممکن برای یادگیری کلیشههای مرسوم سینمایی است. مطمئن باشید اگر کتابهای سید فیلد را بخوانید و خودتان هم دست به قلم شوید ،کم کم میتوانید یک فیلمنامه چفت و بستدار بنویسید.
3 نوشتن برای سینما / انتشارات بنیاد فارابی
«نوشتن برای سینما» مجموعه مقالاتی است که جمعی از بهترین اساتید فیلمنامهنویسی آنها را نوشتهاند. این کتاب از مناظر متنوع، اصول فیلمنامهنویسی را توضیح میدهد. در حقیقت این کتابی است که گهگاه باید به آن رجوع کرد؛ یعنی اینطور نیست که از ابتدا تا انتها آن را بخوانید و کیف کنید؛ شما وقتی اولین سطور فیلمنامهتان را نوشتید و درست وقتی که به اولین مشکل برخوردید، مطمئنا یکی از بهترین نسخههای ممکن برای برطرفکردن اشکال فیلمنامهتان همین کتاب است. پس اگر این کتاب را خریدید و دیدید دارد توی کتابخانهتان خاک میخورد، اصلا به تریجقبایتان بر نخورد؛ این کتاب مخصوص آنهایی است که فیلمنامه مینویسند.
4 تمرین فیلمنامهنویسی ژان کلود کریر / نشر روزنه کار
یکی از متفاوتترین کتابهای موجود در این زمینه با حرفهایی منحصر به فرد. کریر که چند بار هم در ایران کارگاه برپا کرده، فیلمنامهنویس ثابت لوئیس بونوئل – کارگردان فقید اسپانیایی – بوده. او زیاد به دو دو تا چهار تاهای این عرصه کاری ندارد و اعتقاد دارد باید قواعد را آموخت و فراموش کرد.
درس مهم او در این کتاب در رابطه با پرورش تخیل است. او میگوید برای فیلمنامه نوشتن باید تخیل را مانند عضله پرورش داد؛ «... مانند یک قهرمان پرش که با تمرین، توان و قدرت خود را میپروراند، تخیل را نیز باید به تحریک وا داشت. این کار را باید هر روز انجام داد. از طریق خواندن خبری در روزنامه، لطیفهای که دوستی تعریف میکند یا در کمال سادگی، از هیچ شروع کنیم».
5 اتاقی به من بدهید تا برایتان خواب ببینم/ گابریل گارسیا مارکز
کارگاه سناریو /گابریل گارسیا مارکز
نشر شیرین
مارکز علاوه بر ادبیات، دغدغه سینما هم دارد و حتی یک مدرسه آموزش فیلمنامهنویسی را میگرداند. او فیلمنامهنویسی را برخلاف نظر خیلیها فعالیتی ادبی میداند.تا به حال دو تا از کتابهای او در زمینه آموزش فیلمنامهنویسی به فارسی منتشر شده.
هر دوی این کتابها در فضای یکی از این کارگاههای آموزشی به سرپرستی مارکز میگذرد و در آنها سعی شده فضای زنده و گفتوگوهای پرشور کارگاه حتیالمقدور به خوانندهها منتقل شود. در این کارگاهها ابتدا بحث در میان شاگردها درمیگیرد و در نهایت مارکز جمعبندی میکند و حرف آخر را میزند.