سالهاست از اين محله كوچ كردهاند. هر كدامشان در گوشهاي از اين شهر زندگي ميكنند. يك نفر به خيابان سهروردي رفته، ديگري به بلوار ارتش، يكي به حوالي خيابان بهشتي و آن ديگري هم گيشا. همسايههايي كه روزگاري در همين كوچه چندمتري كه در آن پر از گاري و كارگر است روزگار ميگذراندند، الان جز خاطرات قديمي چيز ديگري ندارند. همه آنچه سالها در آن زندگي كردهاند و خاطرات دور و درازشان را شكل ميداده الان فقط يك نام بر پيشاني خود دارد؛ «بافت فرسوده».
بگذاريد اين گزارش را جور ديگري ادامه دهيم. ميدانچهاي را تصور كنيد در حوالي بازار. درست پشت ايستگاه متروي خيام. معتاداني نشستهاند در حوالي ميدانچه و هر كدام فندكي در دست دارند و بياعتنا به عبور مردم، كار خودشان را ميكنند؛ نه كسي مزاحم ميشود و نه كسي اعتنايي ميكند. اين تصوير محلهاي قديمي است از تهران؛ كنار دست بازار؛ جايي كه براي ساكنانش همچنان پرخاطره است و دوستداشتني. اين حال و روز بسياري از محلات قديمي تهران است؛ حال و روز محلات قديمي بسياري از شهرهاي كشور. جايي كه روزگاري رونق داشت، امروزه نهتنها محلي براي زندگي نيست، بلكه روايتي غمانگيز از آسيبهاي اجتماعي است. فرقي نميكند اسمش چيست اما از مغازه بقالياش مشخص است كه قديمي است، از خاطراتشان ميگويد و از حس و حال روزهاي رفته. حسرتي در پس گفتههايش وجود دارد؛ «من بچه همين كوچه هستم. همينجا به دنيا آمدم اما سالهاست كه از اينجا رفتهايم». همين جمله و سكوتي طولاني. نوسازي را بهانه ميكنم براي صحبت بيشتر. اما او هم ميداند كه با نوسازي بافت قديمي اين محله، نه او برميگردد نه همسايههايش. ميگويد اينجا به مرور تخليه شدهاست. ميگويد اينجا ديگر فضايي مناسب براي زندگي نيست. با دست، خانه قديميشان را نشان ميدهد كه الان به انبار تبديل شده است و صداي گاريها كه گاهي اوقات صدايش را در امتداد كوچه گم ميكند.
لابهلاي حرفزدنها و حسرتخوردنها، همسايههاي ديروزش سر ميرسند. همسايهاش كه علي نام دارد با همسرش از راه ميرسند. چيزي نميخواهند از بقالي. آمدهاند براي حالواحوال. علي پيرمردي است جاافتاده. ميگويد: «از سال46 در اين محله زندگي ميكرديم تا اواخر 60. اما الان خانه تخليه است. تصميم گرفتهايم تا ملك پدريمان را كه در اين محدوده قرار دارد، نوسازي كنيم. برادرمان به شهرداري مراجعه كرده است. براساس آنچه شنيدهام، تسهيلاتي كه شهرداري ميدهد، خوب است. با كمك شهرداري ميتوانيم اينجا را بازسازي كنيم. اما اينجا به درد سكونت نميخورد. اينجا بيشتر به درد فعاليت تجاري و اداري ميخورد. تقريبا از ساعت6 به بعد همهجا تعطيل است. هيچكس نيست. از آن ساعت، معتادان ميآيند و اين محدوده را تحت كنترل خود ميگيرند. هر چيزي را هم كه باشد با خود ميبرند. همين الان هم در پارك اينجا نشستهاند و در حال مصرف مواد هستند. اهميت نميدهند چهكسي رد ميشود». اين تصوير محلهاي دوردست در حاشيه شهر نيست. اين تصوير واقعي يكي از محلات بازار تهران است؛ جايي در دل پايتخت. محلاتي كه روزگاري زنده بودند و پرهياهو الان پاتوق معتادان هستند و جولانگاه خلافكاران.
- يك آمار و يك هشدار
205هزار پلاك شهر تهران نياز به نوسازي دارد؛ اين رقم يعني بيش از 5درصد مساحت شهر تهران؛ يعني دقيقا 3هزار و 268هكتار از مساحت پايتخت. در اين محدوده 19درصد از جمعيت شهر تهران زندگي ميكنند و حدود 22درصد كل پلاكهاي شهر تهران را شامل ميشود. وضعيت ديگر شهرهاي كشور هم بهتر از تهران نيست. در واقع در يك آمار كلي حدود 30درصد جمعيت كشور در بافتهاي ناكارآمد زندگي ميكنند و قرار است كه براساس مصوبه مجلس شوراي اسلامي، هر ساله 10درصد از اين بافتها نوسازي شود اما روند نوسازي در كشور چندان مناسب نبوده است. ميانگين نوسازي در كل كشور حدود 8درصد است. رقمي كه در تهران تا 4برابر افزايش مييابد و به حدود34درصد هم ميرسد. تاكنون 71هزار پلاك فرسوده تهران نوسازي شدهاست. همين اتفاق باعث شده كه تهران الگويي براي نوسازي باشد.
- فروريزي بافتهاي قديمي
از زارعي يكي از ساكنان محله قديمي تكيه ملك آباد ميپرسم، زلزله بم يادتان هست؟ ميگويد: «بله. كسي هست كه يادش نباشد». ميپرسم اگر اينجا زلزله بيايد چه بلايي سر محلهتان خواهد آمد؟
او نميگويد كه بم يك شبه فروريخت و اين محله و همه محلههاي قديمي تهران و ديگر شهرهاي كشور سرنوشتي مثل بم خواهند داشت. او تنها نگران محلهاي است كه خاطرات بسياري در آن دارد. او شبيه همه ماست؛ جا مانده در خاطرات.زلزله بم نقطه عطف است. ويراني بم چنان بزرگ بود كه دولت و مجلس خيلي زود دست بهكار شدند. لايحه بافتهاي فرسوده را تهيه كردند و به تصويب رساندند. اما هر اندازه كار تصويب لايحه سريع بود، نوسازي بافتهاي قديمي شهرهاي كشور به تأخير افتاد. چندان عجيب نيست اگر گفته شود سرعت فرسوده شدن ساختمانهاي مسكوني كشور، از روند نوسازي پيشي گرفته است.
- فراموشي 45ساله
پيرمردي نشسته در مغازهاي قديمي. گرد پيري به چهره دارد. مانند تمام ساختمانهايي كه پيرامونش هست. با پسرش گرم گفتوگو ميشوم؛ از نوسازي ميگويد؛ از شهرداري؛ از شوراي اميد. اينكه به اين دليل پاي صندوق آمده تا شهر ساماني بگيرد و وضعيت بهتر شود. پيرمرد اما نشستهاست روي صندلي و چيزي نميگويد. در انتها از او ميپرسم كه آيا ميداند شهردار تهران كيست؟ چيزي نميگويد. ميپرسم كدام شهردار را يادش ميآيد. تلاش ميكند تا به ياد بياورد اما اسم كسي را به ياد نميآورد. چندان هم مهم نيست؛ چرا كه در طول 45سالي كه به گفته پسرش او آنجا بوده، وضع محله هيچ فرقي نكردهاست. محله همان است كه بود. تنها گذر روزها سنگيني بيشتري به چهره اين محل آوار كرده و پيش از آنكه زلزلهاي بيايد، اين محله، در قلب تهران، جايي حوالي بازار، هر روز بيشتر فراموش شدهاست.
- در ميان 15كلانشهر كشور، زاهدان، كرمانشاه و همدان بيشترين درصد بافت فرسوده شهري را دارند
- مناطق 7، 10، 11و 17بيشترين ميزان بافت فرسوده را دارند
11 ارديبهشتماه سال 85 و درست 3 سال بعد از زلزله بم، شورايعالي معماري و شهرسازي كشور، مصوبهاي را گذراند كه براساس آن شهرداريهاي كشور ملزم به شناسايي و معرفي بافت فرسوده شهري خود به اين شورا شدند. مصوبهاي كه در سال 93 دوباره موردبازنگري قرار گرفت و ميبايد سازوكار جديدي در شناسايي و معرفي بافت فرسوده مورد استفاده قرار گيرد. براساس مصوبه سال 85 سه شاخصه اصلي مورد تأكيد قرار گرفت.
ريز دانگي: بلوكهايي كه بيش از 50درصد پلاكهاي آنها مساحت كمتر از 200مترمربع دارند.
ناپايداري: بلوكهايي كه بيش از 50درصد بناهاي آن ناپايدار و فاقد سيستم سازه است.
نفوذناپذيري: بلوكهايي كه بيش از 50درصد معابر آن عرض كمتر از 6 متر دارند. بر اين اساس در تهران نيز بافت فرسوده شناسايي و معرفي شد. نتيجه اين اتفاق جدول بالاست.
نظر شما