شنبه ۳ آذر ۱۳۸۶ - ۰۷:۲۹
۰ نفر

علی شهیدی: این کتاب تنها یک دفتر شعر نیست؛ کتاب تاریخ ایران قدیم و سند هویت ما است.

سال‌ها پیش، از یک روزنامه‌نگار و نویسنده بزرگ مصری پرسیدند: «چرا شما که صاحب یک سرزمین باستانی بودید و  اهرام و فراعنه و ابوالهول داشتید، زبان و فرهنگ کهن خود را از دست دادید و امروز همه به زبان عربی صحبت می‌کنید؟». او در پاسخ گفت: «چون ما فردوسی نداشتیم».

فردوسی، یکی از رازهای سرزمین من است؛ راز ماندگاری ایران و زنده‌کننده زبان فارسی و نویسنده شناسنامه ایرانی؛ شاهنامه. راستی شما در خانه خود این شناسنامه ایرانی را دارید؟ اگر دارید، آیا آن را خوانده‌اید؟ خانه بی‌شاهنامه، مثل آدم بی‌شناسنامه است.

هزاران صفحه شاهنامه در یکی دو صفحه رازهای سرزمین من جا نمی گیرد اما می‌توان شاهنامه‌خوانی را با صفحه رازها آغاز کرد. پس با هم بخوانیم:

به نام خداوند جان و خرد...
   شاهنامه فردوسی، یکی ازبرترین متون  زبان فارسی و از آثار برتر ادبیات جهان است.
   برای مردم انگلیس، زبان قدیمی کتاب‌های 400 سال پیششان - مثل آثار شکسپیر - مفهوم نیست؛ در صورتی که مردم ایران زبان هزار سال پیش‌شان را هنوز به‌خوبی درک می‌کنند و شاهنامه ر ا می‌فهمند.

   برخلاف آنچه شنیده‌ایم، شاهنامه فقط داستان‌های حماسی و رزمی نیست؛شاهنامه، کتاب تاریخ ایران باستان نیز هست.

   فردوسی داستان‌های شاهنامه را از خودش ننوشته. شاهنامه ترجمه متن‌های تاریخی پهلوی و فارسی و همچنین روایت‌های شفاهی و سینه به سینه ایرانیان است که او همه را یکجا جمع کرده و به نظم (= شعر) فارسی برگردانده؛ یعنی هم محقق بوده و هم مترجم.
   شاهنامه‌ها یا خدای‌نامه‌ها از ژانرهای ادبی ایران قدیم بوده‌اند.

   کار گردآوری داستان‌های تاریخی ایران را بزرگان و شاهان محلی خراسان آغاز کرده بودند و قبل از فردوسی، «دقیقی» هم سرودن داستان‌ها به نظم را آغاز کرده بود اما خیلی زود درگذشت و فردوسی کار او را ادامه داد.

   فردوسی و همسر او هر دو زبان پهلوی (فارسی میانه) می‌دانستند؛ این نکته را در مقدمه داستان بیژن و منیژه می‌توانید بخوانید.

   بسیاری از متن‌های پهلوی که امروزه در دست داریم، داستانی شبیه داستان‌های شاهنامه دارند و در واقع، فردوسی نسخه‌ای از آنها را در اختیار داشته؛ مثل کارنامه اردشیر بابکان و یادگار زریران.

   چون در قدیم چاپ نبوده، برای انتشار یک کتاب، کاتبان از آن نسخه‌های زیادی تهیه می‌کردند. امروزه استادان ادبیات فارسی و زبان‌های باستانی با مقایسه آنها آثاری مثل شاهنامه را تصحیح می‌کنند. بهترین تصحیح شاهنامه، کار استاد دکتر جلال خالقی مطلق است که در خارج چاپ شده و قرار است در آینده نزدیک با همت مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی در ایران هم چاپ شود.

   پژوهش‌ها نشان می‌دهند که بسیاری از داستان‌هایی که از زندگی فردوسی نقل می‌شود، افسانه است و واقعیت تاریخی ندارد.

   در گوشه‌هایی از شاهنامه، نشانه‌های کوچکی از زندگی فردوسی دیده می‌شود.
 
با سپاس از موزه هنرهای معاصر تهران برای عکس‌های زیبای شاهنامه‌طهماسبی.

  مرد همیشه ایستاده


مجسمه‌ای که در میدان فردوسی تهران قرار دارد، سومین مجسمه فردوسی است که در این میدان گذاشته شده که زال پدر رستم را با همه بزرگی‌اش به‌صورت کودکی در زیر پای فردوسی نشان می‌دهد و سیمرغ افسانه‌ای که پرورنده زال بوده نیز در کوهپایه پیکره فردوسی نشسته. بله! شکل مجسمه سپید با پایه خاکستری از کوه دماوند اقتباس شده که همیشه برفی است. امضای هنرمند نیز در پای اثر پیداست؛ ابوالحسن صدیقی.

 اوراق هویت 


این صفحه‌ای از شاهنامه شاه طهماسب است که کشته شدن شیده به دست کیخسرو  را نشان می‌دهد. در قدیم، بزرگان به کاتبان سفارش می‌دادند تا شاهنامه‌ای برای آنها نسخه‌برداری کنند.

این شاهنامه‌ها امروز به نام سفارش‌دهنده‌شان مشهورند؛ مثل شاهنامه بایسنقری که به سفارش سلطان بایسنقر آماده شده  یا شاهنامه طهماسبی که در دوره صفوی خلق شده.

ارزش تاریخی و هنری هر صفحه آن‌قدر زیاد است که این شاهنامه‌ها، ورق ورق به فروش می‌رفته و هر ورقش در یک موزه و یک گوشه دنیاست. قدیمی‌ترین نسخه شاهنامه در موزه فلورانس ایتالیا نگهداری می‌شود.

 کتاب جبهه


این هم صحنه نبردی از شاهنامه طهماسبی. شاهنامه‌خوانی از رسم‌های قدیمی ایرانیان است؛ ایرانیان قدیم در جبهه جنگ نیز شاهنامه می‌خواندند تا روحیه سلحشوری سپاه برانگیخته شود؛ حتی تا دوره معاصر این رسم رواج داشت. در جنبش جنگل به رهبری میرزا کوچک خان برای ایستادگی جنگلی‌ها در برابر روس و انگلیس و قزاق در گوراب‌میخ گیلان - که مرکز فرماندهی بود - مجلس شاهنامه‌خوانی برپا می‌کردند.

با سیاوش از آتش


در ایران باستان، اگر به کسی تهمت پیمان‌شکنی و به عهد وفا نکردن زده می‌شد، باید از دل آتش می‌گذشت؛ اگر سالم بیرون می‌آمد، بی‌گناه بود. سیاوش سوار بر اسبش - شبرنگ بهزاد - پیروزمندانه از آتش می‌گذرد و پرچم «نصر من‌الله و فتح قریب» در دست دارد و زیر لب می‌خواند: به نیروی یزدان نیکی دهش/ نیابم از این کوه آتش تپش.

این سبک نقاشی به «قهوه‌خانه‌ای» مشهور است. شاهنامه‌خوانی به شکل نقالی و پرده‌خوانی در قهوه‌خانه‌ها هم انجام می‌شد و جزئی از زندگی روزانه مردم بود. این پرده‌ها نقش اسلایدهای امروزی را داشتند که استاد نقال، درس شاهنامه را به کمک آنها برای همه توضیح می‌داد.

 حامی هنر


این نقاشی پشت جلد شاهنامه‌ای است که در هند کشیده شده و خسرو  و شیرین را نشان می‌دهد. به بهانه تهیه یک نسخه از شاهنامه، هنرمندان زیادی مشغول به کار می‌شدند؛ اتفاقی که در مورد هر کتابی نمی‌افتاد؛‌ کتابت و خطاطی، نگارگری و تذهیب، جلدسازی و صحافی و... در هر دوره‌ای تصاویر شخصیت‌های شاهنامه در لباس مردم همان زمان به تصویر درمی‌آمد؛ انگار  تصاویر زنده‌اند.

 اول شاهنامه


با این تصویر شاهنامه اولش هم خوش است. این تصویرسازی پرجزئیات صفحه اول شاهنامه در نسخه تصویرسازی شده طهماسب است.

 مردی در میانه میدان

این عکس، میدان فردوسی را در سال‌های دور نشان می‌دهد. مجسمه‌ای که حالا جلوی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران قرار دارد، آن روزها در میدان فردوسی جا داشته. این مجسمه فلزی را پارسیان هند در بمبئی ساخته و به ایران آورده بودند.

کد خبر 37387

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز