اما در اين بين آنچه مهم و غيرقابل چشمپوشي است اين است كه به لحاظ تاريخي خدشهها و انحرافات زيادي در بيان واقعيات عاشورا وارد شده است؛ حجتالاسلام محمد صحتي سردرودي كه 25سال است فعاليت پژوهشي خود را بر موضوع عاشورا و كتابشناسي آثار مربوط به امامحسين(ع)و بهطور خاص «تحريفشناسي» متمركز كرده در گفتوگويي از سابقه، ريشه و دلايل تحريفات عاشورا برايمان ميگويد.
- سابقه تحريف در واقعه عاشورا به چه مقطعي برميگردد و نخستين تحريفات از كجا شروع شد؟
تحريفات مربوط به عاشورا و امامحسين(ع) قبل از شهادت امامحسين شروع شد و همزمان با شهادت حضرت به اوج خود رسيد و بعد از شهادت امامحسين(ع) هم ادامه داشت. يعني همزمان با قتل جسم امامحسين(ع)، قتل فكر و تحريف اهداف و انديشههاي حضرت در دستور كار حكومت يزيد بود. حكومت بنياميه قبل از به شهادت رساندن امامحسين(ع) ايشان را متهم به اختلاف افكني، ارتداد و خروج از دين جدش كردند. آنها اول حضرت را ترور شخصيت كردند و بعد ترور فيزيكي.
- ريشه و علل و عوامل بروز اين تحريفات از كجا نشأت گرفت؟
عوامل اين تحريفات به تقابل نگاه بنياميه و علي(ع) و آلعلي به اسلام و به انسان برميگشت. واقعه عاشورا نزاع اخلاق و ضداخلاق بود. امام حسين(ع) بهعنوان يك معلم اخلاق و معنويت نميخواست انسانها در يوغ ستم و جور و جفا زندگي كنند اما بنياميه ميخواست اسلام را به استخدام خود درآورد و اسلام را براي تثبيت قدرتش مصادره و از آن بهعنوان حربهاي براي توجيه ستمهايش استفاده كند. متأسفانه اين تحريفات بعد از عاشورا ادامه داشت و امروز هم هست و امامحسين(ع) مظلومي مانده كه باز مظلوم است. همان ستمهايي كه قتله امامحسين(ع) به انديشهها و نگاه حضرت نسبت به اسلام و انسان داشتند هنوز و هرروز به نوعي ادامه دارد. عاشورا به لحاظ تاريخي يك روز بود كه منجر به شهادت امامحسين(ع) و يارانش شد اما قتل اهداف و افكار امام حسين(ع) هميشه بوده و امروز هم هست.
- تحريفات عاشورايي در چه حوزههايي اتفاق ميافتد؟
به نظر من، اين تحريفات را در 6 محور ميتوان دستهبندي كرد: 1- تحريفات مبنايي، 2- تحريفات معنوي، 3- تحريفات تاريخي، 4- تحريفات حديثي و روايي، 5- تحريفات رجالي، 6- تحريفات لفظي.
- غلو و اغراق در واقعه عاشورا در كدام بخش از اين دستهبندياي كه اشاره كرديد، جاي ميگيرد؟
غلو و اغراق مربوط به تحريفات مبنايي ميشود، هر چند كه ميتوان آن را در تحريفات معنوي هم گنجاند. مسئلهاي كه هميشه تشيع را تهديد ميكرده و بهنوعي تيشه به ريشه تشيع زدن است، مسئله غلو و افراط در قهرمانسازي و شخصيتپردازي و شخصيتپرستي پيشوايان مكتب تشيع است. اين موضوع متأسفانه امروز هم ادامه دارد و اگر بخواهي بهطور جدي به نقد آن بپردازي از طرف بعضي افراد به تقصير متهم ميشوي. تقصير، نقطه مقابل غلو، به معني كوتاهي كردن در شناخت ائمه عليهماالسلام است. اتهام ديگري كه امروزه به غلوستيزان زده ميشود اين است كه عدهاي زود به او انگ وهابيت ميزنند، غافل از اينكه در تعاليم ائمه ما و حتي در سخنان امامحسين(ع) جوهر و جان و روح دين، توحيد معرفي شده است. لذا هر چيزي كه در تضاد با توحيد و يكتاپرستي باشد در سخنان ائمه عليهمالسلام و امامحسين(ع) مطرود و مردود است. متأسفانه امروز غلو در منابر و مداحيها بيداد ميكند و فايدهاي هم بر آن مترتب نيست. آنها به خيال خود با اين غلوها مدح ميگويند اما در واقع قدح ميكنند. يعني وقتي ميگويند امام معصوم عالم به «ماكان»و «مايكون» است و علم لدني دارد و از مادر معصوم زاده ميشود، اينطور نتيجهگيري ميشود كه آنها اصلا نميتوانستند گناه و خطا كنند و خدا آنها را طوري آفريده بود كه تافته جدابافته و مجبور به عصمت بودند. به عصمت مجبور بودن و از روي جبر و ناچاري معصوم بودن كه فضيلتي نيست و خدا عصمت را به اين معنا براي هر كس ديگري كه بخواهد، ميتواند قرار دهد و آن كس مجبور است معصوم باشد، آخر مجبور به خوب و عادل بودن كه هنر نيست. از سوي ديگر وقتي درخصوص ائمه(ع) غلو ميشود، موضوع امامت منتفي ميشود. وقتي ائمه تافته جدابافته باشند، ديگران كه انسانهاي عادي هستند چگونه ميتوانند به آنان اقتدا كنند؟! اينها مصداق سخن مولي علي(ع) هستند كه فرموده: «عَالِمٌ مُعَانِدٌ خَيْرٌ مِنْ جَاهِلٍ مُسَاعِد»؛ دشمن دانا كه غم جان بود/ بهتر از آن دوست كه نادان بود.
- علت غلو و ايجادشاخ و برگ اضافي و نسبتدادن سخنان خلاف به واقعه عاشورا كه در منابع معتبر هيچ سندي دال بر صحت آنها وجود ندارد، چيست؟
يكي از دلايل اين است كه وقتي روشنفكرمآبها و سياستزدههايي كه همهچيز را از نگاه سياست ميبينند، امامحسين(ع) را در حد يك سياستمدار شكست خورده كه فريب كوفيان را خورده تنزل ميدهند اين بينش با واكنش طرفداران اسلام سنتي مواجه ميشود. يعني طرفداران اسلام سنتي در مواجهه با ديدگاه طرفداران اسلام سياسي، امام حسين(ع) را آنقدر بزرگ ميكنند تا ايشان در رده سياستمداران و قدرت طلبان و فرصتطلبان جاي نگيرد و براي همين در مداحيها امامحسين(ع) را فراتر از چنان هست بزرگ ميكنند كه ايشان را از دسترس انسانها خارج ميسازند.
- روضهخوانان، مداحان و منبريها سخناني را در قالب نظم و نثر و روايات به امامحسين(ع) نسبت ميدهند كه در منابع مهم و معتبر شيعي سندي براي آنها وجود ندارد؛ مانند عبارت معروف «هل من ناصرينصرني». درباره اين انحرافات حديثي و روايي توضيح دهيد.
بله، بخشي از انحرافات عاشورا مربوط به جعل احاديث و روايات و سخناني است كه به امام حسين(ع) نسبت داده ميشود درحاليكه ايشان هرگز چنين سخناني نگفتهاند. اينها در ابتدا «زبانحال» بوده و بعد در گذر زمان صورت «زبانقال» بهخود گرفته و چون عربي بوده اينطور گمان شده كه روايت بوده است. در جديدترين اثري كه از من منتشر شده به چند سخن تازه از امامحسين(ع) در توصيف دخترانش سكينه بنتالحسين و فاطمه بنتالحسين رسيدم كه جعلي است. مثل اينكه از قول حضرت روايت كردند كه هيچ مردي لياقت شوهري او را ندارد يا او مستغرق در ياد خداست. اين سخنان هيچ سندي ندارد و جعلي است و من بررسي كردم و ديدم كه در منابع 100سال و اندي گذشته يعني از شيخ عباس قمي به اين طرف جعل شده است. من نزديك به 10سخن از امامحسين(ع) كه جعلي است و به ايشان نسبت ميدهند را جمعآوري و در كتابِ «عاشوراپژوهي با رويكردي تحريفشناسانه» آوردهام. برخي از سخنان امامحسين(ع) هم غلط معني ميشود كه در تحريفات معنوي ميگنجد. سخني از امامحسين(ع) كه سند آن در منابع معتبر نيز وجود دارد اين است كه فرمودند: «انا قتيل العبره لايذكرني مومن الا استعبر»؛ من كشته اشكم و هيچ مومني يادي از من نميكند مگر اينكه اشك چشمش جاري ميشود. اين سخن را اينطور ترجمه و شرح و تفسير ميكنند كه هدف امام حسين(ع) اين بود كه كشته شود تا مردم برايش گريه كنند. درحاليكه اين معناي رايج درست نيست و در اينجا 2 معناي درست ميتواند وجود داشته باشد. اول اينكه بگوييم «عبرات» كنايه از تزوير است، يعني من كشته ي تزويرم. امام حسين(ع) قبل از شهادتش ميديد يا ميشنيد كه وعاظالسلاطين و ائمه جمعه و جماعت بالاي منبر ميروند و مدام ميگويند ما حسينبنعلي را ميشناسيم و ديديم كه پيامبر درباره او چنين و چنان ميگفت اما امروز ميان مسلمين تفرقه مياندازد و از دين جدش خارج شده و مجبوريم با او مقابله كنيم. اين حرفها را ميزدند وهايهاي گريه ميكردند. امامحسين(ع) اين تزويرها را كه ميديد ميگفت همين اشكهاي مزورانه مرا ميكشد. اينجا «قتيل العبره» يعني «قتيل التزوير» نه اينكه امام حسين(ع) كشته شده تا مردم برايش گريه كنند.
معناي درست ديگري كه اين سخن ميتواند داشته باشد اينكه «انا قتيلفيالعبرات» يعني مرا در ميان اشكها ميكشند. خلاصه اين «قتيلالعبره» يا بهمعناي «بالعبره» (با اشك) يا «في العبره» (در اشك) است و به معني للعبره (براي اشك) نيست.
- دامنه تحريفات عاشورا چقدر به ادبيات عاشورايي راه پيدا كرده است؟
متأسفانه زياد؛ از بالا كه آب آلوده باشد به شاعر و نويسنده و مداح و منبري نيز سرايت ميكند. براي مثال وقتي ادبيات عاشورايي را آسيبشناسي ميكنيم به اين عبارت معروف برميخوريم: هر كه دارد هوس كرب و بلا بسمالله. درحاليكه كربلا جاي هوس نيست. كسي كه اين عبارت را ساخته اگر دقت ميكرد، ميتوانست به جاي هوس بگويد شرف يا هدف يا ادب يا عطش. اين همه كلمه را گذاشته و از هوس استفاده كرده كه بار منفي دارد. آنچه چهره ادبيات عاشورايي را مخدوش كرده، مولفين و نهادهايي هستند كه از اين راه نان ميخورند و به نام امامحسين(ع) و دفاع از عاشورا بيشترين تخريب و تحريف را ترويج ميدهند.كساني را ميشناسم كه فرق ميان امامحسين(ع) و يزيدبن معاويه را نميدانند اما به انگيزه نان و نام براي امام حسين(ع) كتاب و مقاله مينويسند و از حضرت چهره يك سياستمدار كاملا شكستخورده، زبون و پشيمان ميسازند كه تن به بيعت ميدهد، آنقدر كه اين نويسندگان ناآگاه و مسحور سياست و مسائل سياسي به امام حسين(ع) جفا ميكنند هرگز مداحها و منبريها نميكنند. امروزه اهل قلم بيشترين جفا را در حق امام حسين(ع) ميكنند.
نظر شما