«دختري در قطار» كه با چند ترجمه متفاوت در ايران روانه بازار كتابهاي داستاني شده و به استناد آمار خانه كتاب در مردادماه گذشته از پرشمارگارترين كتابها بود. همزمان با روز ملي شعر و ادب فارسي و درحاليكه محبوبترين كتابهاي ايراني به زحمت مرز 100هزار نسخه را پشت سرميگذاشتند، گفتوگوي گاردين با نويسنده 45ساله بريتانيايي زاده زيمبابوه را تقديم شما ميكنيم؛ با اين توضيح كه هاوكينز سالها با نام ادبي ايمي سيلور كتاب منتشر ميكرد و نسخه سينمايي دختري در قطار پاييز سال گذشته با بازي اميلي بلانت به كارگرداني تيت تيلر با موفقيت به نمايش عمومي درآمد.
- نخستين داستان تريلر شما ركورد دن براون (خالق سهگانه «فرشتگان و شياطين»، «رمز داوينچي» و «دوزخ») را شكست و 20هفته در صدر جدول پرفروشها بود. احساستان از اين موفقيت چيست؟
ركوردشكني كه هميشه فوقالعاده است. هر چند ميتوان آن را مصنوعي هم دانست چون كسي نميداند ثبت ركوردها از چه زماني آغاز شده و از نگاه يك نويسنده كه اصلا نميتواند مهمترين نكته باشد.
- داستان از نگاه ريچل روايت ميشود كه زندگياش از هم پاشيده است. ماجرا از 8:04 صبح آغاز ميشود و 17:56 همان روز به پايان ميرسد. نشانههايي هم از زندگي لندني در آن هست اما رمان شهري نيست؛ درست است؟
بله. بيشتر به حاشيه شهر مربوط است تا خود يك ابرشهر. احساس كردم اين مردم در اين بخش از عمرشان ميبايست جايي اطراف شهر زندگي كنند. گمان نميكنم كه ميتوانستم آن را به همين شكل در قلب لندن تصوير كنم.
- داستان چگونه در ذهن شما شكل گرفت؟
من زياد با قطار مسافرت كردم و هميشه به اين فكر ميكردم كه چه خوب ميشد اگر در همين سفرها شاهد ماجرايي باشم. راستش حتي يكبار هم شاهد اتفاقي بامزه نبودهام! شما به اين خانهها نگاه ميكنيد و خيليوقتها اصلا آدمها را نميبينيد. كافي است چيزي نظرتان را بگيرد و آن وقت شروع ميكنيد به فكر و خيال كردن؛ چيزي شبيه اسباببازيهايي كه در فضاي پشت يك خانه رها شده است.
- گرچه دختري در قطار نخستين رمان تريلر شماست اما چند رمان هم با نام مستعار ايمي سيلور نوشتهايد. چرا به نام واقعي خودتان برگشتيد؟
كتابهايي كه آن زمان مينوشتم، از گونهاي نبودند كه خودم علاقه به خواندنشان داشته باشم. گرچه از نوشتن همان كتابها بهشدت لذت ميبردم و خيلي هم ياد ميگرفتم. با اين حال در آنگونه ادبي راحت نبودم. هر چه پيشتر ميرفتم، فضا تيرهتر و تيرهتر و تعداد تراژديها بيشتر ميشد. وقتي چهارمين كتاب ايمي سيلور اصلا خوب نفروخت، با خودم گفتم يا همين حالا بايد راهم را عوض كنم يا بروم و به كاري ديگر مشغول شوم.
- محبوبترين جنايينويس از نظر شما كيست؟ ميدانم كه در دوران حضور در زيمبابوه عاشق خواندن كتابهاي آگاتا كريستي بوديد.
اين اواخر بيشتر داستانهاي كساني چون مگان ابوت، تانا فرنچ، هريت لين و اسجي واتسن را ميخوانم. لوييس ولش شگفتانگيز است و كارا هافمن تريلرهايي جذاب مينويسد. كيت اتكينسن را هم تحسين ميكنم اما هنگام نوشتن اصلا سراغ خواندن داستانهاي جنايي نميروم چون نميخواهم حواسم پرت نقشههاي ديگران شود.
دختري «درون آب»
درباره شباهتها و تفاوتهاي دختري در قطار بارمان «درون آب» بايد بگويم هر دو تعليقهاي روانشناسانه دارند و عمدتا روي زنان و روابط آنها با خودشان و جامعه متمركز ميشوند. غيرقابلاعتماد بودن حافظه نقشي اساسي در هر دو داستان دارد؛ ضمن اينكه داستان دوم هم مثل دختري در قطار از چند زاويه روايت ميشود. هر چند درون آب 6 راوي اولشخص دارد اما ضرورتا همه آنها قابل اعتماد نيستند. كم يا زياد، همه دروغ ميگويند و بزرگنمايي ميكنند.
نظر شما