روزنامه بهعنوان يك كالا براي رقابت دربازار فرهنگي بايد چه نسبتي با نيازها، ضرورتها و اولويتها، خواستهها و دانستههاي مردم داشته باشد؟ شك نكنيد پيداكردن پاسخ اين پرسش بينهايت بغرنج است. اينگونه هم ميتوان گفت كه كالاي روزنامه اگر در چه شرايطي باشد ميتوان آنرا ناموفق و ناكمياب ارزيابي كرد؟ بهنظر ميرسد وجود 2عامل - همزمان و نه به تنهايي- ميتواند نشانهاي بر ناكامي يك كالاي فرهنگي باشد؛ عامل اول اجماع تام يا نسبي اهالي متخصص و آكادمي بر ضعف كالا و عامل دوم اقبال بيرونق بازار به آن. به اين اعتبار اكنون ميتوان روزنامهها و محصولات فرهنگي را در 2 دسته فهرست كرد؛ آنها كه چشم آكادمي را روشن كردهاند و دل بازار را ربودهاند و آنها كه نه چشمي را خيره كردهاند و نه دلي را شيفته. كالاي فرهنگي كه از كارزار داوري آكادمي سربلند بيرون بيايد و در رزم رقابت بازار هم پيروز باشد، رسانهاي «درست»، «مفيد» و «اثرگذار» ميتواند بود،حتي اگر روزنامهاي روشنفكرانه و فخيم نباشد.
«همشهري» همواره در مسير يك كالاي مصرفي فرهنگ و اجتماع قدم برداشته كه منطق آكادمي و بازار را همزمان گردن مينهد. «همشهري» ميتواند مدعي باشد از آغاز در اشاعه دمكراتيك فرهنگ و شعور اجتماعي پيشنهاددهنده و چهبسا پيشگام بوده است. در «همشهري» امور شهروندي همدوش فرهنگ و جامعه است اما اين سه اجازه ندارند زندگي را تلخ كنند. آسيبشناسي رويكرد رايج است اما حق ندارد عرصه را بر شوق افزايي و اميدآفريني تنگ كند؛ شهرداري سهامدار معنوي اواست اما فرصت نمييابد تكگو و يك سالار باشد. افق دور نگاه «همشهري» ملي است. از رنگين كمان درخشان اقوام و تيرهها غافل نميشود. تهران را نبض ميهن ميبيند نه مركزي كه باقي ولايات و قصبات و دهات پيرامون آن باشند. زبانش زهدان تفاهم و ادب ملي است بيآنكه به لكنت و تكليف گرفتار شود. قانون را شاخص برتر، اخلاق را راهنماي عمل و منافع ملي را عيار تشخيص بهشمار ميآورد. به سرخي فخر نميفروشد و به زردي روي خوش نشان نميدهد. از آغاز سبز بوده و نشاط بهار را در كوچههاي باغ ميهن سراغ گرفته است. سعي داريم وظايف فراموش شده فرهنگ زندگي و انديشهورزي در روزنامهنگاري را از منظر شهروندان دنبال كنيم.
«همشهري» ميخواهد و بايد يك روزنامه توسعهگرا باشد. به اعتقاد بزرگان ارتباطات، توسعه حداقل بر دوپايه جلب مشاركت شهروندان و آشناساختن آنها با حقوقشان استوار است. روزنامه ميتواند تابلوي اعلانات و ميدان تحقق آنها شود. برخورداري «همشهري» ازسوختن روزنامهنگاران حرفهاي و پيشكسوت و روزنامهنگاران جوان و توانا به آن ظرفيت ويژهاي داده تا بتواند در خبر راوي صادق شهر باشد و در ارزيابي و تحليل محل گفتوگو و نقد و بررسي. از اينرو برآنيم تا از قدرمنزلت، كرامت و جايگاه والاي شهروندان سخن بگوييم. براي ما زندگي روزمره شهروندان و هموطنانمان اولويت نخست است. مفاهيم بلندي چون كرامت انساني، صلح، نوعدوستي، مسئوليتپذيري، ترويج مشاركت همگاني و فعاليتهاي خيرخواهانه از جمله مفاهيمي است كه ما را در پرداختن به نقد اصولي و آسيبشناسي نگرش و رفتارهاي مرسوم دراجتماع، فرهنگ، شهر، زيست، زندگي، ادبيات، هنر، فرهنگ و سياست دلگرمتر ميكند. فقر و نابرابري اجتماعي، ترويج بزههاي گسترده و خاموش، فراگيرشدن آسيبهايي كه روح جامعه را از درون به جانب ويراني و بيفردايي ميراند، از ديگر مضاميني است كه پرداختن به آنها را از وظايف خود ميدانيم.
پرسشهاي موجود در قلمروهاي مختلف اجتماعي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي و هنري را بهصورت شايستهاي مطرح كنيم و با ايجاد همانديشي دربين متفكران حوزههاي يادشده شيوهاي قابلقبول از تعامل و تعادل و گفتوگو در جهت تحولپذيري فرهنگ عمومي جامعه را به تجربه بنشينيم. شايد همه در نگاه نخست كليشهاي و شعار گونه بنمايد اما احياي حس گمشده روزنامهنگاري در عصر شتابزدگي ارتباطات و بيراهههاي تكنولوژي آن گمشده ماست اگر واقعيت جان ما را دردمند ميكند.
جاذبههاي زندگي آنقدرها ست كه بهدور از سود و زيان و به حرمت نسلهاي فردا كنار يكديگر گردآييم و بهدنبال گمشده خود باشيم. دنبال يك حرف ساده و بيريا هستيم. صلح و دوستي و زندگي ميان خود را ترويج كنيم، از سياست بازي بپرهيزيم و دوستي و محبت را بر بام سياست نشانيم. ما ميخواهيم ارگان فرهنگ شهروندي جامعه ايراني باشيم؛ ميخواهيم تصوير زندگي شما شهروندان باشيم. از زندگيتان غبار غفلت و تنهايي را بزداييم و بر اميد و شاديتان بيفزاييم و هوشياري شهروندان را يادآوري كنيم. در امر يكپارچگي و افزايش توان و حرمت مردم براي توسعه دوستي و خوبي و زايل كردن چهره زشت فقر و ناتواني تلاش كنيم و در يك كلام به شعار «همشهري بودن يك تعهد است» پايبند باشيم. بر «همشهري» نقد و نظرهاي فراوان ميتوان وارد كرد اما بهرغم همه نقايص و نواقصي كه هنوز در جان اين رسانه مثل هر رسانه ديگري جاخوش كرده است ميتوان اميد داشت كه «همشهري» در دوره جديد هم گواهي رضايت را از اهل آكادمي و پيشكسوتان«همشهري» دريافت كند و هم بهعنوان يك كالاي فرهنگي در بازار بدرخشد. اعضاي پرتوان خانواده «همشهري» عهد بستهاند كه همچون تمام تلاشگران شهر و كشورمان پلي باشند بين شهر و شهروندان. فرازو نشيب همواره در كار و بار «همشهري» بوده است اما افق، هيچگاه پشت ابرهاي سياه ابهام محو نشده است. ما در «همشهري» همگان و خود را به منطق و قانون و اخلاق، دعوت ميكنيم به مليت و ديانت، به دادوستد دوستانه شهر و شهروندان، به همسخني شرافتمندانه باجهان، به روزهاي روشن پيشرفت و آباداني شهر و ديارمان. «همشهري» شهروند فروتني براي سرزمين رؤيايي زندگي است و هر صبح در پيشخوانها اين تجربه شاداب و شگرف را با زندگي شما به اشتراك ميگذارد. پس زندگي را در «همشهري» جست و جو كنيد.
نظر شما