یکشنبه ۷ آبان ۱۳۹۶ - ۱۴:۱۹
۰ نفر

همشهری آنلاین: بیشتر ما مهارت‌هایی را در زندگی یاد می‌گیریم؛ مانند توانایی برای شنا کردن. اما بسیاری هم از بچگی از آب می‌ترسند در نتیجه هیچ وقت شنا یاد نمی‌گیرند

خودشناسی

محمد از کودکی از شنا کردن می‌ترسید. او می‌گوید: یک روز بچه‌هایم را به استخر برده بودم،‌خودم لبه استخر نشسته بودم و به آنها و شادی‌شان نگاه می‌کردم.

روی هم آب می‌پاشیدند و جیغ می‌‌زدند و من احساس ناامیدی و تلخی داشتم که تا سن 40 سالگی هیچ وقت شنا کردن را یاد نگرفته بودم.

  • شروع‌های منفی

پرسشي که محمد از خودش داشت این بود که چطور این همه سال این مهارت‌های پایه‌ای را یاد نگرفته است؟ این پرسشي او را به کودکی‌اش بر می‌گرداند.

والدین او هم شنا کردن بلد نبودند و با صدای بلند، تنفرشان را از شنا کردن اعلام می‌کردند. محمد اولین بار با مدرسه به اردویی رفت که کنار دریاچه‌ای بود و بچه‌ها در آن شنا می‌کردند، اما او عقاید منفی از پیش تعیین شده‌ای در این باره داشت.

همکلاسی‌های او به راحتی با شرایط کنار آمده بودند و به آن عادت داشتند اما این موقعیت برای او ناآشنا بود. وقتی دوستانش داشتند شنا می‌کردند او ترجیح داد کنار دریاچه نشسته و ماست و چیپس بخورد و آن‌ها را تماشا کند، چرا که می ترسید پایش به آب رسیده و غرق شود.

او به جای ریسک کردن و شکست خوردن؛ شروع كرد به وحشت کردن، برای همیشه شنا را کنار گذاشتن در ذهنش حک کرد و بهانه‌های استادانه‌ای را برای دوری کردن از آن سرهم كرد.

او حالا که این همه سال گذشته از این که براي غلبه بر اين ترس قديمي از دیگران کمک بگیرد خجالت می‌کشد. از خودش می‌پرسد که چرا هیچ وقت بر این ترس پیروز نشد؟

می‌گوید همیشه وقتی دوستان یا خانواده‌ام برای شنا، کوه‌نوردي یا هر فعالیت دیگری که برایم به نوعی تداعی کننده خطر بود می‌رفتند خودم را کنار می‌کشیدم.

این موضوع یکی از مشکلات خیلی از بزرگسالان است و معمولا انجام ندادن این کارها به چیزی که در کودکی‌شان شنیده‌اند بر می‌گردد.

  • چک کردن هویت

محمد می‌گوید که واضح است داستان‌های پدر و مادرم از سرما، غرق شدن در آب و معلمان سخت‌گیری که بچه‌ها را به درون مخمصه هل می‌دادند به صورت محکمی در ناخودآگاه من جاسازی شده بود.

اگر کسی از آب می‌ترسد، بعدها این موضوع می‌تواند بخشی از هویت او شود. این افراد ممکن است شنا کردن را هيچ‌وقت یاد نگیرند یا کودکانشان را برای شنا نبرند.

آنها ممکن است تعطیلاتی که کنار ساحل است را رد کنند یا مثل محمد فقط کنار آب نشسته و به آن نگاه کنند. اما همه این چیزها قابل تغییر است. چند گام کوتاه بردارید. ابتدا یک لباس شنا بخرید و به خاطر آن به خودتان تبریک بگویید. بعد به گام بعدی بروید.

محمد هم با خریدن لباس شنا شروع کرد، و بدون توجه به سن و سالش در کلاس‌های آموزش شنا ثبت نام کرد. او در همان جلسه اول توانست روی آب ماندن و همین طور به شكل استثنايي شنای پروانه را هم یاد گرفت.

توانست در آب پدال بزند. او بعد به جاهای عمیق و عمیق‌تر استخر رفت تا جايي كه آب به گردنش می‌رسید. فکر کرد آنقدر هم سخت نبوده است.

حالا احساس بهتری دارد و با انجام این کار فهمید که چه کارهای دیگری می‌تواند انجام دهد. بنابراین توانست سرش را هم زیر آب فرو کند و این آخرین درسی بود که یاد گرفت و توانست بدون کمک عرض استخر را شنا کند.

محمد می‌گوید: روی چیزهایی که به دست آورده بودم حساب کردم و فهمیدم که در یک ساعت و نیم از بسیاری ترس‌هایم عبور کردم: غرق شدن، امتحان چیزی تازه و دیده شدن در یک استخر با لباس شنا. این موضوع یک احساس آزادی به من می‌داد.

  • رویاهای ماجراجویی

محمد نه تنها به شنا کردن ادامه داد، بلکه تصمیم گرفت که چیز دیگری که برایش چالش بود را هم امتحان کند. او تصمیم گرفت که اسکی کردن را هم یاد بگیرد.

از ارتفاع و سقوط کردن می‌ترسید. می‌بایست با ترس‌های مرتبط با آن روبرو می‌شد و به آنها حمله می‌کرد، ترس‌هایی مثل ارتفاع و افتادن. لازم بود كه از نگاه کردن به مسایل به بدترین شکل پرهیز می‌کرد.

ما با دنبال کردن مدارک و شواهدی که دلایل‌مان را برای اجتناب از یک فعالیت توجیه می‌کند ترس‌هایمان را تغذیه می‌کنیم.

اگر شما از ارتفاع می‌ترسید می‌توانید مطالبی درباره حوادث کوهنوردی بخوانید و به آنها مثل شواهدی نگاه کنید که باید از آنها به عنوان چیزهای آسیب‌زننده دوری کنید.

علاوه بر آن، می‌فهمید که حوادث بیشتر در خانه اتفاق می‌افتد. صدایی درون شما می‌گوید که این کار را نکنید و این صدا از ترس والدین و اطرافیان در کودکی برای امنیت شما آمده است.

محمد هم به این موضوع باور داشت و می‌دانست که قدری از این ترس هم به خاطر کمبود اعتماد به نفسش بود.

اما باید به خاطر داشت که با تلاش نکردن و امتحان نکردن چیزی، نمی توانید در آن شکست بخورید و اگر هم شکست خوردید دلیل بر بی‌کفایتی شما نیست.

  • زمان عمل

صداي درونیتان را خاموش کنید و سه چیز انجام دهید. اول باید واقع بین باشید که مساله‌ای نیست اگر خودم را مضحکه کنم؛ زیرا خوب بودن در هر چیزی به تمرین نیاز دارد.

دوم این‌که نیاز دارید لبخند بزنید زیرا فرآیند انجام دادن مثبت چیزی نیاز به اظهار کردن و گفتن به همه دارد. سوم این‌که باید صدای ناله و شکایت را به سادگی با گرفتن وظایف در دستتان و شیرجه زدن در آن خاموش کنید.

وقتی که شما آن صدا را خفه می‌کنید باید به خصوص درباره شروع دوباره کاری فکر کنید.

منبع:همشهري تندرستي

کد خبر 386579

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha