سه‌شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶ - ۰۵:۵۱
۰ نفر

همشهری آنلاین: گسترش خشونت، ترامپ و ایران و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های سه شنبه-۱۸ مهر- جای گرفتند.

فریدون مجلسی . تحلیلگر روابط بین‌الملل در ستون سرمقاله شرق با تيتر««گام دوم»؛ مصالحه منصفانه » نوشت:

روزنامه شرق،۱۸ مهر

روزنامه «شرق» دوشنبه، ١٧ مهر، عکس و خبری از دیدار رهبرانی از اقلیم کردستان عراق با مسئولان دولت مرکزی آن کشور زیر عنوان «گام اول تفاهم» منتشر کرد که برای منطقه و ایران حائز اهمیت بسیار است. اگر به گذشته بازگردیم، شاید در آغاز کسی تصمیم بارزانی برای برگزاری رفراندوم استقلال‌طلبانه را باور نمی‌کرد، زیرا غالبا این کار را به سود اقلیم و عراق نمی‌دانستند، اما او جدی بود. وقتی با نزدیک‌شدن روز اخذ رأی، تبلیغات از هر سو اوج گرفت، بسیاری در ایران، عراق و تركيه نگران شدند؛ عراقی‌ها از خطر تجزیه که برای هر کشوری دردناک است. ترکیه نگران از اینکه جنگ داخلی کنونی با «پ‌ک‌ک» ابعاد گسترده‌تری یابد و برای کُردهای ترکیه معیار و الگویی برای جدایی‌طلبی شود. در ایران نیز برداشت‌ها‌ی نسبتا مشابه باعث ابراز نگرانی شد؛ خصوصا آنکه برخی گروه‌ها‌ی کُرد مخالف، فریب عربستان را خورده و در زمانی که نایب‌السلطنه آن کشور اعلام کرده است «خواهان کشاندن جنگ به داخل ایران است» دعوت او را پذیرفته و به مخالفت خود رنگ خصومت‌آمیزتری داده‌اند. در آستانه همه‌پرسی در اقلیم، ایران و ترکیه اعلام کردند مرزهای هوایی خود را روی پروازهای اقلیم بسته‌اند. شاید در آخرین لحظه بتوانند موجب تعلیق یا تعویق همه‌پرسی شوند، اما این تصمیم به‌ آسانی و سادگی قابل بازنگری و انصراف نبود. باید دید که این امر خطیر تا چه اندازه و چرا در این زمان برای کردهای عراق مهم بوده است. در مقالات کارشناسان خواندم که کسی این کار را «غیرقانونی» و دیگری «احمقانه» خوانده بود.

نگارنده در جایگاه یک کارشناس روابط بین‌الملل، ضمن آنکه نظام فدرالی را با اصلاحاتی در سامانه کنونی اقلیم به سود خود آنان و همسایگان می‌دانم، درعین‌حال مایلم برای جلب دیدگاهی منصفانه نکاتی را مطرح کنم. کردها برای ما ایرانیان خودی و خویشاوند هستند و این دیدگاه با رابطه ترک‌ها‌ و عرب‌ها‌ نسبت به آنها متفاوت است. ما ‌هزاران سال به همزیستی ایرانی عادت کرده‌ایم که برخی از ما کُرد، برخی لر، آن یکی گیلک و ترک به معنی آذربایجانی و بلوچ و خراسانی یا مازندرانی باشند. شهر تهران به‌تنهایی ایران کوچکی است که در آن این جمعیت‌ها‌ از اغلب شهرهای بزرگ استان‌ها‌ی بومی آنان بیشتر است که به قول آمریکایی‌ها‌ همچون «بوته ذوب» همه را در هم می‌آمیزد، مشهد و اصفهان و بسیاری از شهرهای بزرگ دیگر نیز کم‌وبیش چنین وضعی دارند؛ یعنی در تهران که جمعیت بومی آن در اقلیت است، هیچ‌کس غریبه نیست، اما در عراق و ترکیه چنین نیست. ترک‌ها‌ که شاید با وجود هفت قرن پیشینه استقرار هنوز خود را مهاجر و میهمان تلقی می‌کنند و نسبت به بومیان کُرد احساس جدایی دارند، همواره بر آنها سخت گرفته و خصوصیات و سنت‌ها‌ی فرهنگی و تاریخی آنان را برنتابیده و به‌آسانی با آنها درنیامیخته‌اند. برپایی نوروز و سخن‌گفتن به کردی جرم تلقی می‌شد. در آنجا کردها در کشور چندهزارساله خود شهروندان درجه‌دوم بوده‌اند و هستند. دولت نیز اگر در تنگناها در گذشته با آنان به توافق‌ها‌یی رسیده، در زمان اقتدار، آن توافق‌ها‌ را زیر پا گذاشته است. در عراق متأسفانه نگاه متفرعنانه و تبعیض‌آمیز صدامی نسبت به «عجم‌ها و مجوس‌ها»‌ آنان را به شهروندانی کمتر از درجه‌دوم تبدیل کرده بود و با دیدگاهی بیگانه‌ستیز و برنامه‌ریزی‌شده به عربی‌سازی سرزمین‌ها‌یشان پرداخته بودند.

شهر کردی موصل، زادگاه صلاح‌الدین ایوبی، بزرگ‌ترین چهره تاریخی کرد، اکنون کاملا عربی شده و کردها نیز نظری به آن ندارند. خانقین و ایالت نفت‌خیز کرکوک نیز در همین مسیر بودند. بااین‌حال هنوز بیش از ٨٠ درصد جمعیت آنها کرد هستند. صدام بسیاری از روستا‌ها‌یشان را در اجرای همین سیاست ویران کرد و جمعیت‌ها‌ را بعضا به جنوبِ داغ کوچاند یا ناپدید کرد. شاهد بودیم که چگونه حلبچه و انفال و جمعیت آنها را با بمب شیمیایی به خاک و خون کشید. آیا می‌توانست این قربانیانش را هم‌وطن بنامد؟ و باز ما که شاهد بودیم چگونه موج دوم اعراب سنی بنیادگرا در قالب داعش، کردهای هم‌دین و هم‌مذهب خود را بی‌رحمانه قتل‌عام کردند و کردان ایزدی را سر بریدند و به زنانشان تجاوز کردند و آنان را به اسارت بردند و در بازار بدوی برده‌فروشان خودشان فروختند! کافیست هر كسي خود را به‌جای آنان بگذارد و ببیند اگر با او چنین می‌کردند چه احساسی داشت؟ به‌سادگی بگذرند و فراموش کنند؟ صرفا قانونی‌نبودن یا احمقانه‌بودن یا نبودن آن را در نظر داشته باشند، یا به عقلانیت و امکان‌پذیربودن یا نبودن آن بیندیشند؟ مبارزه طولانی و پرتلفات کردها در جنگ با صدام در کنار شیعیان، میان آنها الفتی پدید آورد که موجب شد پس از آزادی عراق از شر صدام، به موجب قانون اساسی جدید در «اقلیم کردستان» به آنان خودمختاری اعطا و سرنوشت کرکوک به همه‌پرسی واگذار شود. دولت مرکزی پس از استقرار، وفای به عهد درباره کرکوک را فراموش کرد تا داعش با تدارکات گسترده به همت عربستان و خرید فرماندهان و مقامات بعثی به موصل یورش آورد و به سمت بغداد سرازیر شود. مقاومت و حمایت نيروهاي ایرانی از یک طرف و ستیز جانانه کردان از سوی دیگر داعشیان را متوقف کرد و سپس با پایداری به عقب راند. در این ماجرا اقلیم با دفاع و تصرف کرکوک و خانقین درواقع اکنون آن همه‌پرسی انجام‌نشده را به پرسش گرفته است، اما در ماه‌های اخیر دولت مرکزی هم به علت تصرف نفت کرکوک از سوی کردها، حواله بودجه آن ایالت و حقوق پیشمرگه‌ها‌ را قطع کرد.

به نظر نگارنده هدف بارزانی از آغاز قمار بازنده برای استقلال نبوده بلکه به مرگ گرفته است تا به تبِ روشن‌کردن وضع کرکوک راضی شوند. اما ایران ضمن دوستی با دولت مرکزی که اکثریت آن شیعه است و با تجربه آموخته است که برابری و حقوق بقیه شهروندان را هم باید رعایت کند، نباید روابط ویژه و خویشاوندی فرهنگی و تاریخی خود را با کردها فراموش کند و باید نقش حامی هر دو طرف را برعهده داشته باشد، که وظیفه‌ای ظریف و دشوار است. ایران می‌تواند با میانجیگری، دولت مرکزی را به رفتاری منصفانه نسبت به اقلیم و اصلاح عادلانه مرزها با رعایت حقوق اعراب و ترکمن‌ها وادارد به‌طوری که «کردها درآمد نفتی کرکوک را به خزانه واریز و سهم خود را دریافت کنند» و حقوق اعراب و ترکمن‌ها‌ و آسوریان نیز در شرایط مساوی در منشوری اگر لازم باشد با تضمین یا شهادت ایران در قالب خودمختاری منصفانه ثبیت شود تا صلح و آرامشی دوستانه در مرز مهم کشورمان برقرار شود. نباید کاری کرد که پای بیگانگان نامطلوب به این ماجرا کشانده شود. همکاری ایران در این زمینه را نمی‌توان دخالت نامید، زیرا ایران از صدامیان آسیب جدی دیده است و حق دارد از آتش‌افروزی در مرزهایش نگران باشد و حق دارد به‌جای افزوده‌شدن بر زیان‌هایش خواهان آن باشد که با برقراری صلح بتواند از روابط متقابل بازرگانی سودمند با هر دو بخش شمالی و جنوبی عراقِ یکپارچه بهره‌مند شود. خصوصا که در پایان پیام «گام اول تفاهم» آمده بود: «علاوی نیز پیش از دیدار روز شنبه با بارزانی، در جمع خبرنگاران گفته بود که تلاش‌هایی در سطح ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی برای یافتن راه‌حلی که به نفع عراق و حفظ وحدت باشد، در جریان است». اکنون بر عهده ایران است که در «گام دوم» نقش فعالانه خود را برای رسیدن به تفاهمی بر مبنای برد-برد ایفا کند و چشم‌به‌راه عملکرد «غریبگان» نباشد.

  • همه ‌گيري بيماري خشونت

روزنامه رسالت در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه رسالت،۱۸ مهر

* قضيه - «در هر ساعت، بيش از 66 ايراني درگيري منجر به جرح و پزشکي قانوني دارند!»؛ بر اساس آمارهاي پزشکي قانوني کشور به طور ميانگين، روزانه هزار و 600 شهروند به دليل نزاع به پزشکي قانوني مراجعه مي‌کنند و تشکيل پرونده مي‌دهند. اين، آمار رسمي است که سازمان پزشکي قانوني از ثبت پرونده‌هاي نزاع شديد در اين سازمان اعلام کرده است (ياسا، 13960309). بي‌گمان، آمار نزاع شديد که به پزشکي قانوني کشيده نمي‌شود، و آمار نزاع به طور کلي، بسيار بيش از اين است. بر اساس اعلام سازمان، تهراني‌ها بيشتر از بقيه مردم با هم گلاويز مي‌شوند و به يکديگر صدمه مي‌زنند (ياسا، 13960309). در همين ارتباط، مهدي جوهري، معاون اجتماعي دادگستري البرز معتقد است که تقويم جرايم عمدي نشان مي‌دهد زماني که نوجوانان و جوانان از درس و مدرسه فارغ مي‌شوند، آمار خشونت افزايش مي‌يابد. او باور دارد که يکي از عوامل افزايش خشونت در سال‌هاي اخير به خصوص در ميان کودکان ايجاد فضاهاي خشن در خانه است به طوري که بازي‌هاي رايانه‌اي و فيلم‌هاي خشن موجب شده است که خشونت در خانواده و جامعه نهادينه شود (ياسا، 13960309).

* کاوش در اطراف قضيه

- نکته مقدماتي: احساسات اخلاقي افراد، تحت تأثير بند و بست‌هاي اجتماعي قرار دارند. البته، اغلب، افراد، دلايلي براي احساسات خود مي‌آورند که در جاي خود مهم هستند، ولي زمينه‌هاي اجتماعي که فراتر از آگاهي‌هاي فردي عمل مي‌کنند، تأثير قابل ملاحظه خود را دارند. خانواده، آموزش‌ها، رسانه‌ها، سياست، انتظامات سازماني جامعه، سنت‌ها، شهر و گروه‌ها، همه و همه بر شکل‌گيري احساسات اخلاقي افراد تأثير مهمي دارند. بويژه، به وقت هتک معيارهاي اخلاقي، آن چه بيشتر موجب احساس گناه يا خجلت يا عذاب وجدان مي‌شود،

«شرم حضور»، نزد ساير افراد اجتماع است. اين، کليد تحليل ماست؛ در واقع، در يک زندگي ديجيتالي شده، از آن سنخي که در تهران، يکي از ابرشهرهاي شديداً ديجيتالي شده دنيا، و نزد غاطبه متوسط اين شهر متداول شده است، بخش اعظم روابط در يک جو هم‌حضور اتفاق نمي‌افتد. در عوض، تهديد و ايجاد ترس و تعدي با سهولت بيشتري اتفاق مي‌افتد و تحقير و خشم و نفرت بر مي‌انگيزد. اين، حاصل ريشه‌يابي بسياري از نژندي‌هاي اخلاقي روزگار ماست که در موارد دانه درشتي مانند گيس و گيس‌کشي و قهر و قهر کشي چهره‌هاي عامه پسند به اوج مي‌رسد و واقعاً جامعه را جريحه‌دار مي‌کند. مشکل مهم در فقدان «شرم حضور» در يک محيط مأنوس اخلاقي همچون اجتماع صميمي روستا يا محله است.

- نکته دوم: اغلب، تصور بر اين بوده است که آزادي موجب بهبود حس رضايت اخلاقي در افراد مي‌شود و از اين قرار تحليلگران سياسي و اجتماعي در ابتدا از آزادي در دنياي ديجيتال استقبال مي‌کردند. خب؛ اين متعلق به زماني بود که بلاگرها در مقايسه مطبوعات رهايي بيشتري احساس مي‌کردند و در همان اوان کار حس بي‌سابقه‌اي از آزادي سياسي را تجربه مي‌کردند. حالا دوران توئيتر و فيس‌بوک بلوغ يافته، و احساس آزادي در بيان عاطفي به اوج رسيده و جنبه‌هاي آزار دهنده خود را عيان کرده است. پل رازين در کتاب مهم «اخلاق و بهداشت/ 2013»، نشان مي‌دهد که چگونه در يک فضاي رها از چيزي که ما نام آن را «شرم حضور» مي‌ناميم، نقض هنجارهاي جمعي توسط ديگران، منجر به احساس تحقير و نقض حس خودمختاري اخلاقي افراد مي‌شود که اين نيز به نوبه خود، موجب تجربه خشم و به خطر افتادن بهداشت رواني فردي و اجتماعي مي‌گردد و عصبانيت و پرخاش نسبت به ديگران را به بار مي‌آورد.

- نکته سوم: بخش مهمي از آزردگي‌هاي اخلاقي روزگار ديجيتال ما، باز مي‌گردد به از دست دادن «کنترل بر خويشتن». منطق دنياي تکنولوژي و بويژه دنياي ديجيتال بر افزايش کنترل بنا شده است؛ کنترل بر ساير اشياء و ساير مردم، با اين قياس که هر چه کنترل بر ديگران بيشتر شود، تسلط به خويشتن، بلاموضوع‌تر جلوه مي‌کنديشتن، و ما بيش از پيش با افرادي مواجه خواهيم بود که ضمن سرکشي، تيغ‌هاي براني نيز در دست دارند که با آن‌ها ديگران را مي‌آزارند و زخم مي‌زنند.

- نکته چهارم: گسترش قابل ملاحظه آزار، در نتيجه از دست رفتن

«شرم حضور» و «کنترل بر خويشتن»، باعث پديده‌ بديعي به نام «سرسام» مي‌شود. افرادي که حضور فعالي در دنياي ديجيتال دارند، همچون کساني هستند که از همه سوي و از جانب بسياري افراد، مشت‌ها و سيلي‌هاي چپ و راست دريافت مي‌کنند. آن‌ها دقيقاً نمي‌دانند که از کجا ضربه مي‌خورند، و از اين قرار دستپاچه و آزرده، شروع به سرزنش همه چيز و زمين و زمان مي‌کنند. اما اين راه فرار خوبي نيست. چرا که نمي‌توان به اين ميزان با ديگران در افتاد، بدون آن که خطر سطحي از روان نژندي را بر خود هموار نمود. مردماني که ظاهراً در دنياي توئيتر و فيس‌بوک بسيار در ارتباط غرق هستند، اما در واقع، به شدت تنها و آزرده روزگار مي‌گذرانند.

- نکته مهم آخر اين است که وقتي «سرسام»زدگان، از ابراز خشم بسيار، اما بي‌ثمر، نسبت به ديگران خسته و ملول مي‌شوند، درگير علائم شديد و قوي افسردگي خواهند شد، و پرخاشي را که اعمال آن را نسبت به ديگران

بي ثمر مي‌يابند، به سمت خود معطوف مي‌دارند. اين وضعيت هر چند که بسيار خطرناک است، بسيار اپيدميک و همه‌گير هم هست، و از جمله ده عامل منجر به مرگ در جهان صنعت‌زده محسوب مي‌شود.

*تاوان تظاهر به دیوانگی

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه کیهان،۱۸ مهر

1- شخصی را حکایت کرده‌اند که کیسه‌ای گندم برای آرد کردن به آسیاب برده بود و درحالی‌که برای نوبت به انتظار ایستاده بود، گندم کیسه دیگران را به کیسه خود می‌ریخت. آسیابان که متوجه شده بود با عصبانیت به او نهیب زد که این چه کاری است؟ چرا به گندم دیگران دست‌درازی می‌کنی؟ و او در پاسخ گفت؛ مگر نمی‌دانی که من دیوانه‌ام؟ همه اهل روستا مرا به دیوانگی می‌شناسند. آسیابان گفت؛ اگر دیوانه‌ای چرا از کیسه خودت به کیسه دیگران نمی‌ریزی؟!

از نوامبر 2016 که دونالد ترامپ به ریاست‌جمهوری آمریکا انتخاب شده است تا همین امروز، یک جریان مرموز در آمریکا و اروپا اصرار دارد که او را یک دیوانه تمام‌عیار معرفی کند که در چرخه‌ای غیرمنتظره بر کرسی ریاست‌جمهوری آمریکا نشسته است! دنباله همان جریان مرموز در داخل کشور خودمان نیز هر از چند گاه در این شیپور فریب می‌دمد که رئیس‌جمهور آمریکا یک سیاستمدار دیوانه و خطرناک و غیرقابل پیش‌بینی است و نتیجه می‌گیرد که باید از چالش و رویارویی با او پرهیز کرد چرا که ترامپ نشان داده است به چرخه تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری در چارچوب تعریف شده دیپلماسی آمریکا اعتقادی ندارد و هر لحظه ممکن است دست به اقدامی خطرناک زده و تصمیم فاجعه‌آفرینی علیه کشورمان اتخاذ کند!

2- آیا ترامپ آنگونه که برخی از مقامات آمریکایی و اروپایی و جریان سیاسی یاد شده در داخل کشور ادعا می‌کنند، یک دیوانه تمام‌عیار است؟ و یا زیر این کاسه، نیم‌کاسه‌ای نهفته است؟ بخوانید!

الف: دو هفته قبل شبکه خبری «آکسیوس» آمریکا در گزارشی از یک نشست با حضور مقامات برجسته آمریکایی در کاخ سفید خبر داد که در آن «جیمز متیس» وزیر دفاع، «سانی پرود» وزیر کشاورزی، «رکس تیلرسون» وزیر امور خارجه و «رابرت لایتیزر»، نماینده تجاری آمریکا حضور داشته‌اند. موضوع این نشست، باقی ماندن یا خروج آمریکا از توافق تجاری با کره جنوبی بوده است. در این نشست دونالد ترامپ به نماینده تجاری آمریکا می‌گوید؛ 30 روز فرصت دارید تا از کره جنوبی امتیازات مورد نظر را بگیرید و در غیر این صورت از توافق با این کشور خارج خواهیم شد. لایتیزر با تأیید نظر ترامپ می‌گوید «بسیار خوب، به کره‌ای‌ها اعلام می‌کنم که فقط 30 روز مهلت دارند». به گزارش آکسیوس، ترامپ سخن او را قطع می‌کند و می‌گوید: «نه، نه، نه، شما نباید اینگونه مذاکره کنید! نباید بگوئید 30 روز مهلت دارند. باید به آنها بگوئید که این -یعنی ترامپ- دیوانه است و هر لحظه ممکن است از توافق خارج شود»!

ب: ترامپ در زمستان سال گذشته با برف از آسمان به آمریکا وارد نشده است که او را یک استثناء در تاریخ دیپلماتیک این کشور معرفی می‌کنید! او برآمده از یک گزینش چند مرحله‌ای در حزب جمهوریخواه آمریکاست. در این چرخه ابتدا بیش از ۱۰ تن، نامزد می‌شوند و از میان آنها تعدادی انتخاب شده و به مرحله دوم و سپس به همین ترتیب مراحل بعدی را طی می‌کنند و در نهایت پس از بررسی‌ها و ارزیابی‌های درون حزبی، یکی از آنها به عنوان نامزد نهایی حزب معرفی می‌شود. دونالد ترامپ نامزد نهایی حزب جمهوریخواه آمریکا است که در چرخه چند مرحله‌ای انتخاب و معرفی شده است. بنابراین بسیار ساده‌لوحانه است اگر تصور کنیم یک دیوانه توانسته است از تمام فیلترهای چندگانه حزب عبور کند و به عنوان نامزد نهایی این حزب معرفی شود.

نکته درخور توجه این که، چند تن از مقامات برجسته حزب جمهوریخواه که در گزینش ترامپ دست داشته‌اند نیز او را دیوانه نامیده‌اند. چرا؟!

ج: و بالاخره؛ کسانی که ترامپ را دیوانه معرفی می‌کنند و با استناد به دیوانگی ترامپ نسخه مدارا- بخوانید سازش- با او را می‌پیچند باید به این پرسش پاسخ بدهند که کدامیک از اقدامات ترامپ طی چند ماهی که از ریاست جمهوری او می‌گذرد، به زیان آمریکا بوده و از نوع زورگویی به دیگران و باج‌خواهی از آنان نبوده است؟! اگر دیوانه است باید دستکم در یک مورد به زیان منافع آمریکا تصمیمی گرفته و دست به اقدامی زده باشد.

شواهد فراوانی که به چند نمونه از آن اشاره شد، کمترین تردیدی باقی نمی‌گذارد که ادعای دیوانگی ترامپ یک ترفند برای ایجاد رعب در طرف‌های مقابل آمریکاست و همانگونه که «آکسیوس» فاش کرده است با هدف امتیازگیری از دیگران جعل و به میدان آورده‌اند! اما چرا؟ و این ترفند در کدام نقطه با منافع کشورمان تلاقی می‌کند؟

3- جریان سیاسی مورد اشاره داخلی که این روزها همسو با آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها بر دیوانه بودن ترامپ اصرار دارد، همان جریانی است که ملت را از «سایه جنگ» می‌ترساند و در مقابل این پرسش که چرا بعد از آنهمه تعریف و تمجید اغراق‌آمیز درباره برجام و دستاوردهایی که برای آن برشمرده بودید، دست‌خالی از این میدان بازگشته‌اید، پاسخ می‌دادند، برجام «سایه‌جنگ» را از سر ملت رفع کرده است! یعنی اگر امتیازات فراوانی داده‌ایم و در برابر آن فقط چند وعده نسیه تحویل گرفته‌ایم، غیر از آن چاره‌ای نداشته‌ایم و در عوض، سایه جنگ را از سر ملت دور کرده‌ایم!

امروزه این نگرانی جدی وجود دارد که مبادا جریان یاد شده با دمیدن در شیپور دیوانگی ترامپ و یا باور کردن ادعای حریف درباره دیوانگی او، زمینه وادادگی دیگری نظیر آنچه در برجام شاهد آن بودیم را رقم بزنند و با این توجیه که طرف مقابل یک دیوانه تمام عیار است به باج‌خواهی‌ها و زورگویی‌های پی در پی آمریکا تن بدهند و در یک کلمه به بهانه «دیوانگی ترامپ»! ملت را با همان فاجعه و خسارت بزرگی روبرو کنند که به بهانه «سایه جنگ» روبرو کردند. احتمال یاد شده با توجه به برخی از برخوردهای منفعلانه دولت در مقابل باج‌خواهی آمریکا قوت بیشتری گرفته و این توهم را در حریف پدید آورده است که دولت درمقابل زورگویی‌های آمریکا، واکنش درخور توجهی نشان نخواهد داد و به قول «الداد پاردو» کارشناس مسائل ایران در دانشگاه عبری اورشلیم؛ «مزیت ترامپ آن است که ایران از او تصویر فردی غیرقابل پیش‌بینی را دارد. آنها (مقامات ایرانی) بازیگران غیرعقلانی نیستند و به دلیل ترس از آماده شدن ترامپ برای جنگ، در برابر او تسلیم خواهند شد»!

و اما، اهمیت استراتژیک موضع اخیر فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دقیقا در همین نقطه قابل درک است.

4- دو روز قبل، سردار سرلشکر جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران به آمریکا هشدار داد که اگر سپاه پاسداران را در لیست گروه‌های تروریستی جای دهد، سپاه نیز ارتش آمریکا را یک جریان تروریستی نظیر داعش تلقی خواهد کرد.

آمریکا به خوبی می‌داند که طرف مقابل او در ایران اسلامی، دولت کنونی نیست بلکه در این آوردگاه با سپاه ‌پاسداران انقلاب و صدالبته با ارتش مجهز جمهوری اسلامی ایران روبرو خواهد بود و در صورتی که دست به حماقتی بزند باید هزینه سنگین این حماقت را نیز بپردازد. هزینه‌ای که هرگز توان تحمل آن را ندارد.

امروزه آمریکا با نزدیک به 50 پایگاه نظامی که در منطقه دارد و بیش از 50 هزار نیروی نظامی که در این پایگاه‌ها حضور دارند، به گونه‌ای با ما همسایه است و در صورت دست زدن به حماقت، از تیررس موشک‌های میان‌برد و دوربرد و سایر تجهیزات استراتژیک ما در امان نخواهد بود و همانگونه که تروریست‌های داعش را مستحق مجازات می‌دانیم، در صورت قرار دادن سپاه در لیست گروه‌های تروریست، میان ارتش آمریکا با تروریست‌های داعش تفاوتی قائل نخواهیم بود. ضمن آن که مجازات همپیمان منطقه‌ای و استراتژیک آمریکا نیز به عنوان عقبه ارتش آمریکا مجاز خواهد بود.

ترامپ باید تاوان تظاهر به دیوانگی را پس بدهد و به خوبی می‌داند و بارها تجربه کرده است که سپاه ادعای بی‌پشتوانه نمی‌کند و بر عهد خود پایدار است و اساسا دلیلی ندارد و عاقلانه نیست که وقتی ارتش آمریکا جایگزین داعش می‌شود، از مجازات‌های سخت نظیر آنچه بر سر داعش آمده است، در امان باشد.

کد خبر 384660

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha