جمعه ۶ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۶:۱۰
۰ نفر

محمود جوانبخت: هر هنرمندی حرف‌هایی برای گفتن دارد که مثل باری بر دوش سنگینی می‌کند و باید یک روز این حرف‌ها - و در حقیقت آن بارِ سنگین - را زمین بگذارد و راحت شود.

نمایش

بسياري از هنرمندان و نويسندگاني كه آثارشان را بر مبناي پژوهش، تحقيق و مطالعه خلق مي‌كنند، اثر يا آثاري هم خلق كرده‌اند كه مبناي آن فقط احوالات شخصي خودشان است. برخي هنرمندان هم كه فرصت يا بهانه‌اي براي خلق اثر براساس احوال شخصي نيافته‌اند، براي خلاص شدن از سنگيني آن بار، خاطرات خود را نوشته‌اند؛ براي مثال «با آخرين نفس‌هايم» لوئيس بونوئل را به ياد بياوريد. شايد هرگز مجالي براي اين سينماگر بزرگ فراهم نشد تا زندگي خود را بر پرده سينما به تصوير بكشد بنابراين كتابي نوشت كه انصافا با وجود خاطره‌نگاري و شرح احوال بودن، هم‌وزن تك‌تك آثارش جذاب و تأثيرگذار است.

اين مقدمه كوتاه را گفتم تا برسم به «مكعب»‌ كار علي سليماني‌سرنسري كه اين روزها در سالن اداره نمايش روي صحنه است؛ نمايشي تك‌شخصيتي كه سليماني بر مبناي خاطرات شخصي خود و اشخاص واقعي كه در زندگي‌اش حضور داشته و دارند، به صحنه برده است. مكعب به خوبي توانسته هم از سنت‌هاي نمايش ايراني مثل روحوضي، تعزيه و پرده‌خواني بهره بگيرد و هم از شيوه‌هاي مدرني چون استندآپ‌كمدي و قصه‌اي دلنشين را مسيري كه يك بازيگر و كارگردان تئاتر از كودكي تا امروز طي كرده، پيش روي مخاطب قرار دهد.

در حقيقت مكعب احوالات شخصي كارگردان است با رگه‌هايي از طنز كه در برخي لحظات بسيار درخشان است. گاهي هم سليماني مخاطب را به‌شدت متأثر كرده و او را در غم‌ها و مصيبت‌هايي كه بر سرش آوار شده همراه مي‌كند اما در مجموع تلاش كرده يك تئاتر كمدي جذاب خلق كند كه مخاطب را گاهي تا پاي قهقهه‌زدن پيش مي‌برد؛ با اجرايي سخت كه شايد در نگاه اول آسان به‌نظر بيايد اما او به‌عنوان تنها بازيگر نمايش يك‌تنه بار روايتي به‌شدت پُرافت و خيز را بر دوش مي‌كشد و تا آخرين لحظه هم بسيار پرتوان و پرتحرك ظاهر مي‌شود. مكعب را نمي‌توان فقط استندآپ‌كمدي دانست.

نمايش در متن، اجرا و كارگرداني ويژگي‌هاي يك تئاتر را حفظ كرده و اتفاقا نقطه قوت آن بازي سليماني است كه كوشيده اندازه‌هاي بازي را به‌ويژه در بخش‌هاي عبور از طنز و رسيدن به هجو رعايت و افت و خيزهاي متن را با يك بازي درخشان و ديدني نمايشي كند. حتي شايد بتوان گفت بازي در برخي لحظات از متن جلوتر است و اي‌بسا در فصل‌هايي نمايشنامه مي‌توانست برش‌هايي عميق‌تر با پرداختي جزئي‌تر داشته باشد.

به خاطر همين است كه معتقدم متن از ايجاز آسيب ديده و حالا كه با يك بازي درخشان و خوب در اجرا مواجهيم، كاش سبا سليماني در مقام نويسنده در خاطرات و احوالات پدر بيش از اينها عميق مي‌شد و مثلا تنها به تجربه‌هاي تئاتري بسنده نمي‌كرد. ناگفته نماند كه او در نخستين تجربه نويسندگي حرفه‌اي خود خوش درخشيده است. با اين همه شايد در اجراهاي بعد متن گسترش پيدا كند و با توجه به خاصيت چنين موضوعي، نويسنده گوشه‌هايي ديگر از خاطرات و احوالات پدر را بر متن فعلي بيفزايد.

مكعب با اينكه بار اصلي جذابيت و كشش خود را بر شانه‌هاي طنز و هجو قرار داده و در اجرا يك كمدي است اما نويسنده و كارگردان هر دو تلاش كرده‌اند تيغ تيز نقد خود را غلاف نكنند و علاوه بر نگاه نوستالژيك به روزگار سپري‌شده، آن را منتقدانه روايت كنند. از سوي ديگر، نويسنده در بخش‌هايي از نمايشنامه تمهيد هوشمندانه «صداي درون راوي» را به‌كار گرفته است. صداي زني كه در صحنه حضور ندارد و از بيرون گاهي با راوي كلنجار مي‌رود. همين بده‌بستان‌ها روايت را در جاهايي عميق‌تر و تأثيرگذاري را بيشتر مي‌كند و كاركردي مثل جريان سيال ذهن در ادبيات مدرن مي‌يابد.

نكته آخر طراحي صحنه ساده اما موزون با مفهومي است كه كارگردان مي‌خواهد به مخاطب القا كند؛ مكعبي كه صفحات داخلي‌اش آينه است و از هر طرف كه بايستي، ناچاري خود را مي‌بيني و گذشته‌اي را كه از آن آمده‌اي. به هر روي، مكعب نمايشي است دلنشين كه طعم شيرين -و گاهي تلخِ- تماشاي آن و لحظه‌هايي ناب كه نويسنده و كارگردان و بازيگر براي ما خلق مي‌كنند، زير زبان ذهن آدمي تا مدت‌ها جا خوش مي‌كند و فراموش نمي‌شود.

  • نويسنده و مستندساز
کد خبر 377575

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha