در این نشست امیرعلی نجومیان، فرشته احمدی و زهرا عبدی به سخنرانی پرداختند. عبدی در این نشست گفت که خون جنوب شهر تهران در رگهایش جاری است و کوشیده اثری بنویسد که مخاطبش دیگر نتواند با بیاعتنایی از کنار کودکان فقیر بگذرد.
در آغاز نشست علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، گفت: رمانهای عبدی حول زندگی جوانان و دانشجویان در دو سه دهه اخیر نوشته شده است. در این رمان قصه خوابگاههای دانشجویی، کولیهای تهران، دریای جنوب و لنجها، استادان دانشگاهها، رابطه دانشجویان و استادان و مباحث علمی، نشریههای دانشجویی و مسأله عشقها و اندوهها روایت شده است. داستان ناتمامی، داستان از هم پاشیدگیها و ناتمامیهاست؛ ناتمامی کارها، آرزوها و آرمانها.
فرشته احمدی، با بیان اینکه این رمان از زمینههای متعددی تشکیل شده که هر کدام میتوانند دلیلی برای نوشتن داستان باشند، گفت: در طول چند سال اخیر اگرچه نقد در ایران حالت پراکنده داشته و جریان ادبی قدرتمندی نداشتهایم، برخی نویسندگان از سخنان و دیدگاههای منتقدان اثر پذیرفتهاند و گاه شیوهای از نوشتن، تحت تأثیر دیدگاههای منتقدان رواج پیدا کرده است. به نظرم رمان ناتمامی در پی ارائه پاسخ به همه نقدهایی است که درباره ادبیات امروز نوشته میشود. زن این داستان در حال حرکت است و در حصار خانه نمانده است؛ رمان جهانبینی شفافی دارد؛ اثر سویههای پژوهشی هم یافته است. اگر گفته شود که داستانهای ما وجه شهری ندارد، در این رمان راوی را در حال حرکت در شهر میبینیم. در این اثر من شش زمینه را تشخیص دادهام: اسطورهها، اتفاقهای خوابگاه، شهر تهران، جفره (شهری در جنوب)، وقایع مشروطه و روزنامهنگاران آن دوران و موضوع مهاجرت.
احمدی با اشاره به اینکه هر یک از زمینههای یادشده از چند خردهروایت تشکیل شدهاند، افزود: در برخی زمینهها به خردهروایتهایی اشاره شده که فقط باعث پرحجمتر شدن رمان شده و به اصل داستان ضربه زده است. از طرف دیگر باید پرسید آیا یک رمان باید به همه نقدهایی که به رمان ایرانی وارد شده پاسخ بدهد؟ به نظر من نویسنده باید فارغ از گفتههای منتقدان و خواستههای آنها، تلاش کند تا موقعیت خود را روشن کند. این کتاب ریتم تندی هم دارد و ارائه اینهمه رویداد و اطلاعات در ۲۵۰ صفحه سرعت زیادی به اثر داده است؛ طوری که میشود گفت رمان محل توقف یا پاگرد ندارد.
وی با تأکید بر اینکه نیاز نبوده نویسنده این مقدار محتوا را وارد کتاب کند، تصریح کرد: اگرچه به رغم همه نقدها این اثر همچنان جذاب است، نکته اینجاست که نویسنده از گم شدن حرف میزند و از ناتمامی، اما آنچه را میخواهد بگوید، کمتر توصیف میکند.
امیرعلی نجومیان با بیان اینکه زهرا عبدی در قیاس با رمان پیشیناش، روز حلزون، پیشرفت روشنی داشته است، گفت: میتوان رمان ناتوانی را صورت بسطیافته روز حلزون دانست با قلم و زبانی پختهتر. تصویرسازیها دقیق است و رمان در حوزه روایت وسعت زیادی گرفته است. لایههای زیادی که در رمان مطرح شده و حتی به برخیشان فقط اشارهای شده است، با نخی به هم وصل میشوند و آن نخ، ناتمامی است. این کلمه میتواند همه اجزای رمان را به هم پیوند بدهد.
نجومیان افزود: ناتمامی رمانی است درباره گم شدن و گمگشتگی. همه آدمهای این رمان در شرایط گمگشتگی هستند و وضعیت ناتمامی دارند. تمام شخصیتهای داستان دچار چنین وضعیتی هستند. نگاه نویسنده به موضوع ناتمامی مهم است. زندگی آدمهای این کتاب نیمهکاره رها شده است. ناتمامی و گمگشتگی ارتباط نزدیکی با هم دارند. گم شدن ناامیدکنندهتر از مرگ است.
نجومیان با اشاره به اینکه در این کتاب با سه ناتمامی، ناتمامی آدمها، ناتمامی فضاها و ناتمامی قصهها و روایتها مواجهایم، گفت: وقتی رمان را میخوانیم متوجه میشویم شخصیتهای کتاب هر کدام بدلی دارند؛ گویی هویت شخصیتهای ما دونیمه شده و ناتمام مانده است. شخصیت و بدل شخصیت دو سوی طیفی هستند از شخصیتپردازی. ارتباطی که این دو با هم دارند باعث میشود هر دو شخصیت برای ما ناتمام بمانند. شخصیتهای این رمان گرفتارند و باید مدام از خودشان بپرسند که باید بمانند یا بروند؟ مهاجرت از موضوعهای اصلی این رمان است.
نجومیان در ادامه بحث خود درباره مهاجرت یادآور شد: شخصیتهای رمان در وطن خودشان هم غریب هستند و همین باعث میشود اثر مدام در وضعیت تنش قرار بگیرد. شخصیت باید تسلیم شود یا بجنگد؛ بماند یا برود. کل این کتاب داستان تنش است. مکانها هم ناتمام هستند. مهمترین فضای این رمان شهر تهران است. تهران در این داستان با دقت زیادی توصیف شده است و شهری است که بیرحمی خصوصیت اصلی آن شمرده شده است.
زهرا عبدی به شناختاش از جنوب شهر تهران اشاره کرد و گفت: من ۲۱ سال در جنوب شهر تهران کار آموزشی کردهام و میتوانم بگویم خون جنوب این شهر در رگهایم جاری است. تحقیقات من در این باره از روی کتابها و منابع نبوده و مبتنی بر مشاهده مستقیم است. به نظر من دیدن باید در ذهن اتفاق بیفتد. تلاش کردم کاری کنم که خواننده رمان من بعد از این اگر در چهارراهها با کودکان کار روبهرو شد، با بیاعتنایی از کنار آنها رد نشود تا دیگر نتواند این بچهها را فراموش کند. تمام شخصیتهای این رمان برساخته هستند؛ اما اینطور نیست که ریشه در واقعیت نداشته باشند. اگر ۹۵ درصد شخصیت ساخته من باشد، پنج درصدش از واقعیت گرفته شده است. چندی در جنوب ایران هم زندگی کردهام و تحقیقاتم درباره بخشهایی از رمان را حین مصاحبه با ناخداها و رانندهها انجام دادهام. درباره خردهروایتها هم باید بگویم همه این خردهروایتها مربوط است به دو مضمون: ناتمامی و تکرار قصهها.
نظر شما