در هستهی مرکزی خیلی از رفتارهایی که منجر به بروز مشکلات میشوند، ترس وجود دارد. برای همین خیلی مهم است که ترسهای متنوعی را که در پشت رفتارها و عکسالعملهای مختلفمان هست، بشناسیم و سعی کنیم کنترلشان کنیم تا اتفاقهای ناخوشایند و ناخواستهای در رابطههایمان نیفتد.
فهرست رفتارهای غیرمنطقی
حتماً تو هم به کسانی برخوردهای که رفتارهای غیرمنطقیشان موجب تعجب آدم میشود. کسانی که برخوردشان آدم را شوکه میکند! مثل چی؟ مثل این رفتارها:
-
با دوستت دربارهی مسئلهای بحث میکنی که یکدفعه احساساتش از کنترل خارج میشود، صدایش بالا میرود و لحنش حالت خشمگین پیدا میکند؛ انگار که با تو دعوا دارد.
-
خواهرت هیچوقت خطایش را نمیپذیرد. همیشه گناه اشتباهها را به گردن دیگران میاندازد و فکر میکند هر اتفاق بدی که میافتد، بهخاطر کارهای بد دیگران است.
-
همکلاسیای داری که همیشه همهچیز را با اغراق تعریف میکند. دیروز جوری از خانهشان صحبت میکرد که هرکس نداند، فکر میکند توی قصر زندگی میکنند!
-
یکی از دوستهایت وقتی با چیزی موافق نیست، صحبت را به شوخی میکشد و از شوخی بهعنوان ابزاری برای مخالفت استفاده میکند.
- طعنه و تمسخر: کسی را میشناسی که زبانش مثل نیش مار است و همیشه از کلمهها و تعبیرهای نیشدار استفاده میکند. حرفهای او مثل سوزن در جان آدم فرو میرود.
فهرست ترسهای عمومی
شاید با خودت فکر کنی بعضیآدمها ذاتاً بدجنس یا غیرمنطقی هستند. اما خیلی از رفتارهایی که در بخش قبل به آنها اشاره شد، ریشه در احساسات طرف مقابلمان دارند. یعنی چه؟
یعنی حسهای درونی آدمها و به بیان دقیقتر، ترسهایشان موجب میشود رفتارها و واکنشهای نادرستی داشته باشند. بنابراین شناخت ترسهای درونی کمک میکند که بیشتر رفتارهایت را کنترل کنی و در نتیجه بهترعکسالعمل نشان بدهی. در اینجا بعضی از عمومیترین ترسها را مینویسم:
-
طرد یا عدم پذیرش:
دیگران مرا نمیخواهند و به من نیازی ندارند؛ پس من هم نیازی نمیبینم رابطهام را با آنها ادامه بدهم.
-
گسست:
احساس تکافتادگی و جدایی از بقیه میکنم.
-
شکست:
من در دوست، فرزند، همکلاسی و...بودن موفق نیستم.
-
ناتوانی:
من هیچوقت بهاندازهی کافی خوب نیستم. من یک دستوپا چلفتی تمامعیارم!
-
دوستداشته نشدن:
دیگران اهمیتی به من نمیدهند. کسی مرا دوست ندارد.
-
قضاوتشده:
دیگران همیشه دربارهی من بد قضاوت میکنند و نظر منفی و غلطی نسبت به من دارند.
- نادیدهگرفتهشده:
هیچکس به من توجه نمیکند. من کاملاً فراموش شدهام. گاهیوقتها احساس میکنم یک موجود نامریی هستم.