اگرچه در افتتاحیه کنگرهای که متولی آن دانشگاه علومپزشکی شاهد بود، حجتالاسلام قرائتی حاضر شد، اما حتی معاون وزیر بهداشت نیز حاضر نشد در اختتامیه کنگره حضور یابد.
عدهای میگویند واقعا چه ضرورتی به برگزاری چنین کنگرههایی وجود دارد؟ چرا نباید زن و شوهرهایی که با هم درباره روابط زناشوییشان مشکل دارند، خودشان پشت در بسته اتاقها و خانهها درباره آن صحبت کرده و هر طور که هست، مشکل خودشان را حل کنند؟
چرا باید مسائل درونی و بسیار شخصی خانوادهها در سطح رسانهها و سخنگاههای عمومی مطرح شود؟ چرا باید جامعه را نسبت به این موضوعات حساس کرد؟ محققان به این سؤال پاسخ میدهند.
یک مطالعه انجامشده در انستیتو روانپزشکی تهران نشان میدهد عملکرد مناسب جنسی فرد در ارتباط با همسرش، با میزان سلامت عمومی فرد هم رابطه معنیداری دارد و اختلالات جنسی میتواند موجب افت سلامت عمومی فرد، به ویژه از لحاظ روانی شود.
مطالعات دیگر روی زوجهای در آستانه طلاق، حساسیت این موضوع را بهتر نشان دادهاند.
در یکی از این مطالعات که در دانشگاه علوم پزشکی قم و در شهر تهران انجام شده، آمار تکاندهندهای از وضع روابط زناشویی در زوجین در شرف طلاق به دست آمده است.
در این مطالعه مشخص شده، بیش از 67 درصد از این زنان تمایلی به برقراری رابطه جنسی با همسرانشان نداشتهاند، 63 درصد بعد از رابطه جنسی، احساس عصبانیت داشته و 71 درصد از آنها هیچ لذتی از رابطه خود با همسرشان نمیبردهاند.
همچنین مشخص شده است که نزدیک به 70 درصد از این زنان هیچ احساس محبتی بعد از روابط جنسی در خود نمیدیدهاند.
بررسیهای آماری روی نتایج این مطالعه نشان داد که وجود این احساسات منفی در رابطه جنسی زن و شوهرها، رابطه معنیداری با درخواست طلاق دارد و این، تاکید دوبارهای است بر اهمیت و حساسیت موضوع و نقشی که این اختلالات میتواند در اختلاف و درگیری بین زن و شوهرها و وقوع طلاق ایفا کند. نکته قابل توجه در این مطالعه و نیز مطالعات مشابه آن است که طلاق بهدلیل مسائل جنسی، مشکل زوجهای جوان است؛ چنان که در این مطالعه، میانگین سن زنان، 29 سال بوده است.
در مطالعهای دیگر، که در رشت و توسط کارشناسان مرکز بهداشتی و درمانی الزهرای این شهر انجام شده، نتایج مشابهی به دست آمده است. در این مطالعه نیز مشخص شد حدود 40 درصد زنان مورد مطالعه تمایلی به رابطه زناشویی با همسرشان نداشتهاند، 60 درصد آنها بعد از رابطه احساس عصبانیت داشتهاند و حدود 70 درصد هم بعد از رابطه جنسی، احساس محبتی نسبت به همسرشان نداشتهاند.
این آمارها نشاندهنده خطری است که بنیان خانواده را تهدید میکند و اگر دیر به آنها بپردازیم یا چشممان را بر آنها ببندیم، باید منتظر عواقب وخیم آنها در آیندهای نه چندان دور باشیم.
به گفته دکتر غلامحسین قائدی، دبیر علمی سومین کنگره خانواده و سلامت جنسی، «فردی که در زندگی زناشویی خود با همسرش احساس رضایت نکند، اگر به موقع به مراجع معتبر مراجعه نکرده و درمان نشود، 3 راه بیشتر ندارد؛ یا باید با مشکل خود بسوزد و بسازد، یا باید بهدنبال ارضای غرایز خود در خارج خانواده باشد یا این که از همسرش جدا شود و هرسه این راهها، غلط و ناخوشایند هستند.»
در این زمینه هم تحقیقاتی انجام شده که بخشی از این حقایق را نمایان میکنند.
بهعنوان مثال، یکی از این تحقیقات که در یکی از شهرستانهای مرکزی انجام شده، معرف نیمه ناپیدای جامعه است که به شدت درگیر این گونه اختلالات است.
در این مطالعه که توسط علیاکبر منصوریان و روی حدود 600 نفر از مراجعهکنندگان به یک مرکز مشاوره انجام شده و نتایجش در کنگره خانواده و سلامت جنسی ارائه شد، مشخص شد از بین افراد مراجعهکننده، که 33 درصدشان متاهل و 67 درصد مجرد بودند، حداقل7 درصد، علت رفتارهای جنسی پرخطر خود را عدم رضایت جنسی از همسر عنوان کردهاند.
34درصد از افراد گفتهاند غیراز شرکای جنسیشان شریک جنسی دیگری هم داشتهاند و 44 درصد اظهار داشتهاند که از اینکه شریک جنسیشان با کس دیگری ارتباط داشته یا نه، مطمئن نبودهاند.
91درصد از این افراد، در این ارتباطهای بیضابطه، از کاندوم استفاده نمیکردهاند که نشاندهنده نبود آگاهی لازم و خطر هولناکی است که پشت این حقایق، سلامت جامعه را تهدید میکند.
تصور کنید که وقتی شهر کوچک و احتمالا با بافت به نسبت سنتی، چنین آماری از شیوع اختلالات جنسی داشته باشد، آن هم با این مشخصات، چه تخمینی میتوان در مورد شهرهای بزرگ، با بافت مدرنتر، مثل تهران زد؟
البته هنوز جای مطالعات میدانی، با حجم نمونه بالاتر و در نقاط مختلف کشور، که بتوان نتایج آن را به کل کشور تعمیم داد، خالی است، اما همین مطالعات محدود هم میتواند تا حدودی ابعاد بسیار هولناک قضیه را روشن کند.
دکتر سیدکاظم فروتن، رئیس کنگره خانواده و سلامت جنسی، در این باره معتقد است: «مواردی که ما در کلینیک سلامت جنسی بیمارستان شهید مصطفی خمینی تهران، همه روزه با آنها مواجهیم نشان میدهد که اوضاع، حتی در قشر تحصیلکرده ما، بسیار وحشتناک است. ما زن و شوهرهایی را داشتهایم که تحصیلات بالایی داشتهاند، اما طی 8 سالی که از ازدواجشان میگذشته، هیچ رابطه زناشویی باهم نداشتهاند. برخی از آنها به همین دلیل، در آستانه طلاق قرار داشتهاند که ما توانستهایم با مشاورهها و بررسی دقیق موضوع، آنها را نجات دهیم.»
به عقیده دکتر فروتن، راهحل این مشکل، باید یک راهحل فرابخشی باشد که دستگاههای اجرایی مرتبط، همه با هم روی آن توافق داشته و به اجرای آن متعهد باشند.
پیشنهاد دکتر فروتن، تشکیل شورایی جامع به نام «شورایعالی سلامت خانواده» است که «با هماهنگسازی وزارتخانهها و نهادها و سازمانهای مرتبط، به هدایت موضوع بپردازد و از برخوردهای مقطعی، سلیقهای و تکبعدی که موجب از همگسیختگی اهداف و فعالیتها و در نتیجه عدم موفقیت میشود، جلوگیری کند.»
دکتر قائدی، که روانپزشک کلینیک سلامت جنسی بیمارستان مصطفی خمینی نیز هست، میگوید: «ما که روزانه با تعداد زیادی از این بیماران مواجهیم، عمق فاجعه را میبینیم، اما مثل این که این موضوع هنوز دغدغه مسئولان ما نشده است.
الان دستورالعمل اجرایی راهاندازی کلینیکهای سلامت خانواده، با پشتوانه کار کارشناسی تعداد زیادی از صاحبنظران و محققان رشتههای گوناگون در دانشگاه شاهد، تدوین شده و به میز وزارت محترم بهداشت نیز رسیده و منتظر امضای ایشان است.»
تا آن موقع، چند مورد طلاق دیگر را باید شاهد باشیم؟ چند مورد طلاق عاطفی خانوادهها را و چند مورد فراری شدن مردان و زنان از کانون گرم و مقدس خانواده و پناه بردن آنها به راهحلهای احتمالاً غیر اخلاقی و شرعی؟
هزینههای عدم درمان این اختلالات را، از تربیت نامناسب کودکان گرفته تا افت کارآیی شغلی افراد و تنشها و دعواها و درگیریهای اجتماعی، افسردگی و اضطراب و ناباروری را چه سازمانی تقبل خواهد کرد؟ بهتر است چتر برپایی چنین همایش هایی را باز بگذاریم.