دانشکده فنی خون آلود را در آن روز و روزهای بعد به رأی العین میبینم. چرا و چگونه دانشگاه گلوله باران شد؟ و چطور 3 نفر از بهترین دوستان ما بزرگ نیا، قندچی و شریعت رضوی به شهادت رسیدند؟
بخشی از روایت دکتر مصطفی چمران
از واقعه 16 آذر
16 آذر، همواره یادآور شهادت 3 تن از دانشجویان مبارز دانشگاه تهران است. احمد قندچی، شریعت رضوی ومصطفی بزرگ نیا 3 دانشجویی بودند که در تظاهراتی که دانشجویان علیه ورود نیکسون و سیاستهای استبدادی رژیم شاه ترتیب داده بودند با گلولههای نگهبانان رژیم طاغوتی به خاک افتادند.
کمتر از 2 ماه پس از کودتای 28 مرداد 1332 تحولاتی در داخل کشور رخ داد که نشانه هایش مجددا زیر یوغ استبداد رفتن را فریاد میزد. سفارت انگلستان دوباره افتتاح شده بود و دنیس رایت کاردار سفارت قرار بود که به ایران بیاید.
ریچارد نیکسون معاون اول رئیسجمهوری وقت آمریکا نیز قرار بود برای بازدید از نتایج کودتایی که پس از یک سلسله توطئه چینی اداره جاسوسی آمریکا، اشرف خواهر شاه، ژنرال شوارتسکف معروف به کلانتر هفت تیر بند آمریکایی و هندرسن سفیر وقت آمریکا شکل گرفته بود به ایران بیاید.
چهادرهم آذر ماه دولت کودتا، تجدید رابطه با انگلستان را که در جریان ملی کردن صنعت نفت قطع شده بود، رسما اعلام کرد و قرار شد که کاردار سفارت انگلستان چند روز بعدتربه ایران بیاید. ضمن اینکه 20 روز پیشتر اعلام شده بود ریچارد نیکسون از طرف آیزنهاور، رئیس جمهوری وقت آمریکا به ایران میآید تا نتایج پیروزی بهاصطلاح امیدبخششان را در ایران ببینند.
دانشجویان مبارز دانشگاه در واکنش به این اقدامها تصمیم گرفتند که هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند. از روزهایی قبلتر تظاهراتی در اعتراض به سیاستهای خائنانه دولت کودتا در گوشه و کنار به وقوع میپیوست اما از روز 14 آذر بر شدت این تظاهرات افزوده شد و عدهای در بازار و دانشگاه تهران دستگیر شدند. روز 15 آذر مجدداً تظاهرات بیسابقهای در دانشگاه و بازار صورت گرفت.
از آنجایی که وقوع تظاهرات هنگام ورود نیکسون حتمی مینمود و دولت کودتا که امید وافر به کمک مالی سرشار آمریکا بسته بود برای جلوگیری از تظاهرات از ارتکاب هیچ جنایتی ابایی نداشت تا جایی که روز قبل از 16 آذر دستورهایی به افسران گارد دانشگاهی میرسد مبنی بر اعمال شدیدترین برخوردها با معترضان، به نحوی که هیچ جنبندهای نجنبد!
صبح روز 16 آذر دانشجوبان هنگامی که متوجه فضای غیرعادی دانشگاه که در نتیجه استقرار تجهیزات فوق العاده سربازان در محیط دانشگاه به وجود آمده بود شدند سعی کردند بهانهای به دست بهانه جویان ندهند. با این وجود عوامل رژیم در واقع به خاطر اینکه علاج واقعه را قبل از وقوع کرده و تظاهرات معترضان را در نطفه خفه کرده باشند به داخل دانشگاه هجوم برده و جمعی از استادان و دانشجویان را دستگیر میکنند.
بهانه حمله آنان به دانشکده ظاهرا این بود که در این گیر و دار 2 دانشجوى رشته ساختمان به حضور نظامیان در دانشگاه اعتراض مىکنند. رئیس وقت دانشگاه تهران براى اینکه جلوى ناآرامىها را بگیرد، کل دانشگاه تهران را تعطیل کرد. ولی هنوز دانشجویان بهطور کامل از دانشگاه خارج نشده بودند که ناگاه سربازان به دانشکده فنی حمله کردند.
دکتر چمران در روایت خود از 16 آذر میگوید:« در این میان بغض یکی از دانشجویان ترکید و او که مرگ را به چشم میدید و خود را کشته میدانست، دیگر نتوانست این همه فشار درونی را تحمل کند و آتش از سینه پرسوز و گدازش به شکل شعاری کوتاه بیرون ریخت؛ دست نظامیان از دانشگاه کوتاه... هنوز صدای او خاموش نشده بود که رگبار گلوله باریدن گرفت و چون دانشجویان فرصت فرار نداشتند به کلی غافلگیر شدند و در همان لحظه اول عده زیادی هدف گلوله قرار گرفتند. لحظات موحشی بود.
دانشجویان یکی پس از دیگری به زمین میافتادند؛ بهخصوص بین محوطه مرکزی و دانشکده فنی و قسمتهای جنوبی. مصطفی بزرگ نیا به ضرب3گلوله از پا درآمد. شریعت رضوی که ابتدا هدف گلوله قرار گرفته، به سختی مجروح شده بود، بر زمین میخزید و ناله میکرد که دوباره هدف گلوله قرار گرفت.
احمد قندچی حتی یک قدم هم به عقب برنداشته و در جای اولیه خود ایستاده بود و از گلوله باران اول مصون مانده بود که یکی از جانیان دسته جانباز با رگبار مسلسل سینه او را شکافت و او را شهید کرد....»
بعد از پایان درگیرىها قندچی هنوز زنده بود؛ او را به یکى از بیمارستانهاى نظامى تهران منتقل کردند. در حالى که در درگیرىها لوله شوفاژ در مقابل احمد ترکیده بود و آب جوش تمام سر و صورت او را به شدت مجروح کرده بود با این حال مسئولان بیمارستان از مداوا و حتى تزریق خون به او ابا کردند و 24 ساعت بعد او مظلومانه شهید شد.
مظلومیت قندچى به حدى بود که حتى بعد از شهادت، به خانوادهاش گفته بودند که او را با 2شهید دیگر در امامزاده عبدالله دفن کردهاند. برادر شهید قندچى گفت: بعد از این که فهمیدیم برادرم را در مسگر آباد دفن کردهاند با خانواده شریعت رضوى و بزرگ نیا به مسگر آباد رفتیم و قبر شهید را نبش کردیم و او را مخفیانه به امامزاده عبدالله بردیم و در آنجا در کنار دوستانش به خاک سپردیم.
براى کم رنگ کردن واقعه 16 آذر، جنایت کاران شروع به سفسطه کردند. در مقابل خبرنگاران گفتند که دانشجویان براى گرفتن تفنگ سربازان حمله کردند و سربازان نیز اجبارا تیرهایى به هوا شلیک نمودند و تصادفا سه نفر کشته شد.
رژیم براى این که واقعه 16 آذر زودتر از یادها برود از برپایى مراسم یادبود شهدا جلوگیرى کرد. درست روز بعد از واقعه 16 آذر، نیکسون به ایران آمد و در همان دانشگاهى که هنوز به خون دانشجویان بى گناه رنگین بود دکتراى افتخارى حقوق دریافت کرد.